کلمه جو
صفحه اصلی

annul


معنی : منسوخ کردن، لغو کردن، باطل کردن، خنثی کردن، فسخ کردن
معانی دیگر : حلقه مانند، حلقوی، چنبری، حلقه وار، مدور، گرد، طوقی، زرفینی، فسخ و الغا کردن، کان لم یکن تلقی کردن

انگلیسی به فارسی

لغو کردن، باطل کردن، خنثی کردن


حل کن، لغو کردن، باطل کردن، خنثی کردن، منسوخ کردن، فسخ کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: annuls, annulling, annulled
مشتقات: annullable (adj.)
(1) تعریف: to make nonexistent or ineffective; cancel.
مترادف: abolish, countermand, invalidate, nullify, rescind, revoke, void
متضاد: restore
مشابه: abrogate, cancel, discontinue, negate, neutralize, overturn, remit, retract, reverse, supersede, terminate, undo, vitiate

- The poor nation's debt was annulled.
[ترجمه ترگمان] بدهی این ملت باطل شد
[ترجمه گوگل] بدهی ملت فقیر لغو شد

(2) تعریف: to remove the legal validity of.
مترادف: abrogate, dissolve, nullify, quash, revoke
مشابه: abate, invalidate, remit, repeal, rescind, reverse, supersede, terminate, vitiate

- After three days they had their marriage annulled.
[ترجمه ترگمان] پس از سه روز ازدواجشان خراب شد
[ترجمه گوگل] پس از سه روز آنها ازدواج خود را لغو کردند
- Due to extreme protest, the election was annulled.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] به دلیل اعتراض شدید انتخابات ابطال شد.
[ترجمه ترگمان] به دلیل اعتراض شدید، انتخابات لغو شد
[ترجمه گوگل] با توجه به اعتراض های شدید، انتخابات لغو شد

• cancel; put an end to
if a contract or result is annulled, it is declared invalid, so that legally it is considered never to have existed.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] از بین بردن، صفر کردن

مترادف و متضاد

منسوخ کردن (فعل)
abolish, abrogate, annul

لغو کردن (فعل)
abrogate, annul, nullify, repeal, cancel, override, countermand, disannul, rescind, revoke, supersede

باطل کردن (فعل)
abrogate, annul, cancel, override, undo, invalidate, void, frank, derogate, dispense, frustrate, disannul, invalid, quash, strike out

خنثی کردن (فعل)
negative, annul, nullify, cancel, undo, stultify, neuter, thwart, neutralize, negate, frustrate, counteract, foil, offset, counterbalance, countervail, discomfit

فسخ کردن (فعل)
annul, cancel, countermand, derogate, disannul, rescind, terminate

void an agreement


Synonyms: abate, abolish, abrogate, annihilate, blot out, call off, cancel, countermand, declare, delete, discharge, dissolve, efface, erase, expunge, get off the hook, invalidate, kill, negate, neutralize, nix, nullify, obliterate, quash, recall, render null and void, repeal, rescind, retract, reverse, revoke, scrub, undo, vacate, vitiate, wipe out


Antonyms: keep, restore, retain, revalidate, validate


جملات نمونه

1. His second marriage was annulled because he never divorced his first wife.
[ترجمه ترگمان]ازدواج دوم او به این دلیل لغو شد که او هرگز همسر اولش را طلاق نداد
[ترجمه گوگل]ازدواج دوم او لغو شد زیرا او همسر اول خود را طلاق نداد

2. Caroline's marriage was annulled by special dispensation from the church.
[ترجمه ترگمان]ازدواج کارولین از طریق کمک های مخصوصی از کلیسا لغو شد
[ترجمه گوگل]ازدواج با کارولین توسط کلیسا با اختیارات ویژه لغو شد

3. The marriage was annulled last month.
[ترجمه ترگمان]این ازدواج ماه گذشته باطل شد
[ترجمه گوگل]ازدواج ماه گذشته لغو شد

4. Their marriage was annulled last year.
[ترجمه ترگمان]ازدواجشان سال گذشته لغو شد
[ترجمه گوگل]ازدواج آنها سال گذشته لغو شد

5. Their marriage was annulled after just six months.
[ترجمه ترگمان]ازدواجشان بعد از شش ماه باطل شد
[ترجمه گوگل]پس از شش ماه، ازدواج آنها لغو شد

6. The vacuum clean smoke is effective and annul in part the smoke smell.
[ترجمه ترگمان]دود تمیز کننده خلا، در بخشی از بوی دود، موثر و باطل است
[ترجمه گوگل]دود خلاء تمیز موثر است و بخشی از بوی دود را از بین می برد

7. For them, the decision to annul same - sex marriages will be personal, even painful.
[ترجمه ترگمان]برای آن ها، تصمیم برای لغو ازدواج های همجنس بازان، شخصی و حتی دردناک خواهد بود
[ترجمه گوگل]برای آنها، تصمیم به لغو ازدواج های همجنسگرای شخصی، حتی دردناک خواهد بود

8. They have the power to alter or annul inappropriate decisions of their own standing committees.
[ترجمه ترگمان]آن ها قدرت تغییر یا ابطال تصمیمات نادرست کمیته دائمی خود را دارند
[ترجمه گوگل]آنها قدرت تصمیم گیری نامناسب کمیته های دائمی خود را تغییر داده یا لغو می کنند

9. For what if some disbelieved? Shall their unbelief annul the faithfulness of God?
[ترجمه ترگمان]برای چی میشه اگه یه سری اعتقاد داشته باشه؟ آیا بی ایمانی آنان را به ثبوت خواهد رساند که وفاداری خدا را فسخ خواهد کرد؟
[ترجمه گوگل]برای چه کسی کافر شد؟ آیا بی ایمان آنان وفاداری خدا را می کشد؟

10. Will you really annul My judgment ? Will you condemn Me that you may be justified?
[ترجمه ترگمان]واقعا می شه قضاوت منو خنثی کرد؟ مرا محکوم خواهید کرد که حق با شما است؟
[ترجمه گوگل]آیا واقعا قضاوت من را رد میکنید؟ آیا من را محکوم می کنی که ممکن است توجیه شود؟

11. The effect of the statute was to annul this covenant.
[ترجمه ترگمان]اثر این اساسنامه از بین بردن این پیمان بود
[ترجمه گوگل]اثر این قانون این بود که این پیمان را لغو کند

12. Artemisia annul is very ashamed of stealing more than by the heavy also uncomfortable.
[ترجمه ترگمان]از بین بردن ابطال، از دزدی بیش از اندازه سنگین ناراحت است
[ترجمه گوگل]Artemisia annul بسیار خجالتی است که از سرقت بیشتر از سنگین نیز ناراحت کننده است

13. Will you indeed annul my judgment? Will you condemn Me so that you may be justified?
[ترجمه ترگمان]آیا شما می توانید قضاوت مرا باطل کنید؟ مرا محکوم می کنید تا حق با شما باشد؟
[ترجمه گوگل]آیا واقعا قضاوت من را میبینی؟ آیا من را محکوم میکنید تا توجیه شود؟

14. Annul inspections are required because factory conditions change rapidly over time, creating a need for re - certification.
[ترجمه ترگمان]بازرسی annul مورد نیاز است، زیرا شرایط کارخانه به سرعت در طول زمان تغییر می کند و نیاز به صدور مجدد گواهی را ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]بازرسی های ناخواسته ضروری است، زیرا شرایط کارخانه به سرعت در طول زمان تغییر می کند و نیاز به گواهینامه مجدد را ایجاد می کند

The contract was annulled.

قرارداد فسخ شد.


She requested that her marriage be annulled on account of being a minor.

او درخواست کرد که به‌خاطر صغیر بودن، ازدواجش باطل شود.


Milk and water annulled the poison's effect.

شیر و آب اثر زهر را خنثی کرد.


پیشنهاد کاربران

پرکابرد ترین معنی هاش =

باطل کردن ، ابطال کردن ، لغو کردن ، فسخ کردن


کلمات دیگر: