کلمه جو
صفحه اصلی

winged


بالدار، الهام بخش، رفعت انگیز، تعالی بخش، سریع السیر، تندرو

انگلیسی به فارسی

بالدار


بالدار، بالدار کردن، پردارکردن، پیمودن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: wingedly (adv.)
(1) تعریف: equipped with wings or appendages resembling wings.

(2) تعریف: very fast; swift.

- a winged messenger
[ترجمه gh] یک پیام رسان سریع السیر
[ترجمه ترگمان] یک پیغام رسان بالدار
[ترجمه گوگل] یک پیام رسان بالدار

(3) تعریف: elevated; sublime; lofty.

- winged thoughts
[ترجمه ترگمان] افکار بال دار
[ترجمه گوگل] اندیشه های بالدار

(4) تعریف: wounded or disabled in the wing or arm.

• able to fly; moving swiftly; having wings
winged means having wings.

جملات نمونه

1. winged ants
مورچه های بال دار

2. winged feet are the attributes of mercury
داشتن پاهای بال دار از مشخصات مرکوری است.

3. winged words
کلمات والا

4. a winged child bouncing on his dwarfish drum
کودک بال داری که روی طبل کوچولو موچولوی خود ورجه وورجه می کرد.

5. a winged insect
حشره ی بال دار

6. fear winged his feet
ترس پاهای او را بال دار کرد (به او سرعت داد).

7. a bullet winged our commander
گلوله ای دست فرمانده ما را زخمی کرد.

8. She flew on winged feet up the narrow stair.
[ترجمه ترگمان]از پله های باریک بالا رفت
[ترجمه گوگل]او بر روی پاهای بالدار تا پله های باریک پرواز کرد

9. The plane winged over the Alps.
[ترجمه ترگمان]هواپیما برفراز کوه های آلپ پرواز کرد
[ترجمه گوگل]هواپیما بالدار بر سر Alps

10. Cupid is usually depicted as a winged boy with a bow and arrow.
[ترجمه ترگمان]Cupid معمولا به عنوان یک پسر بالدار با کمان و کمان به تصویر کشیده می شود
[ترجمه گوگل]کوپید معمولا به عنوان یک پسر بالدار با کمان و فلش به تصویر کشیده می شود

11. Then she turned and flew on winged feet up the narrow stair to take refuge in her garret room.
[ترجمه ترگمان]سپس برگشت و با پاهای بالدار از پله های باریک بالا رفت تا به اتاق garret پناه ببرد
[ترجمه گوگل]سپس او تبدیل شد و پاهای بالدار را به سمت پله های باریک حرکت داد تا در اتاق حیاط خود پناه بگیرد

12. Perseus on his winged sandals hovered above them, looking, however, only at the shield.
[ترجمه ترگمان]پرسه ئوس بر روی صندل های بال دار خود بر فراز سرشان معلق ماند، و با این حال، تنها به سپر خیره مانده بود
[ترجمه گوگل]Perseus در صندل های بالدار خود را در بالا از آنها حرکت کرد، اما به نظر می رسد، تنها در سپر

13. In particular, both were depicted as multi-headed winged serpents.
[ترجمه ترگمان]به طور خاص هر دو به عنوان serpents بال دار به تصویر کشیده شدند
[ترجمه گوگل]به طور خاص، هر دو به عنوان مارپیچهای بالدار چند سرنشین ترسیم شدند

14. Beneath winged brows his deep-set eyes seemed to stare unnervingly into hers.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که زیر ابرو درهم گره خورده، چشمان گود افتاده او به درون شکم او زل زده بودند
[ترجمه گوگل]در زیر برفهای بالدار، چشمهای عمیقش به نظر می رسید که به شدت خیره به نظر می رسید

15. His verses, winged with a powerful beat, achieved Parnassian sparkle and exuberance.
[ترجمه ترگمان]اشعار او، که با یک ضربه قدرتمند بال دار شده بود، به درخشش و کثرت شادی دست یافته بود
[ترجمه گوگل]آیه های او، با ضربات قدرتمند بالدار، به درخشندگی و انعطاف پذیری پرنسیایی دست یافتند

16. Behind him, a winged, helmeted figure leans on a cruciform, phallic-looking sword.
[ترجمه ترگمان]در پشت سرش یک هیکل بالدار و helmeted به صورت صلیبی روی یک صلیبی خم می شود
[ترجمه گوگل]در پشت او، یک شکل بالدار، کراوات بر روی یک کریستال، شمشیری به نظر می رسد

winged ants

مورچه‌های بال‌دار


birds and other winged creatures

پرندگان و دیگر جانوران بالدار


پیشنهاد کاربران

winged heart
قلب الهام بخش


کلمات دیگر: