کلمه جو
صفحه اصلی

militaristic

انگلیسی به فارسی

ارتش گرا، ارتش گرایانه


نظامی است


انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to an advocate of militarism; of or pertaining to advocacy of military control or ideals

جملات نمونه

1. Powell could offer no explanation for the militaristic style of the courtrooms.
[ترجمه ترگمان]پاول قادر به ارائه هیچ توضیحی برای سبک militaristic دادگاه نیست
[ترجمه گوگل]پائول می تواند برای سبک نظامی نظامی دادگاه توضیح دهد

2. The schools of Japan performs militaristic education.
[ترجمه ترگمان]مدارس ژاپن تحصیل militaristic را انجام می دهند
[ترجمه گوگل]مدارس ژاپن آموزش های نظامی را انجام می دهند

3. Large militaristic legions were formed and gained the edge in covert political and power.
[ترجمه ترگمان]لژیون های Large بزرگ تشکیل شدند و مرز را با قدرت و قدرت پنهانی به دست آوردند
[ترجمه گوگل]لژیونهای نظامی بسیار نظامی شکل گرفتند و در حقیقت سیاسی و قدرت مخفی بودند

4. Because implement militaristic policy, external aggressive, make economic height militarization, implement regulatory economy.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که اجرای سیاست militaristic، تهاجم خارجی، ایجاد اقتصادی در ارتفاع اقتصادی، اجرای اقتصاد نظارتی را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]از آنجاییکه پیاده سازی سیاست های نظامی، تهاجم بیرونی، ارتش نظامی ارتقاء یافته، اقتصاد نظارتی را اجرا می کند

5. Theof Japanese militaristic are the burden of gods!
[ترجمه ترگمان]theof militaristic ژاپنی مسئولیت خدایان هستند!
[ترجمه گوگل]نیروهای نظامی ژاپنی بار خدایان هستند!

6. Their initial response to the growth of crime, which stemmed from rising unemployment and inequality, was heavy-handed and militaristic.
[ترجمه ترگمان]واکنش اولیه آن ها به رشد جرم که ناشی از افزایش بیکاری و نابرابری بود، سنگین و militaristic بود
[ترجمه گوگل]پاسخ اولیه آنها به رشد جرم و جنایت، که ناشی از افزایش بیکاری و نابرابری بود، بسیار سنگین و نظامی بود

7. So things were changed, honed down, made to appear not quite so militaristic.
[ترجمه ترگمان]پس همه چیز عوض شده بود، آن را زیر و رو کرده بود
[ترجمه گوگل]پس همه چیز تغییر کرده است، پاکسازی شده، ساخته شده است که به نظر می رسد نه خیلی نظامی گرایی

8. These outfits are non - hierarchical, decentralised, nominally leaderless and organised with militaristic precision.
[ترجمه ترگمان]این لباس ها غیر سلسله مراتبی، غیر متمرکز، اسما رهبری می شوند و با دقت militaristic سازماندهی می شوند
[ترجمه گوگل]این لباس ها غیر سلسله مراتبی، غیر متمرکز، اساسی بدون رهبری و سازماندهی با دقت نظامی است

پیشنهاد کاربران

صفتی است برای فرد قدرت طلب ( از لحاظ نظامی )
یعنی فردی که باور دارد که یک کشور باید قدرت نظامی بالایی برای قدرتمند بودن داشته باشد

militaristic ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: نظامی گرایانه
تعریف: مربوط به نظامی گرایی یا ناشی از آن


کلمات دیگر: