کلمه جو
صفحه اصلی

daresay


معنی : اعتقاد داشتن، با جرات گفتن
معانی دیگر : با جرات گفتن چیزی، اعتقاد داشتن ]به [

انگلیسی به فارسی

با جرات گفتن، اعتقاد داشتن


با جرئت گفتن (چیزی)، اعتقاد داشتن[به]


انگلیسی به انگلیسی

• dare to say something; assume something as almost certain; suppose; think very likely
daresay is a written form of `dare say'. see dare.

مترادف و متضاد

اعتقاد داشتن (فعل)
believe, daresay

با جرات گفتن (فعل)
daresay

جملات نمونه

1. I daresay it was not the two ribbons on his chest that caused Adm.
[ترجمه ترگمان]با جرات می گویم که این دو روبان روی سینه اش بود که باعث شد Adm بشود
[ترجمه گوگل]به هر حال این دو روبان بر روی قفسه سینه بود که ناشی از Adm بود

2. Well, I daresay you thought I'd come unstuck, when the new airport wasn't built.
[ترجمه ترگمان]خب، من مطمئنم که تو فکر می کردی من از وقتی که فرودگاه جدید ساخته نشده، از تو جدا شدم
[ترجمه گوگل]خب، به نظر من، وقتی که فرودگاه جدید ساخته نشد، تصور می کردم که بیرون آمدم

3. I daresay you are right, Watson, although you 91 should never leap to conclusions in advance of the evidence.
[ترجمه ترگمان]من به جرات می گویم حق با تو است، وات سن، با وجود اینکه تو تا سال ۹۱ هرگز نباید به این نتیجه برسی
[ترجمه گوگل]با این حال، واتسون معتقد است که شما حق دارید، هرچند شما 91 نباید پیش از شواهد به نتیجه گیری برسید

4. I daresay your brother was like my daughter, a pretty little flower petal bobbing along.
[ترجمه ترگمان]به جرات می گویم که برادرت مثل دختر من بود، یک غنچه گل زیبای کوچک که در حال بالا رفتن است
[ترجمه گوگل]من برادرم را دوست داشتم، دخترم، یک گلبرگ کوچک گل کوچک که در کنار هم قرار گرفته بود

5. Daresay Corny Kelleher bagged that job for O'Neill's.
[ترجمه ترگمان]daresay Corny Kelleher این شغل را برای O گرفت
[ترجمه گوگل]Daresay Corny Kelleher این کار را برای O'Neill انجام داد

6. Daresay lots of officers are in the swim too.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افسران نیز در شنا هستند
[ترجمه گوگل]Daresay بسیاری از افسران در شنا نیز هست

7. I daresay one profits more by the mistakes one makes off one's own bat than by doing the right thing on somebody's else advice.
[ترجمه ترگمان]من به جرات می گویم یک سود بیشتر از این اشتباه که آدم خفاش خودش را می کند تا به توصیه دیگران کار درست را انجام دهد
[ترجمه گوگل]من اشتباهات بیشتری را با اشتباهات انجام می دهم که باعث می شود یک خفاش شخصی خود را از انجام دادن کارهای درست در مورد توصیه دیگران انجام دهد

8. I daresay he met his old negress, perhaps still lives in comfort with her Captain Flint.
[ترجمه ترگمان]با جرات می گویم که زن سیاه پوست او را دیده است، شاید هنوز با کاپیتان فلینت در آرامش زندگی می کند
[ترجمه گوگل]با این وجود، او ملاقات قدیمی خود را ملاقات کرد، شاید با Captain Flint راحت باشد

9. I daresay he thought he was above the law. I can't get over the gall of the fellow.
[ترجمه ترگمان]به جرات می گویم که خیال می کرد بالاتر از قانون است من نمی توانم از این بچه جان سالم به در ببرم
[ترجمه گوگل]من فکر می کردم او بالاتر از قانون است من نمیتوانم بیش از حد عصبانیتم را بگیرم

10. He gets paid a lot of money, but I daresay he earns it.
[ترجمه ترگمان]او پول زیادی دریافت می کند، اما به جرات می توانم بگویم که این کار را می کند
[ترجمه گوگل]او پول زیادی را می پردازد، اما من به اندازه کافی پول می گیرم

11. Luke badly wanted a pass mark. Still does, I daresay.
[ترجمه ترگمان]لوک بدجوری دلش می خواست علامت عبور داشته باشد با جرات می گویم: هنوز هم دارد
[ترجمه گوگل]لوقا به شدت خواستار یک علامت عبور بود هنوز هم دارم

پیشنهاد کاربران

به جرات و حقیقتا


کلمات دیگر: