کلمه جو
صفحه اصلی

barnstorm


معنی : مسافرت کردن
معانی دیگر : (سخنرانان و دسته های هنری سیار) از جایی به جایی رفتن، شهر به شهر رفتن، بلوک گردی کردن، مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا

انگلیسی به فارسی

مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا


barnstorm، مسافرت کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: barnstorms, barnstorming, barnstormed
(1) تعریف: to travel through rural areas giving performances, political speeches, exhibition contests, or the like.

(2) تعریف: to perform acts of stunt flying with a small plane, usu. at rural carnivals or fairs.
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: barnstormer (n.)
• : تعریف: to travel through (a rural area) while barnstorming.

• visit rural towns
if a politician barnstorms a country, he or she travels to a lot of towns in order to make speeches as part of a campaign.

مترادف و متضاد

مسافرت کردن (فعل)
travel, barnstorm, commute

tour


Synonyms: troupe, go on tour, campaign, canvass, travel


جملات نمونه

1. He plans to barnstorm across the state to generate public support.
[ترجمه ترگمان]او قصد دارد تا در سراسر کشور برای ایجاد حمایت عمومی تلاش کند
[ترجمه گوگل]او قصد دارد برای ایجاد پشتیبانی عمومی ، در سراسر ایالت طوفانی کند

2. He barnstormed across the nation, rallying the people to the cause.
[ترجمه ترگمان]اون از کشور خارج شد و مردم رو برای هدف جمع کرد
[ترجمه گوگل]او در سراسر کشور طوفانی کرد و مردم را برای رسیدن به هدف جمع کرد

3. The England striker is having a barnstorming season.
[ترجمه ترگمان]مهاجم انگلستان در حال گذراندن یک فصل barnstorming است
[ترجمه گوگل]مهاجم انگلیس یک فصل طوفان را پشت سر می گذارد

4. The president travels thousands of miles as he barnstorms the country.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور هزاران مایل را در حالی که به کشور سفر می کند، طی می کند
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور هزاران مایل را طی می کند که در کشور طوفان می اندازد

5. Stephenson drew huge, rabid crowds on his barnstorming tours of the Indiana countryside.
[ترجمه ترگمان]استیفنسون، جمعیت بزرگ و متعصب را در تورهای barnstorming در حومه شهر ایندیانا کشید
[ترجمه گوگل]استفنسون در تورهای طوفانی خود در حومه ایندیانا ، جمعیت عظیم و خشن را به خود جلب کرد

6. It was a barnstorming performance.
[ترجمه ترگمان]این یک عملکرد عالی بود
[ترجمه گوگل]این یک عملکرد طوفانی بود

7. Conference watchers say his barnstorming oratory's been sorely missed.
[ترجمه ترگمان]ناظران کنفرانس می گویند که سخنرانی barnstorming به شدت از دست رفته است
[ترجمه گوگل]ناظران کنفرانس می گویند که سخنرانی طوفانی #39 او سخت از دست رفته است

8. Gray, a barnstorming centre-forward in his day, is equally fearless as a commentator.
[ترجمه ترگمان]\"گری\"، که یک مرکز barnstorming در روز او می باشد، به همان اندازه از یک مفسر نترس است
[ترجمه گوگل]گری ، یک مهاجم میانی طوفانی در زمان خود ، به همان اندازه یک مفسر نترس است

9. If they are right, then Clinton, barnstorming to the end and almost hoarse, should do it.
[ترجمه ترگمان]اگر حق با آن ها باشد، آنگاه کلینتون، barnstorming تا پایان و تقریبا خشن، باید این کار را انجام دهد
[ترجمه گوگل]اگر آنها درست می گویند ، کلینتون ، تا پایان طوفان و تقریباً خشن ، باید این کار را انجام دهد

10. Take, for example, my own barnstorming introduction to lightweight aviation from a hollow in the Mendips called Velvet Bottom.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، من معرفی own را با هوانوردی سبک از حفره ای در the به نام Velvet پایین در نظر می گیرم
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال مقدمه طوفان خود را در مورد حمل و نقل هوایی سبک از حفره ای در Mendips به نام Velvet Bottom در نظر بگیرید

11. He goes barnstorming, first on a shoestring.
[ترجمه ترگمان]، اون میره خونه، اولش توی یه شبانه روزی
[ترجمه گوگل]او ابتدا در طناب زنی می رود

12. McKinley, the first presidential candidate to barnstorm across the nation, backed the gold standard against his Democratic opponent's proposal that it should be joined by silver in a fixed ratio.
[ترجمه ترگمان]\"مک کینلی\"، اولین کاندید ریاست جمهوری در سراسر کشور، از استاندارد طلا در برابر پیشنهاد حزب دموکرات اش حمایت کرد که باید با ضریب ثابت به آن اضافه شود
[ترجمه گوگل]مک کینلی ، اولین نامزد انتخابات ریاست جمهوری که در سراسر کشور طوفان طوفانی می کند ، از استاندارد طلا در برابر پیشنهاد مخالف دموکرات شماره 39 خود مبنی بر پیوستن نقره به نسبت ثابت حمایت کرد

13. Under the new thinking, astronauts could barnstorm or circle the moon, Mars and Mars' twin moons, deploying probes to do their rock-collecting and experiments for them.
[ترجمه ترگمان]به موجب این تفکر جدید، فضانوردان می توانستند ماه، مریخ و مریخ دو ماه را دور هم جمع کنند و محل جمع آوری و آزمایش خود را برای آن ها به کار گیرند
[ترجمه گوگل]تحت این تفکر جدید ، فضانوردان می توانند ماه ، مریخ و مریخ را #39 طوفان کنند یا دایره کنند ماه های دوقلو ، کاوشگرهایی را برای جمع آوری سنگ ها و آزمایش های خود مستقر می کنند

14. Hillsborough is a great stadium to be in when it's almost full and you've got a barnstorming derby to watch.
[ترجمه ترگمان]Hillsborough یک استادیوم بزرگ است که در آن زمان تقریبا پر است و یک دربی اسکیت است که باید تماشا کند
[ترجمه گوگل]Hillsborough یک استادیوم عالی است که باید در آن حضور داشته باشد زمانی که #39 تقریباً پر است و شما #39؛ یک دربی طوفانی برای تماشای آن دارید

The candidate for the Senate barnstormed through Iowa.

نامزد سنا در سرتاسر ایالت ایوا سخنرانی و تبلیغ سیاسی کرد.



کلمات دیگر: