کلمه جو
صفحه اصلی

cambric


معنی : نوعی پارچه کتانی ظریف، قمیص
معانی دیگر : پارچه ی کتانی بسیار نازک

انگلیسی به فارسی

نوعی پارچه کتانی ظریف، قمیص


کامبریک، نوعی پارچه کتانی ظریف، قمیص


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a thin, white, closely woven fabric of cotton or linen.

• delicate cotton fabric

دیکشنری تخصصی

[نساجی] نوعی پارچه کتانی ظریف

مترادف و متضاد

نوعی پارچه کتانی ظریف (اسم)
cambric

قمیص (صفت)
cambric

جملات نمونه

1. Not long up, her cambric dressing-gown was held tightly about her throat as the chill seeped through the air.
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که پیراهن خوابش در حالی که سرما در هوا نفوذ می کرد، در گلویش پیچیده شده بود
[ترجمه گوگل]مدت کوتاهی، لباس راحتی و آرامش خود را در مورد گلویش محکم نگه داشته بود، چون هوای نفس نفس می کشد

2. He meant cambric tea, and he knew I would want it.
[ترجمه ترگمان]منظورش چای cambric بود و می دانست که من آن را می خواهم
[ترجمه گوگل]او به معنای چای کرمی بود و می دانست که من آن را می خواهم

3. Tell her to make me a cambric shir.
[ترجمه ترگمان] بهش بگو یه شیر cambric برام درست کنه
[ترجمه گوگل]او را به من بفرستید

4. Tell her to make me a cambric shirt.
[ترجمه ترگمان] بهش بگو برام یه تی شرت درست کنه
[ترجمه گوگل]به او بگو به من یک پیراهن کتانی بزن

5. Cooling comfortable as cambric and a must as your health companion.
[ترجمه ترگمان]می توانید راحت باشید، مانند یک پارچه کتان و یک نفر دیگر هم باید همراه شما باشد
[ترجمه گوگل]خنک کننده به راحتی به عنوان Cambric و باید به عنوان همراه سلامت خود را

6. Ask him to come for his cambric shirt.
[ترجمه ترگمان]از او بخواه که پیراهن cambric بپوشد
[ترجمه گوگل]از او بخواهید که پیراهن کتانی خود را بیاورد

7. She wears a skirt of cambric.
[ترجمه ترگمان]او یک دامن کتان به تن دارد
[ترجمه گوگل]او لباس دامبلدور را می پوشد

8. Tell him to make me a cambric shirt.
[ترجمه ترگمان] بهش بگو برام یه تی شرت درست کنه
[ترجمه گوگل]به او بگو به من یک پیراهن کتانی بزن

9. She stands upright in her long white cotton nightgown from Laura Ashley, scratches her bottom through the cambric, and yawns.
[ترجمه ترگمان]پیراهن بلند و سفیدش را از لورا اشلی بیرون می آورد و کف the را می خاراند و خمیازه می کشد
[ترجمه گوگل]او در لباس شب پنبه سفید پوشیده از لورا اشلی ساقط می شود، پایین آن را از طریق پوست و خمیازه می کشد

10. Neither could she approve his striped pyjamas, coarse and unpleasing in contrast to Maman's ribboned cambric nightdress.
[ترجمه ترگمان]هیچ کدام نمی توانست پیژامه راه راه او را، که در مقایسه با آن تن به تن داشت، تایید کند
[ترجمه گوگل]او نمیتواند لباس خوابهای راه راهش را در نظر بگیرد، به نظر میرسد که نارنجی و نارنجی به نظر میرسد

11. Occasionally both underside of lid and inside of case were lined with plain cambric.
[ترجمه ترگمان]بعضی اوقات زیر سرپوش و در صندوق، با یک پارچه کتان، حاشیه دوزی شده بود
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات هر دو قسمت پایین درب و در داخل مورد با کامبرین دندانه ای قرار داشتند

12. As for Benedetto, he gracefully wiped his lips with a fine cambric pocket - handkerchief.
[ترجمه ترگمان]اما بنودتو در حالی که دستمال خود را با دستمال خود پاک می کرد با متانت لب هایش را پاک کرد
[ترجمه گوگل]همانطور که برای بنتیتو، او با شکوه لب های خود را با جیب کامبرین خوب - دستمال را پاک کرد

13. 'I didn't, ' sobbed the youth, escaping from my hands, and finishing the remainder of the purification with his cambric pocket-handkerchief.
[ترجمه ترگمان]جوان در حالی که از دست من فرار می کرد، هق هق کنان گفت: من این کار را نکردم و باقی the را با دستمال cambric تمام کردم
[ترجمه گوگل]'من ندیدم'، جوانان را لرزاند، از دست من فرار کردند و با باقی مانده ی پاکسازی خود را با جیب خود دستمال کاغذی فروخت

14. 'I didn't, ' sobbed the 8tth, escaping from my hands, finishing the remainder of the purification with his cambric pocket-handkerchief.
[ترجمه ترگمان]۸ tth در حالی که از دست من فرار می کرد و بقیه of را با دستمال cambric به پایان رساند، هق هق کنان گفت: من این کار رو نکردم
[ترجمه گوگل]'من ندیدم،' 8thth از دست رفته، فرار از دست من، اتمام باقی مانده از تصفیه با جیب خود را


کلمات دیگر: