کلمه جو
صفحه اصلی

debrief


معنی : پرسش کردن، اطلاعات کسب کردن
معانی دیگر : (از خلبان و فرستاده و اسیر آزاد شده و غیره) گزارش خواستن، گزارش گیری کردن، اطلاعات کسب کردن مثلا از خلبان

انگلیسی به فارسی

پرسش کردن، اطلاعات کسب کردن (برای مثال از خلبان)


بیانیه، پرسش کردن، اطلاعات کسب کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: debriefs, debriefing, debriefed
مشتقات: debriefing (n.)
• : تعریف: to question (an astronaut, soldier, or the like) in order to obtain any information gathered during a mission.

• interrogate, question
if someone such as a soldier, diplomat, or astronaut is debriefed, they are asked to give a report on a mission or task that they have just completed.

مترادف و متضاد

پرسش کردن (فعل)
question, inquire, ask, debrief

اطلاعات کسب کردن (فعل)
debrief

question


Synonyms: ask questions, cross-examine, examine, gather intelligence, give the third degree, grill, interrogate, interview, investigate, probe, put through the wringer, quiz, work over


silence


Synonyms: censor, dummy up, gag, hold one’s tongue, hush up, mute, muzzle, put the lid on, quash, say nothing, shut up, sit on, soft-pedal, squelch, stifle, suppress


جملات نمونه

1. The men have been debriefed by British and Saudi officials.
[ترجمه nimataheri] این مردان توسط مقامات بریتانیایی و عربستان سعودی تخلیه اطلاعاتی شدند.
[ترجمه ترگمان]این مردان توسط مقامات بریتانیایی و سعودی مورد استفاده قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]مقامات بریتانیایی و عربستان سعودی از این مردان مطلع شده اند

2. The officers debriefed the pilot after he had flown back from the warfront.
[ترجمه ترگمان]افسران پس از آن که سوار هواپیما شدند، از خلبان بیرون آمدند
[ترجمه گوگل]افسران بعد از بازگشت از جنگ، خلبان را بازبینی کردند

3. While being debriefed the defector named two double agents.
[ترجمه ترگمان]در حالی که از the به نام دو عامل دوگانه نام برده می شود
[ترجمه گوگل]در حالی که در مورد آن توضیح داده شده بود، دروازهبان به نام دو عامل دوگانه

4. The political and economic experts debriefed the defector about conditions in his home country.
[ترجمه ترگمان]متخصصان اقتصادی و اقتصادی در مورد شرایطی که در کشور خود به آن اشاره می کنند را بررسی می کنند
[ترجمه گوگل]کارشناسان سیاسی و اقتصادی درمورد شرایط در کشور خود، دربارۀ آن صحبت کردند

5. We debriefed our pilot after he had flown over the enemy's land.
[ترجمه nimataheri] ما از خلبان خود در خصوص فرود بر سرزمین دشمن، پرس و جو ( بازپرسی ) کردیم.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه به سرزمین دشمن پرواز کرد، از خلبان استفاده کردیم
[ترجمه گوگل]ما بعد از فرود زمین روی دشمن، خلبانیم را دیدیم

6. He went to Rio after the CIA had debriefed him.
[ترجمه ترگمان]اون بعد از اینکه \" سی آی ای \" ازش بازجویی کرده بود رفت به ریو
[ترجمه گوگل]او بعد از اینکه سیا به او گزارش داد، به ریا رفت

7. Pilots were debriefed on the bombing raid.
[ترجمه ترگمان]خلبانان در حمله بمب گذاری کشته شدند
[ترجمه گوگل]خلبانان در مورد حمله به بمب گذاری در حال بررسی بودند

8. The returning bomber crews were debriefed.
[ترجمه ترگمان]افرادی که در حال بازگشت به آنجا بودند debriefed بودند
[ترجمه گوگل]خلبانان بمب گذار بازگشتی در جریان بودند

9. The pilots were thoroughly debriefed after every mission.
[ترجمه ترگمان]خلبانان پس از هر ماموریتی به طور کامل اداره می شدند
[ترجمه گوگل]خلبانان پس از هر مأموریت، به طور کامل شرح داده شدند

10. A debriefing would follow this operation, to determine where it went wrong.
[ترجمه ترگمان]debriefing از این عملیات پیروی خواهد کرد تا مشخص شود که این عمل در کجا رخ داده است
[ترجمه گوگل]یک برگزاری جشنواره این عملیات را دنبال می کند تا تعیین کند که کدام اشتباه انجام شده است

11. He has a young friend, a kid he debriefed on behalf of the Agency.
[ترجمه ترگمان]اون یه دوست جوان داره، یه بچه که از طرف سازمان اطلاعات کسب کرده
[ترجمه گوگل]او یک دوست جوان دارد، بچه ای که او از نمایندگی آژانس بی خبر است

12. Our detectives and field officers are to be debriefed Monday night by case supervisors.
[ترجمه ترگمان]کارآگاهان ما و افسران می دانی ما در شب دوشنبه توسط ناظران مورد استفاده قرار خواهند گرفت
[ترجمه گوگل]کارفرمایان ما و افسران میدانی باید روز دوشنبه از سوی سرپرستان پرونده بررسی شوند

13. In our inspection debriefing, the two-star general team chief bestowed praise on everyone involved.
[ترجمه ترگمان]در debriefing بازرسی ما، رئیس این تیم دو ستاره در مورد همه افراد مورد تحسین قرار گرفت
[ترجمه گوگل]در گزارش بازرسی ما، رئیس ستاد دو ستاره، ستایش همه افراد را به خود جلب کرد

14. When they were relieved they would be debriefed.
[ترجمه ترگمان]وقتی که خیالم راحت شد از این موضوع ناراحت می شدند
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها از دست رفته بودند، آنها را مورد بررسی قرار خواهیم داد

a debriefing session

جلسه‌ی گزارش‌گیری


پیشنهاد کاربران

اطلاعات کسب کردن
پرسیدن
تخلیه اطلاعاتی

جواب پس دادن


کلمات دیگر: