1. The men have been debriefed by British and Saudi officials.
[ترجمه nimataheri] این مردان توسط مقامات بریتانیایی و عربستان سعودی تخلیه اطلاعاتی شدند.
[ترجمه ترگمان]این مردان توسط مقامات بریتانیایی و سعودی مورد استفاده قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]مقامات بریتانیایی و عربستان سعودی از این مردان مطلع شده اند
2. The officers debriefed the pilot after he had flown back from the warfront.
[ترجمه ترگمان]افسران پس از آن که سوار هواپیما شدند، از خلبان بیرون آمدند
[ترجمه گوگل]افسران بعد از بازگشت از جنگ، خلبان را بازبینی کردند
3. While being debriefed the defector named two double agents.
[ترجمه ترگمان]در حالی که از the به نام دو عامل دوگانه نام برده می شود
[ترجمه گوگل]در حالی که در مورد آن توضیح داده شده بود، دروازهبان به نام دو عامل دوگانه
4. The political and economic experts debriefed the defector about conditions in his home country.
[ترجمه ترگمان]متخصصان اقتصادی و اقتصادی در مورد شرایطی که در کشور خود به آن اشاره می کنند را بررسی می کنند
[ترجمه گوگل]کارشناسان سیاسی و اقتصادی درمورد شرایط در کشور خود، دربارۀ آن صحبت کردند
5. We debriefed our pilot after he had flown over the enemy's land.
[ترجمه nimataheri] ما از خلبان خود در خصوص فرود بر سرزمین دشمن، پرس و جو ( بازپرسی ) کردیم.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه به سرزمین دشمن پرواز کرد، از خلبان استفاده کردیم
[ترجمه گوگل]ما بعد از فرود زمین روی دشمن، خلبانیم را دیدیم
6. He went to Rio after the CIA had debriefed him.
[ترجمه ترگمان]اون بعد از اینکه \" سی آی ای \" ازش بازجویی کرده بود رفت به ریو
[ترجمه گوگل]او بعد از اینکه سیا به او گزارش داد، به ریا رفت
7. Pilots were debriefed on the bombing raid.
[ترجمه ترگمان]خلبانان در حمله بمب گذاری کشته شدند
[ترجمه گوگل]خلبانان در مورد حمله به بمب گذاری در حال بررسی بودند
8. The returning bomber crews were debriefed.
[ترجمه ترگمان]افرادی که در حال بازگشت به آنجا بودند debriefed بودند
[ترجمه گوگل]خلبانان بمب گذار بازگشتی در جریان بودند
9. The pilots were thoroughly debriefed after every mission.
[ترجمه ترگمان]خلبانان پس از هر ماموریتی به طور کامل اداره می شدند
[ترجمه گوگل]خلبانان پس از هر مأموریت، به طور کامل شرح داده شدند
10. A debriefing would follow this operation, to determine where it went wrong.
[ترجمه ترگمان]debriefing از این عملیات پیروی خواهد کرد تا مشخص شود که این عمل در کجا رخ داده است
[ترجمه گوگل]یک برگزاری جشنواره این عملیات را دنبال می کند تا تعیین کند که کدام اشتباه انجام شده است
11. He has a young friend, a kid he debriefed on behalf of the Agency.
[ترجمه ترگمان]اون یه دوست جوان داره، یه بچه که از طرف سازمان اطلاعات کسب کرده
[ترجمه گوگل]او یک دوست جوان دارد، بچه ای که او از نمایندگی آژانس بی خبر است
12. Our detectives and field officers are to be debriefed Monday night by case supervisors.
[ترجمه ترگمان]کارآگاهان ما و افسران می دانی ما در شب دوشنبه توسط ناظران مورد استفاده قرار خواهند گرفت
[ترجمه گوگل]کارفرمایان ما و افسران میدانی باید روز دوشنبه از سوی سرپرستان پرونده بررسی شوند
13. In our inspection debriefing, the two-star general team chief bestowed praise on everyone involved.
[ترجمه ترگمان]در debriefing بازرسی ما، رئیس این تیم دو ستاره در مورد همه افراد مورد تحسین قرار گرفت
[ترجمه گوگل]در گزارش بازرسی ما، رئیس ستاد دو ستاره، ستایش همه افراد را به خود جلب کرد
14. When they were relieved they would be debriefed.
[ترجمه ترگمان]وقتی که خیالم راحت شد از این موضوع ناراحت می شدند
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها از دست رفته بودند، آنها را مورد بررسی قرار خواهیم داد