کلمه جو
صفحه اصلی

dapper


معنی : زرنگ، شیک، تمیز، زنده دل
معانی دیگر : (معمولا اشخاص کوچک اندام) زرنگ، زبل، چالاک

انگلیسی به فارسی

تمیز، شیک، زنده‌دل، زرنگ


دلتنگ، شیک، زرنگ، زنده دل، تمیز


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: dapperly (adv.), dapperness (n.)
• : تعریف: neat and stylish in dress and appearance.
مترادف: natty, smart, spruce
متضاد: scruffy
مشابه: dandy, jaunty, neat, rakish, trim, well-dressed

- He trusted the dapper salesman to help him pick out a suit.
[ترجمه ترگمان] او به فروشنده dapper اعتماد کرد تا به او کمک کند کت و شلوارش را بردارد
[ترجمه گوگل] او به فروشنده معتبر کمک کرد تا به او کمک کند تا کت و شلوار را انتخاب کند

• lively; handsome, spruced-up
a dapper man is slim and neatly dressed.

مترادف و متضاد

زرنگ (صفت)
bright, apt, clever, smart, shrewd, nimble, dexterous, adroit, deft, habile, agile, brisk, spry, vivacious, shifty, pawky, jaunty, dapper, supersubtle

شیک (صفت)
smart, suave, scrumptious, snappy, trig, swell, swagger, chic, stylish, fashionable, finicky, dapper, dinky, finical, modish

تمیز (صفت)
clean, pure, spiffy, neat, tidy, dapper, prim, dinky

زنده دل (صفت)
dashing, light-hearted, dapper

well-groomed, neat


Synonyms: bandbox, brisk, chic, chichi, classy, clean, dainty, dashing, doggy, dressed to kill, dressed to nines, jaunty, natty, nice, nifty, nimble, nobby, posh, prim, rakish, ritzy, sassy, sharp, showy, smart, snazzy, snug, spiff, spiffy, spruce, spry, stylish, swank, swanky, swell, trim, turned out, well turned out


Antonyms: dirty, dishevelled, ruffled, rumpled, scruffy, shabby, sloppy, tousled, ungroomed, wrinkled


جملات نمونه

1. a small dapper lady minced along the sidewalk
زن ریزه و خوش لباسی در امتداد پیاده رو قر می داد.

2. what a dapper little man!
چه مرد کوچولو و زبر و زرنگی !

3. Hercule Poirot is the dapper detective of the Agatha Christie novels.
[ترجمه ترگمان]Hercule Poirot مرد ریز نقش آگاتا کریستی novels است
[ترجمه گوگل]هرکول پوآرو کارآگاه نابینا از رمانهای آگاتا کریستی است

4. He is a dapper little salesman in a business suit.
[ترجمه ترگمان]او یک فروشنده کوچک شیک با کت و شلوار کاری است
[ترجمه گوگل]او یک فروشنده کوچک در یک کت و شلوار کسب و کار است

5. Rat remains his dapper, timeless self.
[ترجمه ترگمان]موش dapper، dapper و timeless می ماند
[ترجمه گوگل]موش باقی می ماند و خود را باطل می کند

6. A dapper man with an aristocratic air, he was boyishly handsome, compulsively social and intensely creative.
[ترجمه ترگمان]او مردی خوش لباس بود با یک فضای اشرافی، او بسیار زیبا، compulsively و بسیار خلاق بود
[ترجمه گوگل]مرد باهوش با هوای اشرافی، او پسرانه خوش تیپ، اجباری اجتماعی و شدیدا خلاق بود

7. Like Tatum, Dzhabrailov was a dapper, ambitious man and the two hit it off for a while.
[ترجمه ترگمان]مثل Tatum، Dzhabrailov، شیک و جاه طلب بود و هر دو برای مدتی به آن ضربه زدند
[ترجمه گوگل]همانند تاتوم، جبرایلوف مردی باهوش و بلندپرواز بود و برای مدت کوتاهی آن را خاموش کرد

8. I tried the next time with a very dapper man, all pinstripes and umbrella.
[ترجمه ترگمان]دفعه بعدی را با یک مرد بسیار شیک و شیک و چتر و چتر امتحان کردم
[ترجمه گوگل]من بار دیگر با یک مرد بسیار نافرجام، تمام پینت پری و چتر سعی کردم

9. He was a dapper man; he liked to look good.
[ترجمه ترگمان]مرد خوش قیافه ای بود، دوست داشت خوب به نظر برسد
[ترجمه گوگل]او یک مرد نابینا بود؛ او دوست داشت به خوبی نگاه کند

10. A small dapper gentleman two seats away knocked back a shot of something and exhaled an invisible sweet cloud.
[ترجمه ترگمان]یک مرد ریز اندام کوتاه و کوچک به پشت سرش ضربه زد و یک تکه از آن را بیرون داد و یک تکه ابری از آن بیرون داد
[ترجمه گوگل]دو کرسی نجیب زاده کوچک، یک ضربه شلاق زدن به چیزی را گرفت و یک ابر شیرین نامرئی را بیرون کشید

11. The Captain was a dapper little man with a neat moustache and shiny shoes.
[ترجمه ترگمان]ناخدا مرد کوچک اندامی بود با سبیل صاف و کفش های براق
[ترجمه گوگل]کاپیتان یک مرد کوچولوی کوچک با سبیل و سبیل شفاف بود

12. The referee patrols the bandaged ropes, dapper in his black bow tie.
[ترجمه ترگمان]داور patrols، طناب باند پیچی شده، آراسته به کراوات سیاهش است
[ترجمه گوگل]داور گیت های پانسمان را گشت زنی می کند، کراوات کراوات سیاه و سفید خود را می کشد

13. What a dapper little man!
[ترجمه ترگمان]چه مرد کوچک اندامی!
[ترجمه گوگل]یک مرد کوچولوی کوچک!

14. By week's end Dave came by dapper in a dark suit.
[ترجمه ترگمان]اواخر هفته دیو به کت و شلوار تیره آراسته شد
[ترجمه گوگل]در پایان هفته، دیو در یک کت و شلوار تاریک، با دوش گرفت

15. Dapper Jose Carreras is 51 and relishes his new chance at life in every way.
[ترجمه ترگمان]dapper جوز Carreras ۵۱ ساله است و از هر طریق از شانس جدید خود لذت می برد
[ترجمه گوگل]خوزه کارراس 51 ساله است و فرصت جدیدی در زندگی دارد

what a dapper little man!

چه مرد کوچولو و زبر و زرنگی!


پیشنهاد کاربران

زِبل

a dapper little man in a grey suit
مرد خوش تیپ و خوش لباس

خوش تیپ و جذاب

مرتب
شسته رفته
شیک
تر و تمیز
خوش لباس

A neatly dressed man

You may have seen him around: looking dapper in a suit and fedora


کلمات دیگر: