1. a small dapper lady minced along the sidewalk
زن ریزه و خوش لباسی در امتداد پیاده رو قر می داد.
2. what a dapper little man!
چه مرد کوچولو و زبر و زرنگی !
3. Hercule Poirot is the dapper detective of the Agatha Christie novels.
[ترجمه ترگمان]Hercule Poirot مرد ریز نقش آگاتا کریستی novels است
[ترجمه گوگل]هرکول پوآرو کارآگاه نابینا از رمانهای آگاتا کریستی است
4. He is a dapper little salesman in a business suit.
[ترجمه ترگمان]او یک فروشنده کوچک شیک با کت و شلوار کاری است
[ترجمه گوگل]او یک فروشنده کوچک در یک کت و شلوار کسب و کار است
5. Rat remains his dapper, timeless self.
[ترجمه ترگمان]موش dapper، dapper و timeless می ماند
[ترجمه گوگل]موش باقی می ماند و خود را باطل می کند
6. A dapper man with an aristocratic air, he was boyishly handsome, compulsively social and intensely creative.
[ترجمه ترگمان]او مردی خوش لباس بود با یک فضای اشرافی، او بسیار زیبا، compulsively و بسیار خلاق بود
[ترجمه گوگل]مرد باهوش با هوای اشرافی، او پسرانه خوش تیپ، اجباری اجتماعی و شدیدا خلاق بود
7. Like Tatum, Dzhabrailov was a dapper, ambitious man and the two hit it off for a while.
[ترجمه ترگمان]مثل Tatum، Dzhabrailov، شیک و جاه طلب بود و هر دو برای مدتی به آن ضربه زدند
[ترجمه گوگل]همانند تاتوم، جبرایلوف مردی باهوش و بلندپرواز بود و برای مدت کوتاهی آن را خاموش کرد
8. I tried the next time with a very dapper man, all pinstripes and umbrella.
[ترجمه ترگمان]دفعه بعدی را با یک مرد بسیار شیک و شیک و چتر و چتر امتحان کردم
[ترجمه گوگل]من بار دیگر با یک مرد بسیار نافرجام، تمام پینت پری و چتر سعی کردم
9. He was a dapper man; he liked to look good.
[ترجمه ترگمان]مرد خوش قیافه ای بود، دوست داشت خوب به نظر برسد
[ترجمه گوگل]او یک مرد نابینا بود؛ او دوست داشت به خوبی نگاه کند
10. A small dapper gentleman two seats away knocked back a shot of something and exhaled an invisible sweet cloud.
[ترجمه ترگمان]یک مرد ریز اندام کوتاه و کوچک به پشت سرش ضربه زد و یک تکه از آن را بیرون داد و یک تکه ابری از آن بیرون داد
[ترجمه گوگل]دو کرسی نجیب زاده کوچک، یک ضربه شلاق زدن به چیزی را گرفت و یک ابر شیرین نامرئی را بیرون کشید
11. The Captain was a dapper little man with a neat moustache and shiny shoes.
[ترجمه ترگمان]ناخدا مرد کوچک اندامی بود با سبیل صاف و کفش های براق
[ترجمه گوگل]کاپیتان یک مرد کوچولوی کوچک با سبیل و سبیل شفاف بود
12. The referee patrols the bandaged ropes, dapper in his black bow tie.
[ترجمه ترگمان]داور patrols، طناب باند پیچی شده، آراسته به کراوات سیاهش است
[ترجمه گوگل]داور گیت های پانسمان را گشت زنی می کند، کراوات کراوات سیاه و سفید خود را می کشد
13. What a dapper little man!
[ترجمه ترگمان]چه مرد کوچک اندامی!
[ترجمه گوگل]یک مرد کوچولوی کوچک!
14. By week's end Dave came by dapper in a dark suit.
[ترجمه ترگمان]اواخر هفته دیو به کت و شلوار تیره آراسته شد
[ترجمه گوگل]در پایان هفته، دیو در یک کت و شلوار تاریک، با دوش گرفت
15. Dapper Jose Carreras is 51 and relishes his new chance at life in every way.
[ترجمه ترگمان]dapper جوز Carreras ۵۱ ساله است و از هر طریق از شانس جدید خود لذت می برد
[ترجمه گوگل]خوزه کارراس 51 ساله است و فرصت جدیدی در زندگی دارد