1. darn it! i am tired of calling him!
اه - از بس صدایش زدم خسته شدم !
2. darn it!
(نشان خشم یا آزردگی) اه !،وای !
3. my mother used to darn our socks
مادرم جوراب های ما را رفو می کرد.
4. Please darn the hole in my sock.
[ترجمه Mdante] لطفا سوراخ جوراب من رو رفو کنید
[ترجمه ترگمان] لطفا یه سوراخ توی جوراب من بریز
[ترجمه گوگل]لطفا سوراخ را در جوراب خود نگه دارید
5. He'd earn a darn sight more money there.
[ترجمه ترگمان]ان جا پول بیشتری به دست می آورد
[ترجمه گوگل]او پول بیشتری را در آنجا میبیند
6. There's not a darn thing he can do about it.
[ترجمه ترگمان]هیچ کار احمقانهای از دستش بر نمی آید
[ترجمه گوگل]چیزی نیست که او بتواند در مورد آن انجام دهد
7. Darn it! She beat me again!
[ترجمه ترگمان]! لعنتی باز هم مرا زد!
[ترجمه گوگل]ببخشید! او دوباره به من ضربه زد
8. She's done a darn sight better than I have.
[ترجمه ترگمان]خیلی بهتر از من عمل کرده
[ترجمه گوگل]او بهتر از من دیدن دارد
9. The darn fool got lost on the way.
[ترجمه ترگمان]اون احمق لعنتی تو راه گم شد
[ترجمه گوگل]احمق درهم شکست
10. Darn it! There goes my bus!
[ترجمه ترگمان]! لعنتی! اینم اتوبوس من
[ترجمه گوگل]ببخشید! اتوبوس من می آید
11. Darn it! I'll have to do it all myself!
[ترجمه ترگمان]! لعنتی من باید خودم این کار رو بکنم
[ترجمه گوگل]ببخشید! من باید این کار را تمام کنم خودم!
12. You had a darn good try.
[ترجمه ترگمان] خیلی تلاش خوبی داشتی
[ترجمه گوگل]شما امتحان خوبی داشتید
13. What a darn stupid thing to say!
[ترجمه ترگمان]چه حرف احمقانه ای!
[ترجمه گوگل]چه چیزی احمقانه برای گفتن!
14. I know how to darn, and how to sew a button on.
[ترجمه ترگمان]من بلدم چی کار کنم و چطوری یه دکمه رو بدوزم
[ترجمه گوگل]من می دانم که چگونه می ترسم، و چگونه به دکمه دوختن
15. Why don't you switch the darn thing off and listen to me!
[ترجمه ترگمان]چرا اون لعنتی رو خاموش نمی کنی و به من گوش نمیدی؟
[ترجمه گوگل]چرا چیزی را نمی گیرید و به من گوش می دهید!