کلمه جو
صفحه اصلی

decelerate


معنی : کند کردن، کاستن سرعت، اهسته کردن، از سرعت چیزی کاستن
معانی دیگر : (از سرعت چیزی کاستن) کند کردن، تندی کاهی کردن، آهسته کردن، واشتاب کردن، کندمان کردن، کندیدن

انگلیسی به فارسی

از سرعت چیزی کاستن، آهسته کردن


کاستن سرعت، کندکردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: decelerates, decelerating, decelerated
مشتقات: deceleration (n.), decelerator (n.)
• : تعریف: to lower the speed of; decrease in velocity; slow down.
متضاد: accelerate
مشابه: slow

- It's important to decelerate gradually when driving on snow.
[ترجمه ترگمان] مهم است که به تدریج هنگام رانندگی روی برف به تدریج حرکت کنید
[ترجمه گوگل] مهم است که در هنگام رانندگی برف، به تدریج کاهش یابد

• slow down
when a vehicle or machine decelerates or when someone in a vehicle decelerates, they begin gradually to go more slowly.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] کاستن، کند کردن

مترادف و متضاد

کند کردن (فعل)
slacken, rebate, clog, dull, blunt, sheathe, decelerate, hebetate, let up

کاستن سرعت (فعل)
decelerate

اهسته کردن (فعل)
slacken, decelerate

از سرعت چیزی کاستن (فعل)
decelerate

جملات نمونه

1. The government has made every effort to decelerate inflation.
[ترجمه ترگمان]دولت هر تلاشی را برای کاهش تورم انجام داده است
[ترجمه گوگل]دولت هر گونه تلاش برای کاهش تورم را انجام داده است

2. An underpowered helicopter will rapidly decelerate as soon as you apply any control input and the model will come to a dead stop-probably inverted.
[ترجمه ترگمان]یک هلیکوپتر underpowered به محض اعمال هر ورودی کنترلی به سرعت حرکت می کند و مدل به بن بست می رسد - احتمالا معکوس شده است
[ترجمه گوگل]هلیکوپتر تحت فشار کاهش می یابد و به زودی هر ورودی کنترل را اعمال می کند و مدل به توقف متوقف می شود - احتمالا معکوس شده است

3. Only four steps are required to decelerate the motor, as the load torque contributes to the decelerating torque.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که گشتاور بار به گشتاور متغیر کمک می کند، تنها چهار مرحله لازم است تا موتور مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]به منظور کاهش سرعت موتور، فقط چهار مرحله لازم است، زیرا گشتاور بار موجب کاهش گشتاور می شود

4. Our flight continued to decelerate to about 70 knots.
[ترجمه ترگمان]پرواز ما به decelerate تا حدود ۷۰ گره ادامه یافت
[ترجمه گوگل]پرواز ما به حدود 70 گره افت کرد

5. The import will decelerate will cause the trade surplus expansion quickly.
[ترجمه ترگمان]واردات به زودی موجب گسترش مازاد تجارت خواهد شد
[ترجمه گوگل]واردات کاهش خواهد یافت و مازاد تجاری به سرعت افزایش می یابد

6. It can decelerate decrepitude, brighten skin, fade mark and make skin white, tender and healthy.
[ترجمه ترگمان]آن می تواند ضعیف و ضعیف باشد، پوست روشن کند، علامت گذاری کند و پوست سفید، ترد و سالم بسازد
[ترجمه گوگل]این می تواند باعث کاهش سرعت، روشن شدن پوست، محو شدن علامت شود و پوست را سفید، ملایم و سالم نگه دارد

7. The government has made every to decelerate inflation.
[ترجمه ترگمان]دولت هر یک از این موارد را به decelerate تورم تبدیل کرده است
[ترجمه گوگل]دولت هر کس را برای کاهش تورم آماده کرده است

8. The relations between accelerate index, decelerate index and elasticity were in the next place.
[ترجمه ترگمان]روابط بین شاخص شتاب، شاخص decelerate و الاستیسیته در مکان بعدی بودند
[ترجمه گوگل]روابط بین شاخص سرعت، شاخص تسریع و انعطاف پذیری در جایگاه بعدی قرار گرفت

9. The gear case integrated with decelerate and drive function, has reliable performance and long life.
[ترجمه ترگمان]لوازم مورد استفاده با decelerate و تابع محرک، عملکرد مطمئنی و عمر طولانی دارد
[ترجمه گوگل]مورد دنده یکپارچه با عملکرد کاهش سرعت و درایو، عملکرد قابل اعتماد و عمر طولانی دارد

10. To modern women depend on a cosmetics to decelerate aging progress is absurd.
[ترجمه ترگمان]برای زنان مدرن به آرایش مو و لوازم آرایشی وابسته است
[ترجمه گوگل]زنان مدرن به لوازم آرایشی بستگی دارد که پیشرفت پیری را تضعیف کند پوچ است

11. Next, follows the global economic growth to decelerate, the commodity price appears drops sharply.
[ترجمه ترگمان]سپس، به دنبال رشد اقتصادی جهانی به decelerate، قیمت کالاها به شدت کاهش پیدا می کند
[ترجمه گوگل]بعد، به دنبال رشد اقتصادی جهانی برای تسریع شدن، قیمت کالاها به شدت کاهش می یابد

12. This mechanism includes dynamical decelerate device, oriented screw device and clasp dial wheel device.
[ترجمه ترگمان]این مکانیزم شامل دستگاه decelerate دینامیکی، دستگاه پیچ محور و ابزار wheel dial می باشد
[ترجمه گوگل]این مکانیزم شامل دستگاه کاهش سرعت دینامیکی، دستگاه پیچ گرا و دستگاه شماره گیری کالسکه است

13. Also, further government tightening could decelerate the current outflow of bank liquidity into equity markets.
[ترجمه ترگمان]همچنین، افزایش بیشتر دولت می تواند جریان نقدینگی بانک را به بازارهای سرمایه سوق دهد
[ترجمه گوگل]همچنان، تشدید بیشتر دولت می تواند خروج فعلی نقدینگی بانک را به بازارهای سهام کاهش دهد

14. Contrary to widely-held expectations that copper imports would decelerate, unwrought copper and semi-finished product imports surged to a fifth consecutive monthly record.
[ترجمه ترگمان]بر خلاف انتظار معمول، واردات مس would، مس unwrought و واردات محصولات نیمه تمام به پنجمین دوره متوالی متوالی رسید
[ترجمه گوگل]بر خلاف انتظارات گسترده ای که واردات مس مؤثر خواهد بود، واردات مس و واردات نیمه نهایی غیر مرسوم به یک پنجمین ماه متوالی رسیده است


کلمات دیگر: