1. barley bread
نان جو
2. barley head
خوشه ی جو
3. milled barley
جو آسیاب کرده
4. malted barley
جو مالت شده
5. to shell barley
سبوس جو را گرفتن
6. wheat and barley kernels
دانه های گندم و جو
7. to seed a plot with barley
در زمینی بذر جو افشاندن
8. The barley is fed to the cattle.
[ترجمه ترگمان]جو از جو تغذیه می کند
[ترجمه گوگل]جو به دام داده می شود
9. The cattle are fed on barley.
[ترجمه ترگمان]The از جو تغذیه می کنند
[ترجمه گوگل]گاوها از جو تغذیه می شوند
10. The main crops were oats and barley.
[ترجمه ترگمان]محصول اصلی جو و جو بود
[ترجمه گوگل]محصولات اصلی جو دوسر و جو بود
11. By cereals we mean wheat, oats, rye, barley, and all that.
[ترجمه ترگمان]از غلات، جو، جو، جو، جو و همه این ها
[ترجمه گوگل]منظور ما از غلات گندم ، جو دوسر ، چاودار ، جو و همه موارد دیگر است
12. It is made by taking barley berries and soaking them in water.
[ترجمه ترگمان]با از بین بردن دانه های جو و جذب آن ها در آب ساخته می شود
[ترجمه گوگل]با گرفتن توت جو و خیساندن آن در آب درست می شود
13. A pure-bred strain of barley is required in the production of this whisky.
[ترجمه ترگمان]در تولید این ویسکی یک نژاد خالص از جو لازم است
[ترجمه گوگل]یک نوع نژاد خالص جو در تولید این ویسکی مورد نیاز است
14. Barley is much too astute to state this baldly, but it informs his every strategy as author.
[ترجمه ترگمان]جو بیش از آن زیرک است که با این گستاخی دولت را اداره کند، اما هر استراتژی خود را به عنوان مولف به اطلاع می رساند
[ترجمه گوگل]جو بسیار مشتاق است که این را بگوید، اما هر استراتژی خود را به عنوان نویسنده می نویسد
15. He has to get the barley, go out at the right time and sow it.
[ترجمه ترگمان]او باید جو را بگیرد و به زمان مناسب برود و آن را درو کند
[ترجمه گوگل]او باید جو را بدست آورد ، در زمان مناسب بیرون برود و آن را بکارد