کلمه جو
صفحه اصلی

banker


معنی : بانک دار، صراف
معانی دیگر : صاحب و مدیر بانک (خصوصی)، مدیر یا کارمند ارشد بانک، (شخص یا قایق) ماهیگیر (معمولا ماهی cod در فلات قاره ی کانادا در اقیانوس اطلس به نام: newfoundland banks)

انگلیسی به فارسی

بانکدار


بانکدار، صراف


بانکدار، بانک دار، صراف


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an owner or employee of a bank, esp. in management.

- As a wealthy banker, he was able to retire early.
[ترجمه الی] به عنوان یه بانکدار ثروتمند توانست زود بازنشسته شود
[ترجمه ترگمان] او به عنوان یک بانکدار ثروتمند توانسته بود زودتر از خانه بیرون برود
[ترجمه گوگل] به عنوان یک بانکدار ثروتمند، او توانست در اوایل بازنشسته شود

(2) تعریف: in games, the player responsible for the bank.

- Who wants to be the banker this time?
[ترجمه ترگمان] این دفعه کی بانک دار شه؟
[ترجمه گوگل] چه کسی می خواهد در این زمان بانکدار باشد؟
اسم ( noun )
• : تعریف: on the Newfoundland banks, a ship or person engaged in fishing for cod.
اسم ( noun )
• : تعریف: a workbench used by sculptors, masons, or bricklayers for dressing stones or bricks.

• person who works in a bank; cashier, teller; dealer who keeps the bank in a casino; person who keeps the bank during a card game; sturdy wooden or stone workbench used by sculptors to support their work while carving or used by masons to cut their work; (new zealand & australia) river that is overflowing to the top of its banks (informal)
a banker is someone involved in banking at a senior level.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] رود لبالب یک اصطلاح استرالیایی برای جریانی که تا لبه کرانه های یش جریان دارد.

مترادف و متضاد

professional in financial institution


بانک دار (اسم)
banker, shroff

صراف (اسم)
banker, shroff, money changer, changer, usurer

Synonyms: broker, capitalist, croupier, dealer, financier, house, investor, manager, money-lender, officer, teller, treasurer, usurer


جملات نمونه

1. the stereotype of a banker
نمونه کامل یک بانکدار

2. It made sense to appoint a banker to this job.
[ترجمه ترگمان]با عقل جور در میاد که یه بانکدار رو به این شغل منصوب کنه
[ترجمه گوگل]تعیین یک بانکدار برای این کار منطقی بود

3. The banker chuckled and said, "Of course not. ".
[ترجمه ترگمان]بانکدار خندید و گفت: \" البته که نه \"
[ترجمه گوگل]بانکدار خندید و گفت: \"البته که نه quot ؛

4. A plot to assassinate the banker has been uncovered by the police.
[ترجمه ترگمان]یک توطئه برای ترور بانک دار توسط پلیس کشف شده است
[ترجمه گوگل]پلیس نقشه ای برای ترور بانکدار کشف کرده است

5. Don't just blindly follow what the banker says.
[ترجمه ترگمان]فقط کورکورانه دنبال کاری که بانک می گوید عمل نکن
[ترجمه گوگل]# 39 ؛ فقط کورکورانه آنچه بانکدار می گوید را دنبال نکنید

6. He has applied to the banker for a loan.
[ترجمه ترگمان]او برای یک وام به بانک دار مراجعه کرده است
[ترجمه گوگل]وی برای دریافت وام به بانکدار مراجعه کرده است

7. He didn't fit the conventional image of a banker.
[ترجمه ترگمان]او با تصویر متعارف یک بانکدار تناسب نداشت
[ترجمه گوگل]او #39 ؛ متناسب با تصویر متعارف یک بانکدار نبود

8. She was a successful banker by the time she was forty.
[ترجمه ترگمان]او در چهل سالگی یک بانکدار موفق بود
[ترجمه گوگل]او تا چهل سالگی یک بانکدار موفق بود

9. That banker is really on the ball.
[ترجمه ترگمان]بانک دار واقعا در مجلس رقص است
[ترجمه گوگل]آن بانکدار واقعاً توپ است

10. He was until very recently the most powerful banker in the city.
[ترجمه ترگمان]تا همین اواخر، قدرتمندترین بانک در شهر بود
[ترجمه گوگل]او تا همین اواخر قدرتمندترین بانکدار شهر بود

11. The banker keeps the money tucked safely under his bed.
[ترجمه ترگمان]بانک دار پول را در زیر تختش نگه می دارد
[ترجمه گوگل]بانکدار پول جمع شده را با خیال راحت زیر تخت خود نگه می دارد

12. A banker is a fellow who lends his umbrella when the sun is shining and wants it back the minute it begins to rain. Mark Twain
[ترجمه ترگمان]بانک دار کسی است که وقتی خورشید می درخشد چتر خود را به او قرض می دهد و از همان لحظه ای که باران شروع می شود، آن را برمی دارد مارک تو
[ترجمه گوگل]بانکدار یکی از همکاران است که وقتی خورشید می درخشد چترش را قرض می دهد و هر لحظه که باران می بارد می خواهد آن را برگرداند مارک تواین

13. Some liberal investment banker from Scarsdale?
[ترجمه ترگمان]یه بانکدار سرمایه گذاری آزاد از \"Scarsdale\"؟
[ترجمه گوگل]برخی از بانکداران سرمایه گذاری لیبرال از اسکارسدیل؟

14. Its function as banker to the government and to the monetary sector.
[ترجمه ترگمان]عملکرد آن به عنوان صرافی به دولت و بخش پولی
[ترجمه گوگل]عملکرد آن به عنوان بانکدار دولت و بخش پولی است

15. The country is currently run by a banker, Lamberto Dini, who leads a nonpolitical government of technocrats.
[ترجمه ترگمان]این کشور در حال حاضر by Dini (banker Dini)است که یک دولت nonpolitical را رهبری می کند
[ترجمه گوگل]این کشور در حال حاضر توسط یک بانکدار ، لمبرتو دینی ، اداره می شود که یک دولت غیرسیاسی از تکنوکرات ها را رهبری می کند

پیشنهاد کاربران

این واژه به معنی بانک دار نیست. کسی که توی بانک کار میکنه بنکر میگن، کارمند بانک

کارمند بانک

مترادف:
bank employee
bank clerk


کلمات دیگر: