کلمه جو
صفحه اصلی

deceptive


معنی : فریبنده، فریبا، فریب امیز، گمراه کننده، گول زننده
معانی دیگر : نیرنگ آمیز، فریب آمیز، ریشخندآمیز، آب زیر کاه، لیوه، غلط انداز

انگلیسی به فارسی

فریبنده، فریبا، گول‌زننده، فریب‌آمیز


فریبنده، گمراه کننده، گول زننده، فریبا، فریب امیز


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: deceptively (adv.), deceptiveness (n.)
• : تعریف: able to or tending to deceive; misleading.
مترادف: deceitful, delusive, false, fraudulent, illusive, illusory, misleading, unreal
متضاد: truthful
مشابه: captious, counterfeit, evasive, factitious, feigned, meretricious, shifty, specious, spurious, tortuous, trick, tricky

- She is deceptive in pretending to agree.
[ترجمه ترگمان] او فریب آمیز است و وانمود می کند که موافق است
[ترجمه گوگل] او وانمود می کند که موافقت کند
- a tennis player with deceptive moves
[ترجمه ترگمان] یک بازیکن تنیس با حرکت های فریبنده
[ترجمه گوگل] یک تنیسور با حرکتهای فریبنده

• misleading, deceitful
if something is deceptive, it might cause you to believe something which is not true.

مترادف و متضاد

فریبنده (صفت)
attractive, charming, enchanting, delusive, crafty, arch, deceptive, glamorous, scheming, captious, witching, catching, fascinating, wily, delusory

فریبا (صفت)
charming, deceptive, deceiving, seductive

فریب امیز (صفت)
fraudulent, deceptive, shifty, deceitful

گمراه کننده (صفت)
sinuous, delusive, deceptive, illusory, seductive, sinister, illusive, delusory, screwy

گول زننده (صفت)
deceptive

dishonest


Synonyms: ambiguous, astucious, beguiling, bum, catchy, crafty, cunning, deceitful, deceiving, deluding, delusive, delusory, designing, disingenuous, fake, fallacious, false, fishy, foxy, fraudulent, illusory, imposturous, indirect, insidious, lying, misleading, mock, oblique, off, phony, plausible, rascal, roguish, scheming, seeming, serpentine, shifty, slick, slippery, sly, sneaky, snide, specious, spurious, subtle, treacherous, tricky, two-faced, underhand, underhanded, unreliable, wily


Antonyms: forthright, frank, honest, open, truthful, upright


جملات نمونه

1. a deceptive appearance
ظاهر گول زننده

2. his deceptive words softened the girl's heart
حرف های فریبنده ی او دل دخترک را نرم کرد.

3. Appearances are (often) deceptive.
[ترجمه ترگمان]ظواهر امور (اغلب)فریبنده هستند
[ترجمه گوگل]ظاهری (اغلب) فریبنده است

4. Appearances can be deceptive.
[ترجمه ترگمان]ظواهر می تواند فریبنده باشد
[ترجمه گوگل]ظاهر می تواند فریب آمیز باشد

5. Some snakes move with deceptive speed .
[ترجمه ترگمان]برخی از مارها با سرعت فریبنده حرکت می کنند
[ترجمه گوگل]برخی از مارها با سرعت فریبنده حرکت می کنند

6. Her simple style is deceptive: what she has to say is very profound.
[ترجمه ترگمان]سبک ساده او فریبنده است: چیزی که باید بگوید بسیار عمیق است
[ترجمه گوگل]سبک ساده او فریبنده است: آنچه که او باید بگوید خیلی عمیق است

7. The apparent simplicity of his plot is deceptive.
[ترجمه ترگمان]سادگی ظاهری این طرح فریبنده است
[ترجمه گوگل]سادگی ظاهری طرح او فریبنده است

8. The sea here is very deceptive -- it looks calm but is in fact very dangerous.
[ترجمه ترگمان]دریا در اینجا بسیار فریبنده است - - آرام به نظر می رسد، اما در واقع بسیار خطرناک است
[ترجمه گوگل]دریا بسیار فریبنده است - به نظر می رسد آرام است اما در واقع بسیار خطرناک است

9. Ma paints his scenes with a deceptive and delicate artistry.
[ترجمه ترگمان]مادر صحنه ها را با هنرمندی فریبنده و هنرمندی ظریف نقاشی می کند
[ترجمه گوگل]من نقاش صحنه های خود را با یک هنرمند فریبنده و ظریف نقاشی می کند

10. His appearance was deceptive.
[ترجمه ترگمان]ظاهرش فریبنده بود
[ترجمه گوگل]ظاهر او فریب آمیز بود

11. I found the deceptive cairn and followed the instructions to find the real summit over a slight drop in the ridge.
[ترجمه ترگمان]ان cairn فریبنده را پیدا کردم و به دنبال دستورها برای پیدا کردن نشست واقعی بر روی یک قطره کوچک در صخره به راه افتادم
[ترجمه گوگل]من نانوا فریبنده را پیدا کردم و دستورالعمل ها را برای پیدا کردن اجلاس واقعی بر روی یک قطعه کوچکی از ریف گذاشتم

12. Why do self-oriented intents and deceptive behaviors persist in organizations?
[ترجمه ترگمان]چرا مقاصد خود گرا و رفتارهای فریبنده در سازمان ها باقی می ماند؟
[ترجمه گوگل]چرا اهداف خودکفا و رفتارهای فریبنده در سازمانها وجود دارد؟

13. However, this is deceptive, and on reflection we see that the very reverse is likely to be the case!
[ترجمه ترگمان]با این حال، این فریبنده است، و بر روی بازتاب، می بینیم که عکس بسیار معکوس محتمل است!
[ترجمه گوگل]با این حال، این فریبنده است، و در انعکاس ما می بینیم که احتمال دارد که بسیار معکوس باشد!

14. Then the car hurtled on to the deceptive green meadow - and into it!
[ترجمه ترگمان]سپس اتومبیل به سمت چمن زار سبز فریبنده فرود آمد - و در آن!
[ترجمه گوگل]سپس ماشین به سوسک سبز فریبنده متوسل شد - و به آن!

15. The size of the neat, compact body is deceptive: the Devon can weigh more than a Hereford or Beef Shorthorn.
[ترجمه ترگمان]اندازه بدن تمیز و جمع فریب آمیز است: Devon می تواند وزنی بیشتر از a یا گوشت گاو داشته باشد
[ترجمه گوگل]اندازه بدن شسته و رفته و جمع و جور فریبنده است: Devon می تواند بیش از جورفورد یا گوشت شترمرغ وزن کند

a deceptive appearance

ظاهر گول‌زننده


His deceptive words softened the girl's heart.

حرف‌های فریبنده‌ی او دل دخترک را نرم کرد.


پیشنهاد کاربران

فریبنده

فریبنده
گول زننده
گمراه کننده
فریب آمیز

فریب آمیز

گول زننده

گیج کننده


کلمات دیگر: