1. the carpenter wedges up the legs of the bench
نجار پایه های نیمکت را با گوه محکم می کند
2. a bench carpenter
مبل ساز،نجار میز و صندلی
3. an operative carpenter
نجار شاغل
4. he was a carpenter and practiced his craft with dexterity
او نجار بود و حرفه اش را با مهارت دنبال می کرد.
5. he was a carpenter by trade
پیشه ی او نجاری بود.
6. master ahmad, the carpenter
اوستا احمد نجار
7. reza was apprenticed to a carpenter at the age of fourteen
رضا در چهارده سالگی شاگرد نجار شد.
8. he quit school and became a carpenter
او مدرسه را ترک کرد و نجار شد.
9. the bony hands of the old carpenter
دست های استخوانی نجار پیر
10. He was indentured to a carpenter.
[ترجمه ترگمان]بر سر یک نجار خم شده بود
[ترجمه گوگل]او به نجار متصل بود
11. He has the skill to be a carpenter.
[ترجمه ترگمان]او مهارت دارد که نجار شود
[ترجمه گوگل]او مهارت دارد که نجار باشد
12. The carpenter extended the measuring tape as far as it would go.
[ترجمه ترگمان]نجار تا آنجا که می رفت نوار اندازه گیری را تمدید کرد
[ترجمه گوگل]نجار نوار اندازه گیری را تا آنجا که ممکن بود برداشته است
13. The carpenter was hammering in his.
[ترجمه ترگمان]نجار در حال ضربه زدن به او بود
[ترجمه گوگل]نجار در او چکش بود
14. He was a carpenter by trade.
[ترجمه ترگمان]او نجار بود
[ترجمه گوگل]او یک نجار بود
15. A good carpenter can make a cupboard to fit the most awkward space.
[ترجمه ترگمان]یک نجار خوب می تواند یک قفسه را درست کند که the فضای خالی را جا بدهد
[ترجمه گوگل]یک نجار خوب می تواند یک کابینت را برای فضای بی دست و پا مناسب سازد
16. He was apprenticed to his uncle as a carpenter.
[ترجمه ترگمان]او را به عنوان یک نجار استخدام کرده بود
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک نجار به عموی خود آموخته بود
17. Father makes a good carpenter.
[ترجمه ترگمان]پدر یک نجار خوب است
[ترجمه گوگل]پدر نجاری خوب را می سازد