کلمه جو
صفحه اصلی

carpenter


معنی : نجار، درودگر، نجاری کردن
معانی دیگر : کتگر، سازنده ی خانه های چوبی و کشتی های چوبی، با چوب ساختن، کتگری کردن

انگلیسی به فارسی

درودگر، نجار، نجاری کردن


نجار، درودگر، نجاری کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who constructs or repairs wooden objects or structures.

- You'll need a carpenter to repair these cabinets.
[ترجمه ترگمان] شما به یک نجار احتیاج خواهید داشت که این cabinets را تعمیر کند
[ترجمه گوگل] برای تعمیر این کابینت ها نیاز به یک نجار دارید
- The carpenter is meeting with the architect to discuss the house project next week.
[ترجمه ترگمان] نجار در حال ملاقات با معمار در مورد پروژه خانه در هفته آینده است
[ترجمه گوگل] نجار ملاقات با معمار برای بحث در مورد پروژه خانه در هفته آینده است
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: carpenters, carpentering, carpentered
• : تعریف: to build or repair wooden objects or structures.

- He loves to carpenter out in his workshop.
[ترجمه ترگمان] عاشق نجار در کارگاهش است
[ترجمه گوگل] او در کارگاه خود نجیب می کند
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to make or build out of wood.

- They're carpentering a replica of a famous sailing ship.
[ترجمه ترگمان] آن ها a دریایی از یک کشتی بادبانی معروف بودند
[ترجمه گوگل] آنها یک ماکت از یک کشتی قایقرانی معروف دارند

• woodworker, one who makes things out of wood
a carpenter is a person whose job is making and repairing wooden things, such as furniture..

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] نجار

مترادف و متضاد

نجار (اسم)
wright, carpenter, timberman

درودگر (اسم)
carpenter

نجاری کردن (فعل)
carpenter

person who works with wood


Synonyms: artisan, builder, cabinetmaker, carps, chips, craftsperson, joiner, laborer, mason, woodworker, worker


جملات نمونه

1. the carpenter wedges up the legs of the bench
نجار پایه های نیمکت را با گوه محکم می کند

2. a bench carpenter
مبل ساز،نجار میز و صندلی

3. an operative carpenter
نجار شاغل

4. he was a carpenter and practiced his craft with dexterity
او نجار بود و حرفه اش را با مهارت دنبال می کرد.

5. he was a carpenter by trade
پیشه ی او نجاری بود.

6. master ahmad, the carpenter
اوستا احمد نجار

7. reza was apprenticed to a carpenter at the age of fourteen
رضا در چهارده سالگی شاگرد نجار شد.

8. he quit school and became a carpenter
او مدرسه را ترک کرد و نجار شد.

9. the bony hands of the old carpenter
دست های استخوانی نجار پیر

10. He was indentured to a carpenter.
[ترجمه ترگمان]بر سر یک نجار خم شده بود
[ترجمه گوگل]او به نجار متصل بود

11. He has the skill to be a carpenter.
[ترجمه ترگمان]او مهارت دارد که نجار شود
[ترجمه گوگل]او مهارت دارد که نجار باشد

12. The carpenter extended the measuring tape as far as it would go.
[ترجمه ترگمان]نجار تا آنجا که می رفت نوار اندازه گیری را تمدید کرد
[ترجمه گوگل]نجار نوار اندازه گیری را تا آنجا که ممکن بود برداشته است

13. The carpenter was hammering in his.
[ترجمه ترگمان]نجار در حال ضربه زدن به او بود
[ترجمه گوگل]نجار در او چکش بود

14. He was a carpenter by trade.
[ترجمه ترگمان]او نجار بود
[ترجمه گوگل]او یک نجار بود

15. A good carpenter can make a cupboard to fit the most awkward space.
[ترجمه ترگمان]یک نجار خوب می تواند یک قفسه را درست کند که the فضای خالی را جا بدهد
[ترجمه گوگل]یک نجار خوب می تواند یک کابینت را برای فضای بی دست و پا مناسب سازد

16. He was apprenticed to his uncle as a carpenter.
[ترجمه ترگمان]او را به عنوان یک نجار استخدام کرده بود
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک نجار به عموی خود آموخته بود

17. Father makes a good carpenter.
[ترجمه ترگمان]پدر یک نجار خوب است
[ترجمه گوگل]پدر نجاری خوب را می سازد

a bench carpenter

مبل‌ساز، نجار میز و صندلی


He carpentered for five years, then joined the navy.

پنج سال نجاری کرد و سپس وارد (خدمت) نیروی دریایی شد.


پیشنهاد کاربران

چوب بر

بسمه تعالی
با سلام ، در انگلیسی به معنی نجار هست.
با تشکر.

نجار, شغل نجاری; که نیازمند هوش, دقت, و مهارت بسیار بالاست.

نجار کسی که با چوب کار می کند
a person who makes chairs and tables by using wood is

غیر از نجار، معنی آرماتور بند ( حتی با فلزات ) نیز می دهد

Carpenter : نجار
Carpet : فرش
Rug : قالیچه
Moquette : موکت


کلمات دیگر: