کلمه جو
صفحه اصلی

dealer


معنی : دلال، دهنده ورق، معاملات چی
معانی دیگر : (ورق بازی) دهنده ی ورق، فروشنده، (کسی که چیزی را خرید و فروش می کند) عامل، کنشکار، سوداگر، (خودمانی) فروشنده ی مواد مخدر

انگلیسی به فارسی

دلال، دهنده ورق، فروشنده، معاملات چی


فروشنده، دلال، دهنده ورق، معاملات چی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who buys and sells; trader or merchant.
مشابه: merchant

- Her brother is an antique dealer.
[ترجمه ترگمان] برادرش یه دلال عتیقه ست
[ترجمه گوگل] برادرش یک فروشنده قدیمی است

(2) تعریف: the one who distributes cards to players in a card game.

- The dealer reshuffled the cards.
[ترجمه ترگمان] دیلر کارت ها را تغییر داد
[ترجمه گوگل] فروشنده کارت ها را تغییر داد

• supplier; seller, merchant; person who hands out cards in a card game
a dealer is a person whose business involves buying and selling things.

مترادف و متضاد

دلال (اسم)
mediator, go-between, broker, dealer, fixer, monger, middleman, chapman, solicitor-general

دهنده ورق (اسم)
dealer

معاملات چی (اسم)
dealer

business owner


Synonyms: banker, bursar, businessperson, chandler, changer, dispenser, marketer, merchandiser, merchant, retailer, trader, tradesperson, trafficker, vendor, wholesaler


Antonyms: customer


جملات نمونه

1. a dealer in furs
دلال خز

2. corn dealer
غله فروش

3. the dealer gave us an allowance on our old car
فروشنده با گرفتن اتومبیل قدیمی ما تخفیفی در خرید ماشین داد.

4. drug dealer (or pusher)
فروشنده ی مواد مخدر

5. a car dealer
فروشنده ی اتومبیل

6. a specialty dealer
فروشنده ی کالاهای ویژه

7. a plain dealer
آدم خوش معامله،آدم بی شیله پیله

8. The dealer was trying to pass off fakes as valuable antiques.
[ترجمه ترگمان]دلال تلاش می کرد که به عنوان اشیا عتیقه با ارزش از خود دور شود
[ترجمه گوگل]فروشنده سعی کرد تا تقلبی را به عنوان عتیقه ارزشمند منتقل کند

9. The dealer had offloaded some of the shares onto a willing client.
[ترجمه ترگمان]فروشنده مقداری از سهام را به یک مشتری مشتاق تخلیه کرده بود
[ترجمه گوگل]فروشنده برخی از سهام را به یک مشتری دلخواه تحویل داده است

10. The dealer spent hours bargaining for the painting.
[ترجمه ترگمان]فروشنده ساعت ها به چانه زدن برای نقاشی می پرداخت
[ترجمه گوگل]فروشنده ساعتهای تعطیلات را برای نقاشی صرف کرد

11. He's a dealer in drugs/stolen goods.
[ترجمه ترگمان]اون یه دلال مواد مخدر و دزدیه
[ترجمه گوگل]او یک فروشنده در مواد مخدر / کالا به سرقت رفته است

12. They aim to clear every dealer from the street.
[ترجمه ترگمان]هدف آن ها پاک سازی هر فروشنده از خیابان است
[ترجمه گوگل]آنها قصد دارند هر فروشنده را از خیابان پاک کنند

13. The art dealer authenticated the painting as an original.
[ترجمه ترگمان]تاجر هنر نقاشی را به عنوان یک اصل تصدیق کرد
[ترجمه گوگل]فروشنده هنری این نقاشی را به عنوان اصل تایید کرد

14. She's now firmly established as an art dealer.
[ترجمه ترگمان]او اکنون به عنوان یک دلال هنر استوار است
[ترجمه گوگل]او اکنون به عنوان یک فروشنده هنری به طور جدی تاسیس شده است

15. By trade he was a dealer in antique furniture.
[ترجمه ترگمان]با تجارت، او دلال معاملات عتیقه بود
[ترجمه گوگل]با تجارت او یک فروشنده در مبلمان عتیقه بود

16. You can ask a dealer for a discount whether you pay cash or buy on credit.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید از یک فروشنده برای تخفیف سوال کنید که آیا پول نقد پرداخت می کنید یا اعتبار خود را خریداری می کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید یک فروشنده را برای تخفیف درخواست کنید که آیا شما پول نقد و یا خرید در اعتبار

17. In the end I cut the dealer down by another £ 00.
[ترجمه ترگمان]در پایان دیلر را با یک پوند دیگر قطع می کنم
[ترجمه گوگل]در نهایت فروشنده را با یک پوند دیگر کاهش دادم

18. The dealer had assured me of its quality.
[ترجمه ترگمان]دلال به من اطمینان داده بود
[ترجمه گوگل]فروشنده به من از کیفیت آن اطمینان داد

who is the dealer?

کی دست می‌دهد؟


a dealer in furs

دلال خز


a car dealer

فروشنده‌ی اتومبیل


corn dealer

غله‌فروش


اصطلاحات

a plain dealer

آدم خوش معامله، آدم بی‌شیله پیله


پیشنهاد کاربران

فروشنده، دلال ، دهنده ورق در بازی پاسور

فروشنده مواد مخدر

نمایندگی

معامله گر،
سوداگر

All registered brokers or dealers that use computers in the conduct of their business are subject to the requirements of this rule

دلال

کاسب
تاجر

پخش کننده ورق در بازی پاسور


کلمات دیگر: