1. his decency and valor
بزرگواری و شجاعت او
2. not have the decency to
معرفت (انجام کاری را) نداشتن
3. His sense of decency and fair play made him refuse the offer.
[ترجمه mohsen] به خاطر حس شایستگی و انصافی که به او دست داد پیشنهاد را رد کرد
[ترجمه ترگمان]حس ادب و ادب به او دست داد که پیشنهادش را رد کند
[ترجمه گوگل]حس او از شایستگی و بازی عادلانه او را از این پیشنهاد رد کرد
4. Your behaviour is an affront to public decency.
[ترجمه ترگمان]رفتار شما بی احترامی به شرافت عمومی است
[ترجمه گوگل]رفتار شما، عصبانی بودن به عدالت عمومی است
5. On Friday he showed neither decency nor dignity. It was an uncommon lapse.
[ترجمه ترگمان]روز جمعه نه نجابت داشت و نه وقار این یه اشتباه غیر عادی بود
[ترجمه گوگل]در روز جمعه او نه شایستگی و نه عزت را نشان داد این یک گذرگاه غیر معمول بود
6. His sense of decency forced him to resign.
[ترجمه ترگمان]حس شایستگی و نزاکت او را وادار به استعفا کرد
[ترجمه گوگل]احساس حسن نیت او او را مجبور به استعفا کرد
7. She was a model of honesty and decency.
[ترجمه ترگمان]او نمونه ای از شرافت و شرافت بود
[ترجمه گوگل]او نمونه ای از صداقت و مهربانی بود
8. He might have had the decency to apologize.
[ترجمه ترگمان] اون شاید ادب و نزاکت رو داشته باشه که عذرخواهی کنه
[ترجمه گوگل]او ممکن است تقوا را برای عذرخواهی داشته باشد
9. He is someone who prizes truth and decency above all things.
[ترجمه ترگمان]او کسی است که حقیقت و نجابت را بالاتر از همه چیز می داند
[ترجمه گوگل]او کسی است که حقیقت و شایستگی را بالاتر از همه چیز به ارمغان می آورد
10. They had transgressed the bounds of decency.
[ترجمه ترگمان]آن ها مرزه ای ادب را هم فراتر گذاشته بودند
[ترجمه گوگل]آنها مرزهای شایستگی را نقض کرده بودند
11. This policy goes against common precepts of decency.
[ترجمه ترگمان]این سیاست با احکام عمومی شایستگی انجام می شود
[ترجمه گوگل]این سیاست علیه مقررات معمول تقدیر است
12. It's only common decency to let her know what's happening .
[ترجمه ترگمان]فقط نجابت عمومی است که به او بگویم چه اتفاقی دارد می افتد
[ترجمه گوگل]تنها شایستگی آن است که به او بگوید چه اتفاقی می افتد
13. You'd think he'd have the common decency to apologize for what he said.
[ترجمه ترگمان]تو فکر می کنی او آداب و رسوم مشترک را داشت که به خاطر چیزی که گفته بود عذرخواهی کند
[ترجمه گوگل]شما فکر می کنید که او شایستگی عادی را برای آنچه که او گفت، عذرخواهی می کند
14. His essential decency makes it impossible to dislike him.
[ترجمه ترگمان]نجابت اصلی او نمی تواند از او بدش بیاید
[ترجمه گوگل]شایستگی اساسی او باعث می شود که او را دوست نداشته باشید
15. They earn wages below the decency threshold set by the EU.
[ترجمه ترگمان]آن ها حقوق زیر آستانه شایستگی تعیین شده توسط اتحادیه اروپا را بدست می آورند
[ترجمه گوگل]آنها دستمزد را زیر آستانه پنداری که توسط اتحادیه اروپا تعیین شده است، دریافت می کنند