کلمه جو
صفحه اصلی

defraud


معنی : گول زدن، فریب دادن، کلاهبرداری کردن
معانی دیگر : گوشبری کردن، گول زدن (در امور مالی)، فریب

انگلیسی به فارسی

فریب، گول زدن، کلاهبرداری کردن


فريب دادن، گول زدن، فریب دادن، کلاهبرداری کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: defrauds, defrauding, defrauded
مشتقات: defrauder (n.)
• : تعریف: to deprive of something by wrongful and usu. unlawful deception; cheat; swindle.
مشابه: bilk, burn, cheat, deceive, gyp, humbug, swindle

• deprive of property through fraud, swindle, cheat
if someone defrauds you, they take something away from you or stop you from getting something that belongs to you by means of tricks and lies.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] تقلب کردن، کلاهبرداری کردن

مترادف و متضاد

گول زدن (فعل)
renege, con, fool, cheat, gyp, hustle, dodge, rig, bamboozle, outwit, deceive, defraud, dupe, cajole, hoax, gouge, befool, beguile, entrap, gull, gum, hocus, rogue, gaff, swindle, thimblerig, chouse, jockey, finagle, fob, wheedle

فریب دادن (فعل)
fool, cheat, deceive, defraud, jape, mump, delude, hoodwink, hum, bob, humbug, diddle, thimblerig, dissimulate, mislead, fob, short-change

کلاهبرداری کردن (فعل)
defraud, rook

cheat, bilk


Synonyms: bamboozle, beguile, burn, chouse, circumvent, clip, con, cozen, deceive, delude, do, do number on, do out of, dupe, embezzle, fleece, flimflam, foil, hoax, jive, milk, outwit, pilfer, pull fast one, rip off, rob, shaft, shuck, stick, sucker into, swindle, take, take in, take to the cleaner’s, trick, victimize


Antonyms: contribute, help, repay, support


جملات نمونه

1. My aunt saved thousands of dollars by defrauding the government.
عمه من با کلاهبرداری از دولت هزاران دلار پس انداز کرد

2. If we could eliminate losses from people who defraud the government, tax rates could be lowered.
اگر بتوانیم خسارت ناشی از کلاهبرداری افراد از دولت را نابود کنیم، نرخ مالیات می تواند کاهش یابد

3. By defrauding his friend, Dexter ruined a family tradition of honesty.
دکستر با فریب دادن دوستش، سنت خانوادگی درستکاری را از بین برد

4. he tried to defraud me too
او کوشید گوش مرا هم ببرد.

5. He faces charges of theft and conspiracy to defraud .
[ترجمه ترگمان]اون به جرم دزدی و توطئه خیانت میکنه
[ترجمه گوگل]او با اتهام سرقت و توطئه به سرقت رفته است

6. People defraud their companies every day, but Mike would never do such a thing!
[ترجمه Zahra] مردم هر روز شرکت های خود را گول میزنند، اما مایک هرگز چنین کاری نمیکند.
[ترجمه ترگمان]مردم هر روز به companies حمله می کنند، اما مایک هرگز چنین کاری نمی کند!
[ترجمه گوگل]مردم هر روز، شرکت های خود را گم می کنند، اما مایک هرگز چنین کاری انجام نمی دهد!

7. They inflated clients' medical treatment to defraud insurance companies.
[ترجمه ترگمان]آن ها خدمات پزشکی مشتریان را به شرکت های بیمه defraud افزایش دادند
[ترجمه گوگل]آنها درمان های مشتریان را برای تزلزل کردن شرکت های بیمه افزایش دادند

8. He pleaded guilty to charges of conspiracy to defraud the government.
[ترجمه ترگمان]او به جرم توطئه برای براندازی دولت مجرم شناخته شد
[ترجمه گوگل]او محکوم به اتهام توطئه برای گمراه کردن دولت شد

9. They contrived a plan to defraud the company.
[ترجمه ترگمان]اونا یه نقشه پیدا کردن که از شرکت کلاه برداری کنن
[ترجمه گوگل]آنها برنامه ای برای تخریب شرکت را ساختند

10. They are both charged with conspiracy to defraud an insurance company of $20 000.
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها به توطئه برای ایجاد یک شرکت بیمه ۲۰ هزار دلار متهم شده اند
[ترجمه گوگل]آنها هر دو به اتهام توطئه برای تخفیف شرکت بیمه 20،000 $ هستند

11. All three men were charged with conspiracy to defraud.
[ترجمه ترگمان]هر سه نفر متهم به کلاه برداری شده بودن
[ترجمه گوگل]همه سه مرد به اتهام توطئه به اخراج منجر شدند

12. Land speculators tried to defraud him of his savings.
[ترجمه ترگمان]دلالان زمین سعی کردند او را از savings نجات دهند
[ترجمه گوگل]دلالان زمین سعی کردند او را از پس انداز خود فراموش کنند

13. They were charged with conspiracy to defraud the race course.
[ترجمه ترگمان]آن ها به توطئه برای defraud مسیر مسابقه متهم شده بودند
[ترجمه گوگل]آنها به توطئه متهم شده بودند تا مسیر مسابقه را فراموش کنند

14. The defendants deny conspiracy to defraud.
[ترجمه ترگمان]متهمان توطئه ترور را انکار کردند
[ترجمه گوگل]متهمان انکار توطئه برای گمراه کردن

15. The appellant was concerned in a conspiracy to defraud the clearing banks of £60,000.
[ترجمه ترگمان]The در توطئه برای defraud کردن بانک های پاک سازی ۶۰،۰۰۰ پوند نگران بود
[ترجمه گوگل]وکیل متهم به توطئه بود که بانک های پاکیزه را از 60 هزار پوند جریمه کند

16. Sanders was convicted of conspiracy to defraud the government.
[ترجمه ترگمان]ساندرز متهم به توطئه برای براندازی دولت شد
[ترجمه گوگل]سندرز به توطئه محکوم شد تا دولت را گول بزند

17. Maxwell brothers charged with conspiracy to defraud Kevin and Ian Maxwell have appeared in court charged with conspiracy to defraud.
[ترجمه ترگمان]برادران ماکسول متهم به توطیه برای defraud کوین و یان ماکسول در دادگاه هستند که متهم به توطیه برای defraud هستند
[ترجمه گوگل]برادران ماکسول به اتهام توطئه برای گمراه کردن کوین و ایان ماکسول در دادگاه به اتهام توطئه برای گمراه شدن ظاهر شدند

18. He was charged with scheming to defraud the government.
[ترجمه خسروی] او برای اتهام نقشه برای فریب دادن دولت متهم شده بود.
[ترجمه ترگمان]او به توطئه برای براندازی دولت متهم شده بود
[ترجمه گوگل]او به اتهام جاسوسی برای سرقت از دولت متهم شد

She was defrauded of her money by her son- in-law.

دامادش پول او را با کلک از چنگش درآورد.


He tried to defraud me too.

او کوشید گوش مرا هم ببرد.


پیشنهاد کاربران

مکر کردن
حقه زدن

cheat and also deprive someone of rights or property

گرفتن پول از کسی با گول زدن.

Take money , rights , etc. , away by cheating

اختلاس

منتفع شدن از چیزی ( منفعت ) یا به دست آوردن چیزی ( عین ) با فریب و کلاه برداری

کلاهبرداری کردن


کلمات دیگر: