کلمه جو
صفحه اصلی

bawl


معنی : داد و بیداد، گریه، فریاد، داد و بیداد کردن، داد زدن، فریاد زدن
معانی دیگر : مویه کردن، نعره کشیدن، صدای گاو در آوردن، گریه و زاری کردن، ضجه کردن، (با صدای بلند) گریستن، فریاد دلخراش، صدای حاکی از رنج، گریه باصدای بلند

انگلیسی به فارسی

داد زدن، فریاد زدن، گریه (با صدای بلند)


باله، داد و بیداد، گریه، فریاد، داد و بیداد کردن، داد زدن، فریاد زدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bawls, bawling, bawled
• : تعریف: to cry or shout in a loud and insistent voice.
مترادف: bellow, clamor, cry, holler, roar, shout, yell
مشابه: blubber, howl, sob, wail, weep

- The class bawled its protest at the announcement of a pop quiz.
[ترجمه ترگمان] این کلاس اعتراض خود را به اعلام یک امتحان پاپ آغاز کرد
[ترجمه گوگل] این کلاس اعتراض خود را نسبت به اعلام مسابقه پاپ اعتراض کرد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
عبارات: bawl out
• : تعریف: to cry loudly or forcefully; wail.
مترادف: cry, sob, squall, wail
مشابه: bellow, blubber, holler, howl, keen, squeal, weep, yell, yowl

- That spoiled kid will bawl anytime he doesn't get his way.
[ترجمه ترگمان] اون بچه ننر، هر وقت که راه خودشو پیدا نکنه گریه می کنه
[ترجمه گوگل] این بچه خراب می شود هر وقت او راه خود را از دست نمی دهد
اسم ( noun )
مشتقات: bawler (n.)
• : تعریف: a loud outcry or wail.
مترادف: cry, sob, squall, wail
مشابه: bellow, howl, outcry, roar, shout, squeal, yell, yowl

• cry out; cry; yell; scold
if you bawl, you shout or sing something loudly and harshly.
if a child bawls, it cries loudly.
if someone bawls you out, they scold you angrily for doing something wrong; an informal expression.

مترادف و متضاد

داد و بیداد (اسم)
uproar, riot, squabble, hubbub, broil, bawl, rampage, scrimmage, wrangle, hobble, jangle, free-for-all, vociferance, vociferation

گریه (اسم)
cry, bawl, sob, tear

فریاد (اسم)
call, clamor, cry, shout, noise, squawk, hue, outcry, bawl, scream, exclamation, squall, squeal, shriek, whoop, vociferance, hollo, vociferation

داد و بیداد کردن (فعل)
bawl, wrangle, hobble, jangle

داد زدن (فعل)
cry, shout, root, outcry, roar, bawl, hoot

فریاد زدن (فعل)
cry, shout, bawl, scream, howl, yell, squall

yell


Synonyms: bark, bellow, bluster, call, cheer, clamor, holler, howl, roar, rout, scream, screech, shout, shriek, vociferate


cry


Synonyms: blubber, boohoo, howl, shed tears, sob, squall, wail, weep, yowl


جملات نمونه

1. bawl out
1- (با فریاد) صدا زدن،بانگ زدن 2- (خودمانی) با خشم خرده گیری کردن،سرزنش شدید کردن

2. A good bawl made her feel better.
[ترجمه ترگمان]یک فریاد خوب باعث شد احساس بهتری پیدا کند
[ترجمه گوگل]یک باله خوب باعث شد او احساس خوبی داشته باشد

3. She likes to bawl against people.
[ترجمه ترگمان]اون دوست داره علیه مردم گریه کنه
[ترجمه گوگل]او دوست دارد تا بر مردم بیگانه بگذارد

4. He was afraid Vic would bawl him out for being late.
[ترجمه ترگمان]می ترسید که یک نفر او را به خاطر این که دیر کرده باشد، به صدا در بیاورد
[ترجمه گوگل]او می ترسید که وی به خاطر دیرکردن او را مجازات کند

5. Your mother will bawl you out when she sees this mess.
[ترجمه ترگمان]مادرت وقتی این کثافت کاری را می بیند، تو را به گریه خواهد انداخت
[ترجمه گوگل]هنگامی که او این فتنه را می بیند، مادر شما شما را بیرون می کند

6. Do you think I'm just going to bawl you out and that'll be an end of it?
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی من فقط می خوام تو رو به گریه بندازم و این آخرش هم تموم می شه؟
[ترجمه گوگل]آیا فکر می کنید من فقط می خواهم به شما برسم و آن را پایان خواهم داد؟

7. You don't have to bawl out like that. Eeverybody can hear you.
[ترجمه ترگمان]لازم نیست اینطوری گریه کنی Eeverybody صدات را میشنوه
[ترجمه گوگل]شما مجبور نیستید که چنین کاری را انجام دهید هر کس می تواند شما را بشنود

8. A good bawl usually makes her feel better.
[ترجمه ترگمان]یک شعار خوب معمولا باعث می شود که او احساس بهتری داشته باشد
[ترجمه گوگل]باله خوب معمولا باعث می شود او احساس خوبی داشته باشد

9. I bawl when Jimmy Stewart begs Clarence, in It's a Wonderful Life, to let him live again.
[ترجمه ترگمان]فریاد می زنم: وقتی جیمی استوارت از کلارنس تقاضا می کند، زندگی شگفت انگیزی است، تا دوباره زنده بماند
[ترجمه گوگل]من زمانی که جیمی استوارت از کلارنس خواسته بود، در این زندگی شگفت انگیز است، اجازه دهید او دوباره زنده بماند

10. You know how I hate people who bawl all the time.
[ترجمه ترگمان]تو که می دونی من از مردمی که همیشه گریه و زاری می کنن بدم میاد
[ترجمه گوگل]شما می دانید که من از افرادی که تمام وقت لجوج هستند نفرت دارم

11. Tom: Yeah, I could never bawl out my kid like that.
[ترجمه ترگمان] آره، من هیچوقت نتونستم اینجوری با بچه هام گریه کنم
[ترجمه گوگل]تام یاهو، من هرگز نمی توانستم بچه ام را همان گونه که هست بچشم

12. You need not bawl; I'm not going to hurt you.
[ترجمه ترگمان]تو نباید گریه کنی؛ من نمی خواهم به تو صدمه بزنم
[ترجمه گوگل]شما نیازی ندارید من به شما صدمه نمی زنم

13. Your father will bawl you out when he sees this mess.
[ترجمه ترگمان]پدرت وقتی این گندی رو که می بینه بهت داد و داد می کنه
[ترجمه گوگل]پدر شما هنگامی که این ظلم را می بیند، شما را بی حوصله می کند

14. A deep chesty bawl echoes from rimrock to rimrock, rolls down the mountain, and fades into the far blackness of the night.
[ترجمه ترگمان]صدایی بم و بم از rimrock تا rimrock و در تاریکی شب محو می گردد و در تاریکی شب محو می گردد
[ترجمه گوگل]یک بولوار شیک عمیق از ریمروک به ریمروک باز می شود، کوه ها را رول می دهد و به تاریکی شب در می آید

15. He got a bad grade. His father will bawl out.
[ترجمه ترگمان]نمره بد گرفت پدرش گریه خواهد کرد
[ترجمه گوگل]او نمره بدی داشت پدرش بی پروا است

The baby is bawling.

کودک دارد گریه و فریاد می‌کند.


He bawled down the telephone at me.

پشت تلفن بر من نعره کشید.


He bawled me out for being late.

به خاطر دیر کردن سرم داد زد.


اصطلاحات

bawl out

1- (با فریاد) صدا زدن، بانگ زدن 2- (عامیانه) با خشم خرده‌گیری کردن، سرزنش شدید کردن



کلمات دیگر: