فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: dares, daring, dared
• : تعریف: to be courageous enough or reckless enough to do something.
• مشابه: adventure, venture
- She dared to tell the truth when everyone else was silent.
[ترجمه El Gringo] او ( مونث ) جرات کرد حقیقت را بگوید، وقتی همه ساکت بودند
[ترجمه نیلوفر نیک کار ] هنگامی که همه سکوت کرده بودند, او جرات کرد حقیقت را بگوید.
[ترجمه امیرحسین] او ( مونث ) جرات کرد حقیقت را بگوید زمانی که دیگران ساکت بودند
[ترجمه ترگمان] وقتی همه ساکت بودند، جرات نمی کرد حقیقت را بگوید
[ترجمه گوگل] او جرأت کرد که حقیقت را بگوید، وقتی که دیگران سکوت می کردند
- He would never dare to do the wild and adventurous things his brother did.
[ترجمه مبين] او هرگز جرات انجام کار های وحشیانه و پر ماجرایی که برادرش انجام داد نمی کند
[ترجمه ترگمان] هرگز جرات نمی کرد کاره ای وحشیانه و ماجراجو را که برادرش انجام می داد، انجام دهد
[ترجمه گوگل] او هرگز جرأت انجام کارهای وحشی و پرماجرا را که برادرش انجام داد
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to provoke or challenge (someone) into doing something dangerous or adventurous as a test of courage.
• مترادف: challenge, defy
• مشابه: provoke, taunt
- The other kids dared him to jump off the bridge.
[ترجمه ترگمان] بقیه بچه ها جرات کردند از روی پل بپرد
[ترجمه گوگل] بچه های دیگر جرأت کردند او را از پل بردارند
اسم ( noun )
• : تعریف: an act of daring; challenge.
• مشابه: bet, challenge, provocation
- He jumped into the river on a dare.
[ترجمه ترگمان] جراتی به خود داد و روی رودخانه جست
[ترجمه گوگل] او به جرأت به رودخانه پرید
- They knocked on the door of the dilapidated old house as part of a dare.
[ترجمه ترگمان] آن ها در خانه خرابه قدیمی را به عنوان بخشی از شجاعت در زدند
[ترجمه گوگل] آنها به عنوان بخشی از جرات در خانه خانه قدیمی ویران شده افتادند
فعل کمکی ( auxiliary verb )
• : تعریف: (somewhat old-fashioned) to have the courage or audacity to do something (usu. used in the negative or interrogative)
- Do I dare tell her the truth?
[ترجمه ترگمان] جرات می کنی حقیقت را به او بگویم؟
[ترجمه گوگل] آیا جرات می کنم او را حقیقت بگویم؟
- How dare you accuse me of such a thing!
[ترجمه ترگمان] چطور جرات می کنی چنین چیزی را به من متهم کنی؟
[ترجمه گوگل] چقدر جرات میکنید که من چنین چیزی را متهم کنم؟
- I dare not see you tonight, though I dearly wish it!
[ترجمه ترگمان] من جرات نمی کنم امشب شما را ببینم، هر چند که خیلی دلم می خواهد!
[ترجمه گوگل] امشب جرأت نمیکنم، گرچه من آنرا آرزو می کنم!