کلمه جو
صفحه اصلی

candle


معنی : شمع، شمع ساختن
معانی دیگر : سپندار، هر چیز که از نظر شکل و کاربرد مثل شمع باشد، رجوع شود به: candela، (مرغداری) تخم مرغ را در مقابل نور چراغ (از نظر تازگی یا باروری) بازبین و امتحان کردن

انگلیسی به فارسی

شمع، شمع ساختن


( candling ) شمع، شمع ساختن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
عبارات: not hold a candle to, burn (one's) candle at both ends
(1) تعریف: a cylindrical stick of wax or waxlike substance enclosing a wick and burned to give light.
مشابه: flambeau, flame, flare, light, rush candle, rushlight, tallow, taper, torch

(2) تعریف: something similar to a candle, esp. in use or effect.
مترادف: candlelight
مشابه: flame, flare, light, torch

(3) تعریف: a candela.
مترادف: candela, new candle
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: candles, candling, candled
مشتقات: candler (n.)
• : تعریف: to check the freshness of an egg by holding it in front of a light.

• wax cylinder having a wick in the center which gives off light when lit
examine eggs by holding them up to a bright light; examine a bottle of wine by holding it in front of a candle flame
a candle is a stick of hard wax with a wick through the middle. the lighted wick gives a flame that provides light.

دیکشنری تخصصی

[سینما] واحد قدیمی شدت روشنایی

مترادف و متضاد

Synonyms: rushlight, torch, bougie, dip


شمع (اسم)
prop, stanchion, candle, spark plug

شمع ساختن (فعل)
candle

taper


جملات نمونه

She blew out the candle and went to sleep.

شمع را با فوت خاموش کرد و به خواب رفت.


1. a candle glimmered behind the window
در پشت پنجره شمعی سوسو می زد.

2. the candle flickered in the breeze
(شعله ی) شمع در نسیم سوسو می زد.

3. the candle was guttering in her hand
شمع مذاب در دستش جاری بود.

4. burn the candle at both ends
بیش از حد کار و تقلا کردن (به طوری که به سلامتی و پویایی گزند بزند)

5. not hold a candle to
به خوبی چیز دیگری نبودن،به پای چیز دیگری نرسیدن،به گرد کسی نرسیدن

6. i put out the candle with a puff
بایک فوت شمع را خاموش کردم.

7. she blew out the candle and went to sleep
شمع را با فوت خاموش کرد و به خواب رفت.

8. she puffed out the candle
به شمع فوت کرد و آن را خاموش کرد.

9. the breeze flared the candle
نسیم شعله ی شمع را به لرزه آورد.

10. better to light a candle than to curse the darkness
به جای شکوه و انتقاد باید کار مثبت کرد

11. the dim light of a candle
نور کم شمع

12. the wavering light of the candle
نور لرزان شمع

13. (a game) not worth the candle
کاری که به زحمتش نمی ارزد

14. the emanation of light from a candle
برون تابی نور از شمع

15. There was only a stump of the candle left.
[ترجمه ترگمان]فقط یک تنه شمع باقی مانده بود
[ترجمه گوگل]تنها یک عدد شمع از سمت چپ وجود داشت

16. I need a wax candle now.
[ترجمه ترگمان] الان یه شمع مومی لازم دارم
[ترجمه گوگل]من اکنون نیاز به یک شمع موم دارم

17. I felt a cold draft and the candle started to flicker.
[ترجمه ترگمان]هوا سرد شد و شمع روشن شد
[ترجمه گوگل]احساس کردم پیشانی سرد و شمع شروع به سوسو زدن کرد

18. May the glow of Christmas candle fill your heart with peace and pleasure and make your New Year bright. Have a love filled Christmas and New Year!
[ترجمه ترگمان]ماه مه نور شمع کریسمس قلب شما را با آرامش و لذت پر می کند و سال نو را روشن می سازد عاشق کریسمس و سال نو!
[ترجمه گوگل]ممکن است درخشش شمع کریسمس قلب شما را با آرامش و لذت بگذرانید و سال نو را روشن کنید عاشق کریسمس و سال نو!

19. May the glow of New Year candle fill your heart with peace and pleasure and make your New Year bright. Have a love filled New Year!
[ترجمه ترگمان]ماه مه نور شمع سال نو، قلبتان را با آرامش و لذت پر می کند و سال نو را روشن می سازد عشق سال نو را پر کنید!
[ترجمه گوگل]ممکن است تاب خوردن شمع سال نو قلب شما را با آرامش و لذت ببرید و سال نو را روشن کنید عاشق یک سال جدید!

20. Life is a candle . If burned out, there will not chance for you to start again . Let's value life.
[ترجمه ترگمان]زندگی یک شمع است اگر بسوزد، هیچ شانسی برای شروع دوباره وجود نخواهد داشت بیایید زندگی ارزش داشته باشیم
[ترجمه گوگل]زندگی شمع است اگر سوخته شد، فرصتی برای شروع دوباره شما وجود نخواهد داشت بیایید ارزش زندگی کنیم

21. The candle flickered in the wind.
[ترجمه ترگمان]شمع در باد تکان می خورد
[ترجمه گوگل]شمع در باد باد زد

اصطلاحات

burn the candle at both ends

بیش از حد کار و تقلا کردن (به طوری‌که به سلامتی و پویایی گزند بزند)


not hold a candle to

به خوبی چیز دیگری نبودن، به پای چیز دیگری نرسیدن، به گرد کسی نرسیدن


(a game) not worth the candle

کاری که به زحمتش نمی‌ارزد.


پیشنهاد کاربران

شمع

توضیح شمع و کاربردش :
A round stick of wax with a piece of string through the middle that you can burn to give light

A round stick of wax with a piece of string through the middle that you can burn to give light

برای یادسپاری بهتر و اسان کردن این امر از بازی کلمات می توان استفاده کرد مثل
can dle= candle
دل می تواند شمع وجود باشد البته به شرطی که در دل یک تغییری ایجاد کنی ( del>dle )

candlestick:جاشمعی
candle:شمع
stick:عصا، چسبناک ( استِک ) ( i نشان عصا و چسبندگی )
steak:تکه گوشت ( استِیک ) ( ea نشان گوشت چون meat )
stock :سهم ( استاک ) ( O نشان مجمع سهام بورس )
می توان برای یادسپاری بهتر با کلمات و حروف و هر چیزی بازی کرد بطور نمونه، افراد مسن چون شمع ( candle ) اند که خانواده دور او جمع می شوند و از نور و گرمای او استفاده می کنند به جای این که بچه ها عصای ( stick ) او باشند می چسبند ( stick ) به خانه او تا سهم ( stock ) استیک ( steak ) خود را نسبت به سایر خانواده از دست ندهند.
گویا خوردنی ها، تولیدات خانواده و غیره جزو سهام ( stocks ) و دارایی فرزندان است نه خود پدر و مادر.

candle : A round stick of wax with a piece of string through the middle that you can burn to give light


واژه ی " candle " و واژه ی " قندیل " از یک ریشه ی هند و اروپایی هستند . ریشه ی این دو لغت پس از آنکه به زبان انگلیسی وارد شد به " candle " تبدیل شد و به زبان عربی وارد شد به " قندیل " تغییر شکل داد .

One candle in the box
یک شمع در جعبه قرار دارد.


کلمات دیگر: