کلمه جو
صفحه اصلی

debenture


معنی : سهم قرضه، گواهینامه گمرکی، حواله دولتی
معانی دیگر : (جمع) اوراق قرضه (که از سوی دولت یا شرکت ها به فروش می رسد و بهره می پردازد)، سند قرضه، رسید (رسمی و امضا شده ی) وام، برگه ی وام، گواهینامه ی استرداد حقوق گمرکی، برگه ی بازپرداخت (حقوق گمرکی مثلا برای تشویق صادر کنندگان)

انگلیسی به فارسی

سهم قرضه، گواهینامه گمرکی، حواله دولتی


بدهی، سهم قرضه، گواهینامه گمرکی، حواله دولتی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: debentured (adj.)
(1) تعریف: a corporate or government bond that pays fixed interest and that is backed by the issuer's credit status.

(2) تعریف: a certificate issued by a custom house authorizing the refund of tariffs paid on imported goods that are re-exported.

• interest bearing bond indicating indebtedness; certificate indicating a tax refund (issued at a clearinghouse)

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] برگ و سند قرضه، قرضه، حواله ی دولتی، قرارداد بیمه، ورقه ی قرضه، اوراق قرضه، سند قرضه، گواهینامه ی گمرکی

مترادف و متضاد

سهم قرضه (اسم)
debenture, debenture bond

گواهینامه گمرکی (اسم)
debenture

حواله دولتی (اسم)
debenture

certificate of debt


Synonyms: bond, I.O.U., promise to pay, voucher


جملات نمونه

1. debenture certificate
گواهی قرضه،ورقه ی قرضه ی دولتی

2. Payment of interest is made to the debenture holder at a specified rate and at clearly defined intervals.
[ترجمه ترگمان]پرداخت بهره به دارنده debenture با نرخ مشخص شده و در فواصل تعریف شده به وضوح مشخص می شود
[ترجمه گوگل]پرداخت بهره به مالک دارایی با نرخ مشخص و با فواصل مشخص تعریف شده است

3. Debenture holder has priority over ordinary shareholder.
[ترجمه ترگمان]دارنده کارت امتیازی نسبت به سهامداران معمولی اولویت دارد
[ترجمه گوگل]دارنده بدهی دارای اولویت بیشتر نسبت به سهامدار معمولی است

4. In that case a debenture holder had appointed a receiver, and the directors were allowed to bring a case against him.
[ترجمه ترگمان]در آن صورت، یک نگهدارنده debenture یک گیرنده را منصوب کرده بود و به مدیران اجازه داده شد تا پرونده ای علیه او ایجاد کنند
[ترجمه گوگل]در آن صورت یک دارنده اوراق قرضه یک گیرنده را منصوب کرد و مدیران مجاز به ارائه پرونده علیه وی شدند

5. The interest paid to debenture holders is deductible when calculating taxable profits, unlike dividend payments.
[ترجمه ترگمان]بهره پرداخت شده به صاحبان سهام مشمول کسر در هنگام محاسبه سود مشمول مالیات، برخلاف پرداخت های سود سهام می شود
[ترجمه گوگل]منافع پرداخت شده به صاحبان بدهکاران در هنگام محاسبه سود مالیاتی، بر خلاف پرداخت سود تقسیم می شود

6. In the event of default or bankruptcy, debenture holders become general creditors of the issuer.
[ترجمه ترگمان]در صورت عدم ورشکستگی یا ورشکستگی، دارندگان اوراق قرضه به صورت طلبکاران عمومی صادر کننده صادر می شوند
[ترجمه گوگل]در صورت پیش بینی یا ورشکستگی، دارنده های اوراق قرضه به طور کلی وام دهنده از صادر کننده تبدیل می شوند

7. Accordingly, we would construe the guarantee and debenture in the same way that we have construed the mortgage deeds.
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، ما تضمین و debenture را به همان روشی که عمل رهن را تعبیر کرده ایم، تفسیر می کنیم
[ترجمه گوگل]بر این اساس، ما تضمین و بدهکاری را همان گونه که ما اعمال وام مسکن را تفسیر کرده ایم، تفهیم می کنیم

8. The corresponding language of the guarantee and debenture dated 6 June 1985 is somewhat different.
[ترجمه ترگمان]زبان متناظر ضمانت و debenture تاریخ ۶ ژوئن ۱۹۸۵ تا حدودی متفاوت است
[ترجمه گوگل]زبان متناظر تضمین و بدهکاری تاریخ 6 ژوئن 1985 تا حدودی متفاوت است

9. The Law Debenture Trust has been called in as independent pension trustees.
[ترجمه ترگمان]تراست Law به عنوان trustees مستقل حقوق بازنشستگی اعلام شده است
[ترجمه گوگل]اعتبار قانون Debenture به عنوان مستاجر مستقل مستمری یاد شده است

10. Thus it can be seen, may exchange the debenture issue demand to be exuberant.
[ترجمه ترگمان]بنابراین می توان مشاهده کرد که ممکن است مبادله debenture تقاضا برای exuberant باشد
[ترجمه گوگل]بنابراین می توان دید، ممکن است تقاضای موضوع بدهی را تغییر دهد

11. Hong Kong International School, popular among Americans, gives debenture - holders more rights.
[ترجمه ترگمان]مدرسه بین المللی هنگ کنگ، محبوب در بین آمریکایی ها، به دارندگان حقوق بشر حقوق بیشتری می دهد
[ترجمه گوگل]دانشکده بین المللی هنگ کنگ، که در میان آمریکایی ها محبوب است، به شرکت های دارایی ها اجازه می دهد که حقوق بیشتری داشته باشند

12. The company share and may transform the debenture bond after the company to disclose significant assets reorganization plan resumes the transaction.
[ترجمه ترگمان]سهام شرکت به اشتراک گذاشته شده و ممکن است اوراق قرضه debenture را بعد از شرکت برای فاش کردن طرح سازماندهی مجدد دارایی ها به کار برده و تراکنش ها را ازسر بگیرد
[ترجمه گوگل]شرکت سهامی و ممکن است اوراق قرضه بدهی را بعد از اینکه شرکت برای اعلام برنامه سرمایه گذاری قابل توجه بازپرداخت معامله را تغییر دهد، تبدیل می کند

13. Debenture bond. An unsecured bond is called a debenture bond; its value rest upon the general credit of the corporation.
[ترجمه ترگمان] \"سهام\" یک پیمان unsecured به نام سهام قرضه؛ ارزش آن بر اعتبار عمومی شرکت ارزش دارد
[ترجمه گوگل]اوراق قرضه یک اوراق قرضه ناخواسته نامیده می شود bond bond؛ ارزش آن بر اعتبار عمومی شرکت تأثیر می گذارد

14. If debenture interest is not paid, the trust deed may allow the debenture holders to appoint a receiver to sell sufficient assets for the debenture to be paid.
[ترجمه ترگمان]اگر بهره debenture پرداخت نشده است، ممکن است به دارندگان debenture اجازه دهد که یک گیرنده را برای فروش دارایی های کافی به the که باید پرداخت شود، تعیین کنند
[ترجمه گوگل]اگر بدهی های اجباری پرداخت نمی شود، این اعتبار ممکن است به صاحبان بدهکاران اجازه دهد که یک گیرنده را برای فروش دارایی های کافی برای بدهی تعیین کند که باید پرداخت شود

15. The balance of Korea bank debenture is registered with Korea Exchange Bank represents par value.
[ترجمه ترگمان]تراز حساب بانکی کره که با بانک مبادله کره ثبت شده است، ارزش برابر را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]بدهی بانکی کره ای توسط بانک کره ای ثبت شده است که نشان دهنده ارزش واحد است

convertible debentures

اوراق قرضه‌ی قابل تبدیل


debenture certificate

گواهی قرضه، ورقه‌ی قرضه‌ی دولتی


پیشنهاد کاربران

اوراق بدون پشتوانه


debenture ( اقتصاد )
واژه مصوب: گواهی بدهی
تعریف: نوعی تعهدنامة پرداخت یا اوراق مشارکت که وجه الضمان آن در برخی کشورها، مانند امریکا، اعتبار و شهرت وام گیرنده و در بعضی کشورها، مانند بریتانیا، دارایی های مشخص اوست


کلمات دیگر: