کلمه جو
صفحه اصلی

cane


معنی : عصا، چوب دستی، نای، نی، نیشکر، با چوب زدن، باعصا زدن
معانی دیگر : (گیاه شناسی) نی، ساقه ی توخالی برخی گیاهان، انواع علف های بلند و نی ساقه (arundinaria) که بومی جنوب ایالات متحده می باشند، (برای تنبیه) چوب، ترکه، عصای فلزی، نواره یا لایه ی نی (که در حصیربافی به کار می رود)، بوریا، با چوبدستی (کتک) زدن

انگلیسی به فارسی

نی، نیشکر، چوب دستی، عصا، با عصا زدن، با چوب زدن


نیشکر، عصا، نی، چوب دستی، نای، با چوب زدن، باعصا زدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a wooden or metal stick, usu. with a handle, used for support in walking; walking stick.
مترادف: staff, walking stick
مشابه: alpenstock, crutch, pole, rod, stick

- He is off his crutches now, but he's still walking with a cane.
[ترجمه ترگمان] حالا عصایش را در دست دارد، اما هنوز با عصا راه می رود
[ترجمه گوگل] او اکنون در حال استخدام است، اما او هنوز با قوچ می رود

(2) تعریف: the stalk of a large, hard-stemmed grass, such as bamboo, or the plant itself.
مترادف: stalk, stem
مشابه: bamboo, reed

- They hacked the cane and gathered it in large bundles.
[ترجمه ترگمان] آن ها عصا را هک کردند و در دسته های بزرگی جمع کردند
[ترجمه گوگل] آنها نیشکر را هک کردند و آن را در بسته های بزرگ جمع کردند

(3) تعریف: sugar cane.
مترادف: sugar cane

- The cane is harvested and then processed to produce white sugar.
[ترجمه ترگمان] نیشکر برداشت می شود و سپس فرآوری می شود تا شکر سفید تولید کند
[ترجمه گوگل] نیشکر برداشت می شود و سپس برای تولید شکر سفید پردازش می شود

(4) تعریف: material stripped or split from cane stalks for weaving, as into furniture or baskets.
مترادف: wicker
مشابه: reed, stalk, strip

- The patio chairs are made out of cane.
[ترجمه ترگمان] صندلی های آشپزخونه از عصا درست شدن
[ترجمه گوگل] صندلی های پاسیو از نیشکر ساخته شده است

(5) تعریف: the long stem of a rose or berry plant.
مترادف: stem
مشابه: shoot
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: canes, caning, caned
(1) تعریف: to weave a cane surface for.
مترادف: weave
مشابه: interlace, interweave

- She's taking a class to learn how to cane furniture.
[ترجمه ترگمان] اون داره یه کلاس می گیره تا یاد بگیره چطور وسایل cane رو بگیره
[ترجمه گوگل] او یک کلاس برای یادگیری نحوه استفاده از مبلمان قوری گرفته است

(2) تعریف: to strike or beat, as with a walking cane.
مترادف: baste, drub
مشابه: beat, cudgel, flail, flog, hit, rap, strike, switch, thrash, thwack, whack, whip

- They used to cane students when they disobeyed in school.
[ترجمه ترگمان] وقتی از مدرسه سرپیچی می کردند، از دانش آموزان استفاده می کردند
[ترجمه گوگل] هنگامی که آنها در مدرسه نافرمانی می کردند، آنها به دانشجویان می گفتند

• stick, rod; sugar cane; reed
beat, hit with a stick
cane is the long, hollow stems of a plant such as bamboo.
cane is also strips of cane used for weaving.
a cane is a long narrow stick.
when schoolchildren used to be given the cane, they were hit with a cane as a punishment.
if someone is caned, he or she is hit with a cane as a punishment.

مترادف و متضاد

عصا (اسم)
stick, bat, rod, ferule, cane, wand, walking stick, baton, truncheon

چوب دستی (اسم)
stick, staddle, rattan, cane, walking stick, billy

نای (اسم)
throat, windpipe, lane, tube, cane, bronchial tube, trachea, pipe, fistula, gullet

نی (اسم)
tube, cane, straw, pipe, fistula, bulrush, reed, junk, fife, sprit

نیشکر (اسم)
cane, sugarcane, cane sugar, sucrose

با چوب زدن (فعل)
cane

با عصا زدن (فعل)
cane

stick to aid walking of disabled


Synonyms: pikestaff, pole, rod, staff, vade mecum, walking stick


جملات نمونه

1. a cane mill
دستگاه شهدگیری از نی شکر

2. sugar cane
نیشکر

3. sugar cane refuse
تفاله ی نیشکر

4. a machine that shreds sugar cane
ماشینی که نیشکر را ریزریز می کند

5. the old man hitched slowly along on his cane
پیرمرد آهسته و لنگان لنگان با عصا راه می رفت.

6. Many teachers wish to abolish the cane.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آموزگاران آرزو دارند که این عصا را از بین ببرند
[ترجمه گوگل]بسیاری از معلمان مایل به لغو نیشکر هستند

7. He switched the boy with a cane.
[ترجمه ترگمان]پسرک را با عصا عوض کرد
[ترجمه گوگل]او پسر را با عصا تغییر داد

8. He stopped, shifting his cane to his left hand.
[ترجمه ترگمان]ایستاد و عصایش را به دست چپش گرفت
[ترجمه گوگل]او متوقف شد، انگشت خود را به سمت چپش تغییر داد

9. He clutched the cane in his clammy hand.
[ترجمه ترگمان]عصا را در دست چسبناک خود گرفت
[ترجمه گوگل]او دستش را در دستش کشید

10. He unconsciously switched a tree with his cane when he talked to her.
[ترجمه ترگمان]ناخودآگاه یک درخت را با عصایش عوض کرد که با او حرف می زد
[ترجمه گوگل]هنگامی که با او صحبت کرد، ناخودآگاه یک درخت را با نیش او عوض کرد

11. He held out his hand unflinchingly for the cane.
[ترجمه ترگمان]دستش را به روی عصا دراز کرد
[ترجمه گوگل]او دست خود را به طور قاچاقی برای نیشکر گذاشت

12. Sugar is obtained by crushing and processing sugar cane.
[ترجمه ترگمان]شکر با خرد کردن و فرآوری نیشکر به دست می آید
[ترجمه گوگل]شکر با خرد کردن و پردازش قند نان به دست می آید

13. He clutched a top hat and a silver-topped cane.
[ترجمه ترگمان]کلاه لگنی به دست داشت و عصای بلندی به دست داشت
[ترجمه گوگل]او یک کلاه بالا و یک عصای نقره ای پر شده بود

14. They can cane ten chairs in a week.
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند هفته ای ده تا صندلی نیشکر کار کنند
[ترجمه گوگل]آنها می توانند در یک هفته 10 صندلی بخورند

sugar cane

نیشکر


پیشنهاد کاربران

نیشکر

زبانه در اصطلاحات موسیقی

عصا


کلمات دیگر: