کلمه جو
صفحه اصلی

barrage


معنی : رگبار گلوله، سدبندی، بطور مسلسل بیرون دادن
معانی دیگر : (ارتش) سد آتش (رگبار گلوله یا پیکان و غیره برای جلوگیری از حرکت دشمن و یا دادن پوشش به نیروهای خودی)، رگبار (گلوله و غیره)، حمله ی مداوم و سنگین، ضربات پیاپی، آتش سدکننده ایجاد کردن، گلوله باران کردن، زیر آتش توپخانه گرفتن، حمله کردن، آب بند (که برای بالاآوردن سطح آب رودخانه و جاری شدن آن به نهر آبیاری ساخته می شود نه برای ذخیره ی آب و نیروی برق)، بند، سد، خور

انگلیسی به فارسی

سدبندی، رگبار گلوله، به‌طور مسلسل بیرون دادن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an overwhelming quantity of things following one another rapidly.
مشابه: deluge, hail, storm, volley

- a barrage of artillery fire
[ترجمه ترگمان] رگبار توپخانه
[ترجمه گوگل] آتش سوزی توپخانه
- a barrage of criticism
[ترجمه ترگمان] سیلی از انتقادات
[ترجمه گوگل] یک انتقاد از انتقاد

(2) تعریف: a man-made obstruction placed in a waterway to slow the flow or increase the depth of the water; dam.
مشابه: dam
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: barrages, barraging, barraged
• : تعریف: to subject to a barrage, as of gunfire or words.
مشابه: bombard, volley

- They barraged me with questions.
[ترجمه Darkness] آنها من را سوال باران کردند
[ترجمه ترگمان] اونا منو با سوال کردن
[ترجمه گوگل] آنها سوالاتی را به من زدند

• river dam; barrier of artillery fire to prevent enemy advance, bombardment; numerous questions
overwhelm or bombard with questions
a barrage of questions or complaints is a large amount of them.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] سد - بند با دریچه های متحرک - آب بند - سدخاکی - سد تنظیم
[زمین شناسی] سد رودخانه ای ساختمان بزرگی که از یک سمت رودخانه، به سمت دیگر نصب می شود به منظور ذخیره آب، معمولا جهت آبیاری. اگر نیروی ییدروالکتریک نیز تولید شود ،ساختمان مربوط عموما سد نامیده می شود
[آب و خاک] بند دریچه دار

مترادف و متضاد

رگبار گلوله (اسم)
barrage

سدبندی (اسم)
barrage

بطور مسلسل بیرون دادن (فعل)
barrage

weapon fire


Synonyms: battery, blast, bombardment, broadside, cannonade, crossfire, curtain of fire, discharge, enfilade, fire, fusillade, gunfire, hail, salvo, shelling, shower, storm, volley


profusion of something


Synonyms: assault, attack, blast, bombardment, burst, deluge, hail, mass, onslaught, plethora, rain, shower, storm, stream, surge, torrent


جملات نمونه

1. a barrage of arrows
رگباری از پیکان

2. a barrage of criticism
رگباری از انتقاد

3. to lay down a barrage
سد آتش ایجاد کردن

4. the artillery laid down a barrage from the flanks
توپخانه از دو جناح سد آتش ایجاد کرد.

5. The two fighters were driven off by a barrage of anti-aircraft fire.
[ترجمه ترگمان]این دو مبارز توسط یک آتش ضد هوایی منفجر شدند
[ترجمه گوگل]دو جنگجو توسط یک انفجار آتش ضد هوایی رانده شدند

6. Troops unleashed a barrage of grenades.
[ترجمه ترگمان]نیروهای نظامی یک رگبار نارنجک را رها کردند
[ترجمه گوگل]سربازان یک نزاع نارنجک را راه انداختند

7. They built a barrage across the bay.
[ترجمه ترگمان]آن ها بر روی خلیج یک سیل بند ساختند
[ترجمه گوگل]آنها یک بمب در خلیج ساخته شده است

8. The TV station has received a barrage of complaints about the amount of violence in the series.
[ترجمه ترگمان]ایستگاه تلویزیون، سیلی از شکایات را در مورد میزان خشونت در این مجموعه دریافت کرده است
[ترجمه گوگل]ایستگاه تلویزیونی موجب شکایت از میزان خشونت در سریال شده است

9. The council is standing firm against the barrage of protest.
[ترجمه ترگمان]این شورا محکم در برابر رگبار تظاهرات ایستادگی می کند
[ترجمه گوگل]این شورا در برابر سرازیر شدن اعتراض ایستاده است

10. The reporters kept up a constant barrage of questions.
[ترجمه ترگمان]خبرنگاران، یک سیلی دائمی از سوالات را بالا نگه داشتند
[ترجمه گوگل]خبرنگاران یک مشکل جدی از سوالات را مطرح کردند

11. The proposed tidal barrage would generate enough electricity to supply between 60 000 and 80 000 homes.
[ترجمه ترگمان]این سیل بند جزر و مد پیشنهادی، برق کافی برای تامین انرژی بین ۶۰۰۰۰ تا ۸۰ هزار خانه را تولید خواهد کرد
[ترجمه گوگل]مخازن پیشنهادی برای تولید برق کافی برای تامین 60 تا 80 هزار خانه تولید می کنند

12. This sounds like a barrage of accusation—I don'tintend it to be.
[ترجمه ترگمان]این مثل رگبار اتهام است - من نمی خواهم این طور باشد
[ترجمه گوگل]این به نظر می رسد مانند یک سر و صدا از اتهام - من آن را نمی خواهم

13. Erika picked up the phone and through a barrage of crackles heard a familiar voice.
[ترجمه ترگمان]اریکا گوشی را برداشت و با صدایی که صدای آشنایی به گوش می رسید صدای آشنایی را شنید
[ترجمه گوگل]اریکا تلفن را برداشت و از طریق یک زنگ خطری صدای آشنا را شنید

14. A barrage would halt the flow upstream and lift the water level.
[ترجمه ترگمان]سیلی جلوی جریان آب را متوقف کرده و سطح آب را بالا می برد
[ترجمه گوگل]یک سد مخالف جریان جریان بالادست را متوقف می کند و سطح آب را بالا می برد

15. The attack jumped off under cover of a barrage.
[ترجمه ترگمان]این حمله تحت پوشش یک سیل بند بوجود آمد
[ترجمه گوگل]حمله تحت پوشش یک سد راه افتاد

The artillery laid down a barrage from the flanks.

توپخانه از دو جناح سد آتش ایجاد کرد.


a barrage of arrows

رگباری از پیکان


to lay down a barrage

سد آتش ایجاد کردن


a barrage of criticism

رگباری از انتقاد


We barraged the enemy with rifle fire.

ما دشمن را زیر آتش مداوم تفنگ گرفتیم.


پیشنهاد کاربران

آماج انتقادات

پیاپی

به طور دائم، تکرار شدن زیاد

سری ، پیوسته

tidal barrage
منظور سدهای جذر و مد هست که در قسمت زیرین سد بر سر راه آب، توربین هایی برای تولید انرژی قرار میدهند.

رگباری

دامپزشکی و علوم دامی
سیگنال ( نوروبیولوژی )

آتش باران


A barrage of
یک سلسله، یک رشته

I took a barrage of psychological tests


کلمات دیگر: