1. dear child, heed your mother's words!
بچه جان،حرف مادرت بشنو!
2. dear countrymen, . . .
هم میهنان گرامی . . .
3. dear friend. . .
دوست گرامی . . .
4. dear friends, welcome!
دوستان عزیز،خوش آمدید!
5. dear iraj. . .
ایرج جان . . .
6. dear readers, i hope you will like this book
خوانندگان عزیز امیدوارم از این کتاب خوشتان بیاید.
7. dear sir
آقای محترم
8. dear (or oh dear or dear me)
(حرف ندا حاکی از غم یا نومیدی و غیره) افسوس،هیهات
9. dear to one's heart
بسیار گرامی،عزیز دل
10. a dear little cat
گربه ی کوچک و نازنین
11. my dear little mother
مادر عزیز و کوچولوی من !
12. "it's elementary, dear watson!"
((واتسون عزیز،بدیهی است !))
13. for dear life
باکمال جدو جهد،برای جان به در بردن
14. the fault, dear bruts, is not in our stars, but in ourselves that we are underlings
(شکسپیر) تقصیر،ای بروتوس عزیز در اختران ما نیست بلکه این خود ما هستیم که فرومایه ایم.
15. alas for this dear life that passed
افسوس بر این عمر گرانمایه که بگذشت
16. don't worry, my dear julie!
جولی عزیزم نگران نباش !
17. they hold me dear at the temple of the magi because. . .
از آن به دیر مغانم عزیز می دارند . . .
18. . . . he who labors, dear brother, shall be rewarded
. . . مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
19. disobedience will cost you dear
نافرمانی برایت گران تمام خواهد شد.
20. my mother was very dear to me
مادرم برایم خیلی عزیز بود.
21. i will always hold that memory dear
همیشه آن خاطره را عزیز خواهم داشت.
22. sorrow at the loss of a dear friend
اندوه درگذشت یک دوست عزیز
23. the cost of living is very dear
هزینه ی زندگی بسیار بالا است.
24. egyptians used to embalm the corpses of their dear ones
مصری ها لاشه ی عزیزان خود را مومیایی می کردند.
25. Die? I should say not, dear fellow. No Barry more would allow such a conventional thing to happen to him. John Barry more, American actor, J.
[ترجمه ترگمان]مردن؟ دوست عزیز، من نباید بگویم باری دیگر هیچ کس اجازه نمی داد که چنین امری عادی برایش اتفاق بیفتد جان بری مور، بازیگر آمریکایی
[ترجمه گوگل]بمیر باید بگم، عزیزم هیچ بری بیشتر اجازه می دهد که چنین چیزی معمولی برای او اتفاق بیفتد جان بری بیشتر، بازیگر آمریکایی، ج
26. The heart of the giver makes the gift dear and precious.
[ترجمه ترگمان]قلب یک کارگر، هدیه گران بها و گران بها را به دست می آورد
[ترجمه گوگل]قلب وفادار، هدیه ای را با ارزش و ارزشمند می سازد
27. Oh dear, I've broken the lamp.
[ترجمه ترگمان]اوه، عزیزم، من چراغ رو شکستم
[ترجمه گوگل]آه عزیزم، من لامپ را شکسته ام
28. Dear, you now and embrace who, say the familiar forever.
[ترجمه ترگمان]عزیزم، تو حالا و در آغوش گرفتن چه کسی، برای همیشه این را می گویی
[ترجمه گوگل]عزیزم، شما هم اکنون و متعهد هستید که، همیشه برای همیشه آشنا باشید
29. Dear past, thanks for all the lessons. Dear future, I'm ready.
[ترجمه ترگمان]گذشته از این، از همه درس ها متشکرم آینده عزیزم، من حاضرم
[ترجمه گوگل]عزیزم، متشکرم برای تمام درس ها آره عزیزم، آماده هستم
30. Dear Daddy, I may find a prince someday, but you will always be my king.
[ترجمه ترگمان]پدر عزیز، شاید روزی یک شاهزاده پیدا کنم، اما تو همیشه شاه من خواهی بود
[ترجمه گوگل]بابا عزیزم، ممکن است روزی یک شاهزاده پیدا کنم، اما من همیشه شاه خواهم شد