کلمه جو
صفحه اصلی

decorum


معنی : ادب، اداب دانی، رفتاربجا
معانی دیگر : ادب مندی، نزاکت، نیک رفتاری، رعایت احترام، (ادبیات) رعایت مناسبت و نزاکت، سزاوار سنجی، (معمولا جمع) آداب رفتار درست و احترام آمیز، مناسبت

انگلیسی به فارسی

ادب، آداب‌دانی، مناسبت، رفتار به‌جا


دکوروم، ادب، اداب دانی، رفتاربجا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: properness of behavior, manner, appearance, or the like; dignity; propriety.
متضاد: indecorum, license
مشابه: decency, manner, modesty, propriety, taste

- She didn't like the informality and laxity of the new minister and felt he should conduct himself with more decorum.
[ترجمه ترگمان] او با رعایت ادب و سهل انگاری وزیر جدید خوشش نمی آمد و احساس می کرد که باید با رعایت ادب رفتار کند
[ترجمه گوگل] او ناسازگاری و ناتوانی وزیر جدید را دوست نداشت و احساس کرد که باید خود را با احتیاط بیشتر اداره کند

• propriety, etiquette, politeness, seemliness
decorum is behaviour that people consider to be correct and polite; a formal word.

مترادف و متضاد

ادب (اسم)
manner, politeness, complaisance, curtsey, curtsy, gentilesse, decorum, politesse, pleasance

اداب دانی (اسم)
preciosity, decorum

رفتار بجا (اسم)
decorum

appropriate behavior, good manners


Synonyms: breeding, civility, conduct, convenance, convention, correctitude, correctness, courtliness, decency, demeanor, deportment, dignity, etiquette, form, formality, gentility, good grace, gravity, habits, order, orderliness, politeness, politesse, properness, propriety, protocol, punctilio, respectability, seemliness, tact, usage


Antonyms: bad behavior, bad manners, impoliteness, indecency, rudeness


جملات نمونه

1. the laws of decorum required that no blood be shed on the greek stage
اصول نزاکت چنین اقتضا می کرد که در صحنه ی نمایش های یونان هیچگونه خونریزی صورت نگیرد.

2. her husband was a model of decorum
شوهر او نمونه ی ادب و معرفت بود.

3. I was treated with decorum and respect throughout the investigation.
[ترجمه ترگمان]من با رعایت ادب و احترام تمام تحقیقات رو درمان کردم
[ترجمه گوگل]من با تزئین و احترام در طول تحقیقات درمان شدم

4. I hope you will behave with decorum at the funeral.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم در مراسم تدفین رفتار کنی
[ترجمه گوگل]من امیدوارم که شما در مراسم تشییع جنازه با دکوروم رفتار کنید

5. Only professional decorum prevented me from picking up the remaining telltale and gnawing greedily away.
[ترجمه ترگمان]فقط آداب و رسوم حرفه ای مرا از برداشتن آن telltale و حریصانه خوردن منع می کرد
[ترجمه گوگل]فقط عادت های حرفه ای من را از برداشتن گواهینامه های باقی مانده و زرنگی دور کرد

6. Family decorum is usually not well served by trying to enforce a multitude of rules and complicated procedures.
[ترجمه ترگمان]آداب و رسوم خانوادگی معمولا با تلاش برای اعمال مجموعه ای از قواعد و روش های پیچیده، مناسب نیست
[ترجمه گوگل]ادعای خانواده معمولا با تلاش برای اجرای بسیاری از قوانین و رویه های پیچیده به خوبی خدمت نمی شود

7. All the decorum we ve observed over the months since my return to the city breaks down.
[ترجمه ترگمان]از زمانی که بازگشت من به شهر، همه ظواهر ادب را رعایت کردیم
[ترجمه گوگل]تمام مواردی که ما در طول ماهها از زمان بازگشت به شهر مانده ام، از بین رفته است

8. Chauvin lacks a sense of decorum in professional matters.
[ترجمه ترگمان]Chauvin در مسائل حرفه ای فاقد آداب و رسوم است
[ترجمه گوگل]Chauvin فاقد حس ادبی در مسائل حرفه ای است

9. She behaves with decorum.
[ترجمه ترگمان]او با ادب رفتار می کند
[ترجمه گوگل]او با ادبیات رفتار می کند

10. They nourish the spirit in a way decorum never could.
[ترجمه ترگمان]روح را به شکلی پرورش می دهند که هیچ وقت نمی تواند
[ترجمه گوگل]آنها روح را به گونه ای تقویت می کنند که هرگز نمی توان ادعا کرد

11. Cripps Christmas dinners were not noted for their decorum nor their sobriety and sooner or later the bread rolls began to fly.
[ترجمه ترگمان]مهمانی های شام کریسمس به خاطر رعایت ادب و هوشیاری آن ها نبود و دیر یا زود نان شروع به پرواز می کرد
[ترجمه گوگل]خوردن شام کریسمس به خاطر طعم و مزه آنها و عدم تردید آنها مشخص نشد و دیر یا زود رول نان شروع به پرواز کرد

12. Manners as governed by etiquette, decorum, or custom.
[ترجمه ترگمان]آداب معاشرت و آداب و رسوم، آداب و رسوم، آداب و رسوم، و آداب و رسوم
[ترجمه گوگل]رفتارهایی که توسط آداب و رسوم، ادبیات و یا آداب و رسوم اداره می شود

13. As young ladies we were expected to act/behave with proper decorum.
[ترجمه ترگمان]همان طور که خانم های جوان ما انتظار داشتیم رفتار کنیم و ادب و نزاکت را رعایت کنیم
[ترجمه گوگل]به عنوان خانم های جوان انتظار می رفت که با صلاحیت مناسب عمل کنند / رفتار کنند

14. The new King seemed to be carrying out his duties with grace and due decorum.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که پادشاه جدید وظایف خود را با شکوه و احترام انجام می دهد
[ترجمه گوگل]به نظر میرسد که پادشاه جدید وظایفش را براساس فضل و لطف انجام داده است

Her husband was a model of decorum.

شوهر او نمونه‌ی ادب و معرفت بود.


The laws of decorum required that no blood be shed on the Greek stage.

اصول نزاکت چنین اقتضا می‌کرد که در صحنه‌ی نمایش‌های یونان هیچ‌گونه خونریزی صورت نگیرد.


پیشنهاد کاربران

با رعایت آداب

نزاکت

ادب

رفتار درست


کلمات دیگر: