کلمه جو
صفحه اصلی

baptism


معنی : غسل تعمید، تعمید، ایین غسل تعمید و نامگذاری
معانی دیگر : هر مشقت یا تجربه ای که منزه کننده یا آزماینده است، (مسیحیت) غسل تعمید (که به نوزادان و تازه مسیحیان داده می شود)، آیین غسل تعمید و نامگذاری کودک

انگلیسی به فارسی

تعمید، غسل تعمید، آیین غسل تعمید و نام‌گذاری


غسل تعمید، تعمید، ایین غسل تعمید و نامگذاری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: baptismal (adj.), baptismally (adv.)
(1) تعریف: a Christian rite in which an applicant for membership to the church is sprinkled with or immersed in water, signifying purification.

(2) تعریف: any similar ceremony used to initiate or admit to membership.

• ceremonial immersion into water, initiatory rite of the christian church; purification by submergence
a baptism is a christian ceremony in which a person is baptized.

مترادف و متضاد

غسل تعمید (اسم)
baptism

تعمید (اسم)
baptism, baptistery, baptistry

ایین غسل تعمید و نامگذاری (اسم)
baptism

church rite; initiation


Synonyms: ablution, baptismal, christening, debut, dedication, dunking, immersion, introduction, launching, lustration, purgation, purge, purification, rite of passage, ritual, sanctification, sprinkling


جملات نمونه

1. the ritual of baptism
(برگزاری) مراسم غسل تعمید

2. during the first few weeks, the new president had his baptism
رئیس جمهور جدید در هفته های اول با امتحانات سختی رو برو شد.

3. The Christian ceremony of baptism is a symbolic act.
[ترجمه ترگمان]مراسم تعمید مسیحیت یک عمل سمبلیک است
[ترجمه گوگل]مراسم تعمید مسیحی یک عمل نمادین است

4. Baptism is one of the sacraments in the Christian Church.
[ترجمه ترگمان]Baptism یکی از آیینه ای مقدس کلیسای مسیحی است
[ترجمه گوگل]تعمید یکی از مقدسات مقدس در کلیسای مسیحی است

5. That was my baptism into weather wisdom.
[ترجمه ترگمان]این غسل تعمید من بود
[ترجمه گوگل]این غسل تعمید من به خرد هوا بود

6. All the family attended the baptism of the first grandchild.
[ترجمه ترگمان]همه خانواده در مراسم غسل تعمید اولین نوه خود شرکت کردند
[ترجمه گوگل]همه خانواده در تعمید نوه اول شرکت کردند

7. My baptism of fire had been with Leon Brittan who was Chief Secretary until the 1983 general election.
[ترجمه ترگمان]غسل تعمید من با لئون Brittan بود که تا زمان انتخابات عمومی ۱۹۸۳ وزیر اعلی بود
[ترجمه گوگل]تعمید من از آتش با لئون بریتان بود که تا انتخابات عمومی 1983 ، دبیر ارشد بود

8. Yet, in so far as it constituted his baptism as a politician, it is crucial to an understanding of his political career.
[ترجمه ترگمان]با این حال، تا آنجا که به عنوان یک سیاست مدار تعمید دهنده خود را به عنوان یک سیاست مدار انجام می دهد، درک از حرفه سیاسی او بسیار مهم است
[ترجمه گوگل]با این حال ، تا آنجا که تعمید وی به عنوان یک سیاستمدار را تشکیل می دهد ، برای درک حرفه سیاسی او بسیار مهم است

9. He prepares couples for marriage, and children for baptism and communion.
[ترجمه ترگمان]او زوج ها را برای ازدواج آماده می کند، و کودکان برای غسل تعمید و مراسم عشا ربانی
[ترجمه گوگل]او زوج ها را برای ازدواج ، و فرزندان را برای تعمید و ارتباط آماده می کند

10. An as-yet-unproven system called J-STARS, getting its baptism of fire in the Gulf, illustrates the point.
[ترجمه ترگمان]یک سیستم به عنوان یک سیستم اثبات نشده به نام J - ستاره ها که غسل تعمید خود را در خلیج فارس دریافت می کند نشان دهنده این نکته است
[ترجمه گوگل]یک سیستم هنوز ثابت نشده به نام J-STARS ، که در خلیج فارس غسل تعمید می یابد ، این موضوع را نشان می دهد

11. Baptism played a prominent role in Mithraic rites.
[ترجمه ترگمان]Baptism نقش مهمی در مناسک Mithraic ایفا کرد
[ترجمه گوگل]غسل تعمید نقش پررنگی در آیین های میترایی داشت

12. She had also come through a baptism in front of Britain's most demanding audience.
[ترجمه ترگمان]او همچنین مراسم غسل تعمید را در مقابل most حضار بریتانیا انجام داده بود
[ترجمه گوگل]او همچنین در مقابل خواستگارترین مخاطبان #39 انگلیس از طریق غسل تعمید فرا رسیده بود

13. The leaders accepted baptism for themselves and their people, and promised to hold their lands as vassals of the Frankish king.
[ترجمه ترگمان]این رهبران تعمید را برای خود و مردم خود پذیرفتند و قول دادند که اراضی خود را به عنوان vassals پادشاه فرانسه در نظر بگیرند
[ترجمه گوگل]رهبران تعمید را برای خود و مردم خود پذیرفتند ، و قول دادند که سرزمینهای خود را به عنوان پادشاه پادشاه فرانک نگه دارند

14. She repeated the request about the baptism and reminded me of my promise to baptise her baby.
[ترجمه ترگمان]تقاضای غسل تعمید را تکرار کرد و به من قول داد که بچه خود را غسل تعمید بدهم
[ترجمه گوگل]او درخواست در مورد غسل تعمید را تکرار کرد و قول من را برای تعمید کودکش به من یادآوری کرد

15. After his baptism, Martin advanced to the battle-field as a conscientious objector.
[ترجمه ترگمان]پس از غسل تعمید مارتین به میدان نبرد رفت
[ترجمه گوگل]پس از غسل تعمید ، مارتین به عنوان یک مخالف وظیفه شناسی به میدان جنگ پیش رفت

During the first few weeks, the new president had his baptism.

رئیس‌جمهور جدید در هفته‌های اول با امتحانات سختی رو برو شد.


اصطلاحات

baptismal font

سنگاب غسل تعمید



کلمات دیگر: