کلمه جو
صفحه اصلی

darkling


معنی : در تیرگی، در تاریکی، تاریک، تیره
معانی دیگر : در حال تاریک شدن، (شاعرانه)

انگلیسی به فارسی

در تاریکی، در تیرگی، [ در شعر ] تاریک


تاریک، در تیرگی، در تاریکی، تیره


انگلیسی به انگلیسی

• becoming dark; occurring in the dark; obscure
in the dark

مترادف و متضاد

در تیرگی (اسم)
darkling

در تاریکی (اسم)
darkling

تاریک (صفت)
blind, ambiguous, dark, dim, black, gloomy, dusky, somber, sombre, benighted, murk, caliginous, cimmerian, darkling, lackluster, stygian

تیره (صفت)
obscure, thick, dark, dim, black, gloomy, heavy, somber, sombre, muddy, turbid, murky, fuzzy, murk, nebulous, caliginous, overcast, cloudy, lurid, indistinct, tawny, darkling, fulvous, fuscous, inky

جملات نمونه

1. a darkling plain
دشت غرق در تاریکی

2. His face darkled with anger when he heard the bad news.
[ترجمه ترگمان]وقتی خبر بد را شنید، صورتش از خشم سرخ شد
[ترجمه گوگل]چهره او وقتی از شنیدن خبر بد ناامید شد، خشمگین شد

3. The huts darkled away into the gloom of the field.
[ترجمه ترگمان]کلبه ها در تاریکی میدان away
[ترجمه گوگل]کلبه ها به تاریکی زمین خیره شده بودند

4. The night darkles rapidly.
[ترجمه ترگمان]شب به سرعت می گذشت
[ترجمه گوگل]شب تاریک به سرعت

5. She stalked, stiff-legged like a wolf, into the darkling garden and like a wolf she sniffed the air.
[ترجمه ترگمان]او با قدم های سنگین مانند یک گرگ به داخل باغ تاریک رفت و مثل یک گرگ هوا را بو کشید
[ترجمه گوگل]او، مانند یک گرگ، به یک باغ تاریک زد و مانند یک گرگ که هوا را به هوا میچرخید، به دنبال گرگ بود

6. Darkling I listen; and, for many time, I have been half in love with easeful Death.
[ترجمه ترگمان]من گوش می دهم؛ و برای مدت زیادی عاشق مرگ easeful شده ام
[ترجمه گوگل]دلم می خواد گوش کنم و، برای بسیاری از زمانها، من نیمی از عاشق مرگ ملایم بوده ام

7. A darkling fire, faint hovering o'er a tomb.
[ترجمه ترگمان]یک آتش سوزی در تاریکی، ضعیف بر روی یک مقبره
[ترجمه گوگل]یک آتش سوزی، کمرنگ شدن، یک آرامگاه است

8. He reeled and recovered, the darkling abyss below beckoning to him, inviting his fall.
[ترجمه ترگمان]او تل و تل و تل و خوران به خود آمد، در تاریکی در پایین به او اشاره می کرد و از سقوطش دعوت می کرد
[ترجمه گوگل]او کشیده و بازیافت، طوفان تاریک پایین به نام او، دعوت سقوط او

9. Thomas Hardy's Darkling Thrush is a perfect combination of romanticism, realism and modernism.
[ترجمه ترگمان]نیروی دریایی سلطنتی توماس هاردی ترکیبی عالی از romanticism، رئالیسم و مدرنیسم است
[ترجمه گوگل]Darkling Thrush توماس هاردی ترکیبی کامل از عاشقانه، واقع گرایی و مدرنیسم است

10. On a darkling plain in a far away place the skeletons of hundreds of unnamed people lie strewn over the land amidst the red dirt and brown grasses scorched by the equatorial sun.
[ترجمه ترگمان]در یک دشت تاریک در دوردست، اسکلت صدها نفر از مردم بی نام و نشان در میان خاک سرخ و علف های قهوه ای سوخته از آفتاب استوایی پوشیده شده اند
[ترجمه گوگل]در یک دشت تیره در یک مکان دور، اسکلت های صدها نفر از مردم نامعلوم در سرتاسر زمین در میان خاکی قرمز و چمن های قهوه ای که توسط آفتاب استوایی سوزانده شده اند، از بین می روند

11. Her silver was trotting through the grass, to a darkling stream beneath a sea of stars.
[ترجمه ترگمان]نقره او در میان علف ها در حال یورتمه رفتن بود، به یک نهر کوهستانی در زیر دریایی از ستارگان
[ترجمه گوگل]نقره ای او از طریق چمن، به یک جریان تاریک در زیر دریا ستاره ها رنج می برد

12. Her high-borne turban'd head she wags, and rolls her darkling eye.
[ترجمه ترگمان]سرش را تکان می داد و صورت darkling را با آن مخلوط می کرد
[ترجمه گوگل]سرش را بالا برده است، و چشمش را تکان می دهد

13. At last, more than thirty million years hence, the huge red-hot dome of the sun had come to obscure nearly a tenth part of the darkling heavens.
[ترجمه ترگمان]سرانجام، بیش از سی میلیون سال بعد، گنبد عظیم سرخ - داغ خورشید نزدیک به یک دهم آسمان تاریک شد
[ترجمه گوگل]در نهایت، بیش از سی میلیون سال پس از آن، گنبد عظیم قرمز خورشید، تقریبا یک دهم قسمت آسمان تاریک را پوشانده بود

14. “Mealworm is one of my favorites at the moment,” Peters told me, speaking of the larvae of the darkling beetle (Tenebrio molitor Linnaeus).
[ترجمه ترگمان]پیترز به من گفت: \"Mealworm در حال حاضر یکی از موارد مورد علاقه من است،\" و از لارو سوسک تاریک صحبت کرد (Tenebrio molitor لینه)
[ترجمه گوگل]پیتز به من گفت، 'مروارید یکی از مورد علاقه من در حال حاضر است، صحبت از لارو سوسک تیره (Tenebrio molitor Linnaeus)

a darkling plain

دشت غرق در تاریکی


پیشنهاد کاربران

Present perfect continuous


کلمات دیگر: