کلمه جو
صفحه اصلی

decadent


معنی : منحط، روبانحطاط، روبفساد رونده
معانی دیگر : فرومایه، فاسد، فاوا، هرزه، رو به زوال، رو به نابودی

انگلیسی به فارسی

رو به نابودی، رو به زوال، نابودشده، پست، رو به فساد رونده


فاسد، منحط، روبانحطاط، روبفساد رونده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: characterized by a fall into an inferior state; decaying; degenerate.

(2) تعریف: tending to indulge in sensual pleasures; hedonistic.

- He'd left his wife and was enjoying a decadent lifestyle as a single man at his beach villa.
[ترجمه ترگمان] او همسرش را ترک کرده بود و به عنوان یک مرد مجردی در خانه ییلاقی خود لذت می برد
[ترجمه گوگل] او همسرش را ترک کرد و از یک شیوه زندگی ترسناک به عنوان یک مرد تنها در ویلا ساحل لذت می برد
اسم ( noun )
• : تعریف: one that is decaying or degenerate, esp. morally degenerate.

• one who is depraved or immoral, corrupt person
depraved, corrupt, immoral, self-indulgent
if someone or something is decadent, they show low standards, especially low moral standards.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] زایل شونده، منحط، رو به انحطاط

مترادف و متضاد

منحط (صفت)
degenerate, effete, decadent

روبه انحطاط (صفت)
decadent

روبه فساد رونده (صفت)
decadent

corrupt, self-indulgent


Synonyms: debased, debauched, decaying, declining, degenerate, degraded, depraved, dissolute, effete, evil, gone bad, gone to the dogs, immoral, lost, moribund, overripe, perverted, wanton, wicked


Antonyms: benevolent, good, humble, kind, moral


جملات نمونه

1. decadent art
هنر منحط

2. a decadent person
آدم فرومایه

3. Without your betrayal, how will I have now decadent.
[ترجمه ترگمان]بدون خیانت تو، چطور می تونم الان منحط بشم
[ترجمه گوگل]بدون خیانت شما، چگونه من در حال حاضر decadent

4. Don't let decadent ideas eat into yourselves.
[ترجمه ترگمان]نگذار افکار منحط درون خودتان غذا بخورند
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید که ایده های فاسد به خودتان بخورند

5. There was something very decadent about filling ourselves with so much rich food.
[ترجمه ترگمان]در مورد پر کردن خودمان با چنین غذاهای غنی چیزی وجود داشت
[ترجمه گوگل]چیزی بود که در مورد پر کردن خودمان با غذای غنی بود

6. Pop music was condemned as decadent and crude.
[ترجمه ترگمان]موسیقی پاپ به عنوان منحط و زشت محکوم شد
[ترجمه گوگل]موسیقی پاپ به عنوان فاسد و خام محکوم شد

7. It was decadent and utopian, pure and corrupt.
[ترجمه ترگمان]فساد و utopian، فاسد و فاسد بود
[ترجمه گوگل]این فریبنده و بی رحمانه، خالص و فاسد بود

8. Limousines slid across the asphalt, decadent thrill-seekers cringing behind their curtained windows.
[ترجمه ترگمان]limousines از روی آسفالت آسفالت خیابان عبور کردند و seekers که در پشت پنجره های their به خود می پیچیدم
[ترجمه گوگل]لیموزین ها در اطراف آسفالت، جادوگران مفرط، که در پشت پنجره های پرده ای خود قرار دارند، حرکت کردند

9. Could one call it decadent or effete?
[ترجمه ترگمان]آیا می توان آن را منحط و منحط نامید؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانم آن را فاجعه یا فاجعه نامید؟

10. Fries and slaw, plus decadent garlic butter sauce, also accompany the more than a dozen charbroiled items.
[ترجمه ترگمان]Fries و slaw، به اضافه سس کره سیر منحط، نیز بیش از دوازده آیتم charbroiled را همراه دارند
[ترجمه گوگل]Fries و Slaw، علاوه بر سس کره کره سقوط کننده، همچنین بیش از دوازده مورد لعاب دار همراه است

11. Casinos sound such arbitrary and decadent places; nobody would want their economy's fate to be determined in one.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی خواهد سرنوشت اقتصادی آن ها در یکی از این مکان ها تعیین شود
[ترجمه گوگل]کازینو ها چنین مکان های دلخواه و فانی را صدا می کنند؛ هیچکس نمی خواهد سرنوشت اقتصاد خود را در یکی تعیین کند

12. This decadent body lotion, with its spicy flower aroma, demands to be smothered over skin coming out of winter hibernation.
[ترجمه ترگمان]این لوسیون بدن منحط، با عطر گل تند آن، نیاز دارد که در هنگام بیرون آمدن از خواب زمستانی از پوست گرفته شود
[ترجمه گوگل]این لوسیون بدن فاسد، با عطر گلدار تند، خواستار خفه شدن پوست از خواب زمستانی می شود

13. A spoon of decadent caviar dresses up the dish.
[ترجمه Nc] یک قاشق از خاویار لذیذ روی بشقاب ریخته شده است. / یا/ بشقاب به یک قاشق خاویار لذیذ مزین شده است.
[ترجمه ترگمان]یه قاشق خاویار decadent رو درست کن
[ترجمه گوگل]یک قاشق خاویار نابالغ به ظرف غذا می پردازد

14. Suddenly I was aware that my decadent bath had gone cold and the church bells were clanging the faithful to evensong.
[ترجمه ترگمان]ناگهان متوجه شدم که حمام دوران منحط من سرد شده است و ناقوس کلیسا به نماز شام نماز می خواند
[ترجمه گوگل]ناگهان متوجه شدم که حمام افتاده من سرد شده است و زنگ های کلیسا از وفادار به صمیم قلب بودند

decadent art

هنر منحط


a decadent person

آدم فرومایه


پیشنهاد کاربران

Decadent food
غذایبسیار خوش مزه و خاص

1 - ( از نظر اخلاقی ) رو به انحطاط و در پی لذت جویی
2 - ( درباره غذا ) لذیذ، لذت بخش

corrupt

لاابالی - هرزه - بی بته

در مورد دسرها به کار میرود
وقتی یک دسر خیلی مجلل و غنی از مواد باشد صفت decadent رو در موردش به کار میبریم .
معادل rich است.


کلمات دیگر: