کلمه جو
صفحه اصلی

dandle


معنی : نوازش کردن، بالا و پایین انداختن
معانی دیگر : (کودک را روی زانو یا در بغل) بالا و پایین انداختن

انگلیسی به فارسی

بالا و پایین انداختن، نوازش کردن


دندانه، بالا و پایین انداختن، نوازش کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: dandles, dandling, dandled
مشتقات: dandler (n.)
(1) تعریف: to dance (a child) up and down on one's knees or in one's arms.

(2) تعریف: to fondle or pet.
مشابه: pet

• bounce up and down (on one's knee or in one's arms)

مترادف و متضاد

نوازش کردن (فعل)
stroke, blandish, coax, baby, fondle, coddle, pet, pat, canoodle, cuddle, dandle

بالا و پایین انداختن (فعل)
dandle

caress, cuddle


Synonyms: amuse, cosset, cradle, dance, fondle, love, nuzzle, pet, play, ride on knee, rock, sport, toss, toy, toy with


جملات نمونه

1. She dandled the baby to make it stop crying.
[ترجمه ترگمان]او بچه را بغل کرد تا گریه نکند
[ترجمه گوگل]او کودک را می کشد تا گریه کند

2. He dandled the baby to make it stop crying.
[ترجمه ترگمان]او بچه را بغل کرد تا گریه نکند
[ترجمه گوگل]او کودک را می کشد تا گریه کند

3. She was dandling her baby in her arms.
[ترجمه ترگمان]او داشت بچه اش را در آغوش می کشید
[ترجمه گوگل]او کودک خود را در آغوش او گرفتار کرد

4. He dandled the baby to make him stop crying.
[ترجمه ترگمان]او بچه را بغل کرد تا گریه اش را متوقف کند
[ترجمه گوگل]او کودک را می کشد تا او را متوقف گریه کند

5. How can I know who manage this ship (for example:MV DANDLE)?
[ترجمه ترگمان]چگونه می توانم بدانم که چه کسی این کشتی را اداره می کند (برای مثال: MV dandle)؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توانم بدانم که چه کسی این کشتی را مدیریت می کند (به عنوان مثال: MV DANDLE)؟

6. As people living standard rise ceaselessly, more and more people like at home raising pets, leisure and they will bring your own love dandle spinning in the park.
[ترجمه ترگمان]همانطور که مردم به طور دایم در سطح استاندارد زندگی می کنند، افراد بیشتری مثل منزل پرورش حیوانات خانگی، اوقات فراغت و تفریح و تفریح، علاقه خود را به چرخیدن در پارک خواهند آورد
[ترجمه گوگل]همانطور که مردم به طور استاندارد زندگی می کنند بی وقفه، مردم بیشتر و بیشتر در خانه پرورش حیوانات خانگی، اوقات فراغت و مانند آنها می خواهد چرخش عشق خود را در پارک به ارمغان بیاورد

The mother dandled her baby in her arms.

مادر کودک را در بغل خود تکان می‌داد.



کلمات دیگر: