کلمه جو
صفحه اصلی

cartoon


معنی : فیلم های نقاشی شده، کاریکاتور، داستان مصور، تصویر مضحک
معانی دیگر : (تصویر غلو آمیز و هجو آمیز شخص یا مکان و غیره) کاریکاتور، طنز نقش، (در مورد طرح گلدوزی یا نقاشی روی دیوار و غیره) پیش نقش (مسوده یا تصویر مدادی یا الگو که از روی آن نقش نهایی را ترسیم می کنند)، الگو، رجوع شود به: comic strip، کارتون، مضحک قلمی (animated cartoon هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

کاریکاتور، تصویر مضحک، داستان مصور


کارتون، کاریکاتور، داستان مصور، فیلم های نقاشی شده، تصویر مضحک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a drawing or series of drawings, usu. with written or spoken commentary or dialogue, and usu. humorous or satirical in nature; caricature; comic strip.
مشابه: caricature

(2) تعریف: a preliminary design, usu. full-scale, to be transferred to a wall or wall hanging for a fresco or tapestry.

(3) تعریف: a motion picture made by filming a series of drawings; animated cartoon.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cartoons, cartooning, cartooned
• : تعریف: to represent in a cartoon.
مشابه: caricature
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: cartoonish (adj.)
• : تعریف: to draw a cartoon or cartoons.
مشابه: draw

• caricature; animated drawing
draw a caricature, draw a picture story; create an animated film
a cartoon is a drawing in a newspaper or magazine, which is funny or makes a political point.
a cartoon is also a film in which all the characters and scenes have been drawn rather than being real people or objects.

دیکشنری تخصصی

[سینما] نقاشی های متحرک - مضحک قلمی - کارتون

مترادف و متضاد

فیلم های نقاشی شده (اسم)
animated cartoon, cartoon

کاریکاتور (اسم)
cartoon, caricature

داستان مصور (اسم)
cartoon

تصویر مضحک (اسم)
cartoon

funny drawing, often with dialogue or caption


Synonyms: animation, caricature, comic strip, drawing, lampoon, parody, representation, satire, sketch, takeoff


جملات نمونه

1. animated cartoon
نقاشی متحرک (مثل فیلم های میکی ماوس)

2. the cartoon showed hungry children demanding milk from the president
کاریکاتور بچه های گرسنه ای را نشان می داد که از رئیس جمهور شیر می خواستند.

3. the political cartoon is one of the most effective organs of propaganda
کاریکاتور سیاسی از یکی از موثرترین وسایل تبلیغ است.

4. He chose a cartoon from the stack of videos on the shelf.
[ترجمه ترگمان]او یک کارتون را از روی دسته ویدیو در قفسه انتخاب کرد
[ترجمه گوگل]او یک کارتون را از مجموعه فیلم ها در قفسه انتخاب کرد

5. Children usually like to see cartoon.
[ترجمه ترگمان]کودکان معمولا دوست دارند کارتون را ببینند
[ترجمه گوگل]بچه ها معمولا دوست دارند کارتون را ببینند

6. The boys in the cartoon were punching each other - wham, zap!
[ترجمه ترگمان]بچه ها کارتون داره با مشت به هم مشت می زنه
[ترجمه گوگل]پسرها در کارتون یکدیگر را مشت زده بودند - بله، زاپ!

7. She had Mickey Mouse or some other cartoon/Disney character on her sweater.
[ترجمه ترگمان]او میکی ماوس یا یک شخصیت کارتونی دیگر را در ژاکتش داشت
[ترجمه گوگل]او میکی موس یا شخصیت دیگر کارتونی / دیزنی را روی ژاکت خود داشت

8. His cartoon mercilessly lampoon the leading politician of the day.
[ترجمه ترگمان]کارتون او بیرحمانه ترین سیاست مدار این روز را محکوم کرد
[ترجمه گوگل]کارتون او بی رحمانه lampoon سیاستمدار برجسته روز است

9. The cartoon diverted the children.
[ترجمه ترگمان]کارتون بچه ها را منحرف کرد
[ترجمه گوگل]این کارتون کودکان را هدایت کرد

10. He's the creator of a successful cartoon series.
[ترجمه ترگمان]او خالق یک سریال کارتونی موفق است
[ترجمه گوگل]او خالق یک مجموعه کارتونی موفق است

11. The cartoon strips are designed to make Shakespeare accessible to children.
[ترجمه ترگمان]این نوارهای کارتونی برای تبدیل آثار شکسپیر به کودکان طراحی شده اند
[ترجمه گوگل]نوارهای کارتونی طراحی شده اند تا شکسپیر برای کودکان فراهم شود

12. The cartoon version lacks the profundity of the original text.
[ترجمه ترگمان]نسخه کارتونی آن عمق متن اصلی را ندارد
[ترجمه گوگل]نسخه کارتونی فاقد متن اصلی است

13. They dressed themselves up as cartoon characters.
[ترجمه ترگمان]آن ها خود را به عنوان شخصیت های کارتونی لباس می پوشیدند
[ترجمه گوگل]آنها خود را به عنوان شخصیت های کارتونی پوشیدند

14. A prince turns into a frog in this cartoon fairytale.
[ترجمه ترگمان]یک شاهزاده در این فیلم کارتونی به قورباغه تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]یک شاهزاده تبدیل به یک قورباغه در این پری کارتونی

15. The cartoon has achieved cult status.
[ترجمه ترگمان]این کارتون به وضعیت روانی دست یافته است
[ترجمه گوگل]کارتون به وضعیت فرقه رسیده است

16. The cartoon characters Snoopy and Charlie Brown were devised by Charles M. Schultz.
[ترجمه ترگمان]شخصیت های کارتونی Snoopy و چارلی براون توسط چارلز ام ابداع شدند شولتز
[ترجمه گوگل]شخصیت کارتونی Snoopy و چارلی براون توسط Charles M Schultz طراحی شده است

The cartoon showed hungry children demanding milk from the president.

کاریکاتور بچه‌های گرسنه‌ای را نشان می‌داد که از رئیس‌جمهور شیر می‌خواستند.


پیشنهاد کاربران

کارتون

برنامه کودک

کارتون، برنامه کودک.


کلمات دیگر: