کلمه جو
صفحه اصلی

deficit


معنی : کمبود، کسر، کسر عمل، کسر درامد
معانی دیگر : (بودجه و غیره) کسر (ی)، کسر موازنه، زیانگری

انگلیسی به فارسی

کمبود، کسر، کسرعمل، کسر درآمد


کمبود، کسر، کسر عمل، کسر درامد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an amount by which something is less than what is required or expected, esp. the amount by which income is less than expenses.
متضاد: excess, surplus
مشابه: shortage

- To attain the calorie deficit needed to lose weight, one must either eat less or exercise more.
[ترجمه Nima] برای نیاز به کاهش کالری مورد نیاز باید کمتر بخورید یا بیشتر ورزش کنید
[ترجمه ترگمان] برای دست یابی به کسری کالری لازم برای از دست دادن وزن، فرد باید کم تر یا بیشتر ورزش کند
[ترجمه گوگل] برای رسیدن به کمبود کالری مورد نیاز برای از دست دادن وزن، باید کمتر یا بیشتر ورزش کنید

• lack; shortage
a deficit is the amount by which the money received by a country or organization is less than the money it has spent.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] زیان انباشته
[ریاضیات] کسر درآمد، کسر محل، کسر، کسری، کمبود، کسری موازنه، کسر بودجه، کسری تراز، پرداخت ها

مترادف و متضاد

کمبود (اسم)
defect, deficiency, shortage, shortcoming, dearth, deficit, leakage

کسر (اسم)
diminution, deduction, deficiency, detraction, under, fraction, deficit, leakage

کسر عمل (اسم)
deficit

کسر درامد (اسم)
deficit

shortage of something needed, required


Synonyms: arrears, dead horse, defalcation, default, deficiency, due bill, dues, inadequacy, in hock, insufficience, insufficiency, in the hole, in the red, lack, loss, paucity, red ink, scantiness, shortcoming, shortfall, underage


Antonyms: enough, excess, plenty, superfluousness


جملات نمونه

1. a budget deficit
کسر بودجه

2. the budget deficit has ballooned
کسر بودجه به سرعت زیاد شده است.

3. They're ready to cut the federal budget deficit for the next fiscal year.
[ترجمه ترگمان]آن ها آماده اند تا کسری بودجه فدرال را برای سال مالی آینده کاهش دهند
[ترجمه گوگل]آنها آماده اند تا کسری بودجه فدرال را برای سال مالی آینده کاهش دهند

4. The trade deficit is the flip side of a rapidly expanding economy.
[ترجمه ترگمان]کسری تجاری طرف دیگر اقتصاد در حال توسعه است
[ترجمه گوگل]کسری تجاری از طرف یک اقتصاد سریع در حال رشد است

5. Many countries have a big deficit in food supply.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کشورها کسری بزرگی در تامین مواد غذایی دارند
[ترجمه گوگل]بسیاری از کشورها کمبود زیادی در عرضه مواد غذایی دارند

6. The deficit had grown with the connivance of the banks.
[ترجمه ترگمان]کسری بودجه با اغماض بانک ها رشد کرده بود
[ترجمه گوگل]کسری بودجه با استفاده از بانک ها رشد کرده است

7. Rising budget deficit is beginning to bite.
[ترجمه ترگمان]افزایش کسری بودجه شروع به گاز گرفتن می کند
[ترجمه گوگل]کسری بودجه در حال افزایش است

8. The UK's deficit in manufactured goods fell slightly in the last three months.
[ترجمه ترگمان]کسری بودجه در انگلستان در سه ماه گذشته اندکی کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]کسری بودجه انگلیس در کالاهای تولیدی در سه ماه گذشته کمی کاهش یافت

9. The trade deficit remains the soft underbelly of the US economy.
[ترجمه ترگمان]این کسری تجاری به دنبال منافع نرم اقتصاد ایالات متحده است
[ترجمه گوگل]کسری تجاری باقی می ماند زیرکانه نرم اقتصاد ایالات متحده است

10. When inflation is factored out, the trade deficit fell 8%.
[ترجمه ترگمان]زمانی که تورم فاکتور گرفته شد، کسری تجاری ۸ درصد کاهش یافت
[ترجمه گوگل]هنگامی که تورم در نظر گرفته شده است، کسری تجاری 8٪ کاهش یافت

11. The trade deficit had widened from £26 billion to £30 billion.
[ترجمه ترگمان]کسری تجاری از ۲۶ میلیارد پوند به ۳۰ میلیارد پوند افزایش یافت
[ترجمه گوگل]کسری تجاری از 26 میلیارد پوند به 30 میلیارد پوند افزایش یافته است

12. He recovered from a 4-2 deficit to reach the quarter-finals.
[ترجمه ترگمان]او از کسری ۴ - ۲ برای رسیدن به مرحله یک چهارم نهایی بهبود یافت
[ترجمه گوگل]او از یک ناکامی 4-2 برای رسیدن به نیمه نهایی به دست آمد

13. The company has run up a deficit of £30 000.
[ترجمه ترگمان]این شرکت دارای کسری بودجه ۳۰ پوندی است
[ترجمه گوگل]این کمپانی کسری از 30 هزار پوند است

14. The current trade deficit indicates a serious imbalance between our import and export trade.
[ترجمه ترگمان]کسری تجاری فعلی نشان دهنده عدم تعادل جدی بین واردات و تجارت صادراتی است
[ترجمه گوگل]کسری تجاری فعلی نشان دهنده عدم تعادل جدی بین واردات و صادرات تجارت ما است

15. Welsh health authorities face a £13m deficit this year.
[ترجمه ترگمان]مقامات بهداشتی ولز در سال جاری با کسری ۱۳ میلیون پوندی مواجه هستند
[ترجمه گوگل]مقامات بهداشت ولز در سال جاری با کسری بودجه 13 میلیون پوند روبرو هستند

a budget deficit

کسر بودجه


پیشنهاد کاربران

ضایعه

[پزشکی - روانشناسی] نقص

بر شکسته شدن

کاستی

نقصان

ضایعه، نقصان

نقصان، کمبود

کسری
budget deficit
goverment faced buget deficit of half million bucks

کمبود، کسری، نقصان

اختلالات ( در صورت جمع )

نارسایی

کسری بودجه

The government has its work cut out for it trying to reduce the national deficit

عدم تعادل

اختلاف. فاصله دو چیز. اختلاف گل دو تیم مثلا. حتی تفاضل گل تو جدول.


کلمات دیگر: