کلمه جو
صفحه اصلی

deduct


معنی : کم کردن، کسر کردن، وضع کردن، منفی کردن
معانی دیگر : کسر کردن از، کاستن از، منها کردن

انگلیسی به فارسی

کم کردن، کسرکردن، وضع کردن


کسر کردن، کم کردن، وضع کردن، منفی کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: deducts, deducting, deducted
(1) تعریف: to subtract (an amount or a part) from another amount or sum.
مترادف: subtract, take
متضاد: add
مشابه: discount, dock

- The landlord deducted two hundred dollars from the last month's rent to make up for our inconvenience.
[ترجمه Soude] صاحبخانه دویست دلار از اجاره ماههای قبل را کم کرد تاناراحتی وضرر مارا جبران کند.
[ترجمه ترگمان] صاحب مسافرخانه دویست دلار اجاره کرده بود تا اسباب زحمت ما شود
[ترجمه گوگل] صاحبخانه دو صد دلار از اجاره ماه گذشته را پرداخت کرد تا ناراحتی ما را جبران کند

(2) تعریف: to draw (a conclusion) by deduction; deduce.
مترادف: conclude, deduce, derive, gather, infer
متضاد: induce
مشابه: determine, figure
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to lessen, diminish, or detract (usu. fol. by "from").
مترادف: decrease, detract from, diminish, lessen, lower
متضاد: add
مشابه: devalue, reduce

- The nearby landfill deducts from their property's value.
[ترجمه مینا] محل دفن زباله مجاور، از قیمت ملکشان کاست.
[ترجمه ترگمان] محل های دفن زباله در آن نزدیکی از ارزش ملک خود خارج می شوند
[ترجمه گوگل] دفن زباله در این نزدیکی از ارزش اموال خود کاسته می شود

• subtract from a total
when you deduct an amount from a total, you reduce the total by that amount.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] استنتاج کردن، کسر کردن، کم کردن

مترادف و متضاد

کم کردن (فعل)
diminish, reduce, bate, cut, alleviate, subtract, deduct, rebate, thin, extenuate, weaken, shade, soften, deduce, detract, relax, disqualify, draw off, retrench

کسر کردن (فعل)
derogate, mute, deduct, subduct, detract, write off, defalcate

وضع کردن (فعل)
ordain, deduct

منفی کردن (فعل)
negative, deduct, negate

take away or out; reduce


Synonyms: abstract, allow, bate, cut back, decrease by, diminish, discount, dock, draw back, knock off, lessen, rebate, reduce, remove, roll back, subtract, take, take from, take off, withdraw, write off


Antonyms: add, increase, raise


جملات نمونه

1. Once you deduct your expenses, there is nothing left.
[ترجمه نوید همتی] هر وقت هزینه هاتو کم کنی, دیگه چیزی باقی نمی مونه
[ترجمه ترگمان]، وقتی expenses رو کم کنی دیگه هیچی نمونده
[ترجمه گوگل]هنگامی که هزینه های خود را محاسبه می کنید، چیزی وجود ندارد

2. The mistakes deduct from the value of his book.
[ترجمه ترگمان]اشتباه ات از ارزش کتابش کسر می شود
[ترجمه گوگل]اشتباهات از ارزش کتاب او کسر می شود

3. In special cases, a husband can deduct the travel expenses of his wife who accompanies him on a business trip.
[ترجمه ترگمان]در موارد خاص، یک شوهر می تواند هزینه های سفر همسرش را که در سفر تجاری با او همراهی می کند را کسر کند
[ترجمه گوگل]در موارد خاص، یک شوهر می تواند هزینه های سفر همسرش را که همراه او در یک سفر تجاری کسر می کند، کسر نماید

4. Your employer will deduct the tax for you.
[ترجمه ترگمان]کارفرمای شما مالیات را از شما کسر خواهد کرد
[ترجمه گوگل]کارفرمای شما مالیات را برای شما کسر خواهد کرد

5. Issuers are able to deduct the interest they pay on TOPrs and similar securities because they are debt.
[ترجمه ترگمان]issuers قادر به کسر علاقه آن ها به pay و وثیقه های مشابه هستند، زیرا آن ها بدهی دارند
[ترجمه گوگل]صادرکنندگان قادر به کسر سودی هستند که به TOPrs و اوراق بهادار مشابه پرداخت می کنند، زیرا آنها بدهی هستند

6. The purchaser will be able to deduct before tax the acquisition cost of trading stock and work in progress.
[ترجمه ترگمان]خریدار می تواند قبل از مالیات بر هزینه خرید سهام تجاری و کار در روند پیشرفت کسر کند
[ترجمه گوگل]خریدار قادر خواهد بود قبل از مالیات هزینه خرید اوراق بهادار و کار در حال انجام را کسر نماید

7. The sheriff's officer is entitled to deduct his own costs from the net proceeds of the sale.
[ترجمه ترگمان]مامور کلانتر حق دارد هزینه های خود را از عایدات خالص فروش کسر کند
[ترجمه گوگل]افسر کلانتر حق دارد که هزینه های خود را از درآمد خالص فروش محاسبه کند

8. They could deduct wages, but not interest costs, most other taxes or fringe benefits.
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند دستمزدها را کسر کنند، اما هزینه های بهره، بیشتر مالیات و مزایای حاشیه ای را کسر کنند
[ترجمه گوگل]آنها می توانند دستمزدها را کسر کنند، اما هزینه های بهره، بیشتر مالیات ها و مزایای اضافی را نمی پردازند

9. Step 2: Deduct extra costs, time and resources incurred owing to claimable events from the contract model.
[ترجمه ترگمان]مرحله ۲: هزینه اضافی، زمان و منابعی که به خاطر رویداده ای claimable از مدل قرارداد متحمل می شوند
[ترجمه گوگل]مرحله 2: هزینه های اضافی، زمان و منابع را که به دلیل رویدادهای قابل قبول از مدل قرارداد مواجه شده اند، محاسبه کنید

10. If you pay for repairs, you can deduct the cost from your rent.
[ترجمه ترگمان]اگر برای تعمیرات پول بدهید، می توانید هزینه اجاره را کسر کنید
[ترجمه گوگل]اگر برای تعمیرات پرداخت کنید، می توانید هزینه را از اجاره خود کسر کنید

11. Otherwise, the company will deduct 2 percent of our travel costs from our reimbursement checks.
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت، شرکت ۲ درصد هزینه های سفر ما را از چک بازپرداخت ما کسر خواهد کرد
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت، شرکت از 2٪ از هزینه های سفر ما را از چک های بازپرداخت ما کسر می کند

12. You do not have to deduct it from your income, as in the case of personal allowances.
[ترجمه ترگمان]شما مجبور نیستید آن را از درآمد خود کسر کنید چون در مورد کمک هزینه شخصی
[ترجمه گوگل]شما لازم نیست آن را از درآمد خود کسر کنید، همانطور که در مورد کمک هزینه شخصی است

13. The miller would then deduct a proportion of the grain in payment for his services.
[ترجمه ترگمان]آنگاه آسیابان نسبت غله خود را در ازای خدمات او کسر خواهد کرد
[ترجمه گوگل]سپس میلگر مقدار معینی از دانه را برای پرداخت خدماتش کسر می کند

14. Banks and building societies automatically deduct tax at the rate of 20 per cent from all interest paid.
[ترجمه ترگمان]بانک ها و جوامع ساختمانی به طور خودکار مالیات را با نرخ ۲۰ درصد از کل بهره کسر می کنند
[ترجمه گوگل]بانک ها و جوامع ساختمان به طور خودکار مالیات را با نرخ 20 درصد از کل سود پرداخت می کنند

Taxes will be deducted from your salary.

مالیات از حقوقتان کم خواهد شد.


پیشنهاد کاربران

کَسریدَن.


کلمات دیگر: