1. The severity of the blow dazed the fighter and led to his defeat.
شدت ضربه مشت به حدی بود که بوکسور را گیج کرد و منجر به شکست او شد
2. When he ventured out of the house at night, the child was dazed by the noise and the lights.
وقتی که کودک خطر کرد و در شب از خانه بیرون رفت، از سر و صدا و نور بیرون گیج شد
3. Dazed by the flashlight, Maria blundered down the steps.
ماریا که نور چراغ قوه چشم او را خیره کرده بود، از پله ها پایین افتاد
4. when they brought her in she was still in a daze
هنگامی که او را آوردند هنوز در حالت گیجی بود.
5. I reeled round in a daze.
[ترجمه ترگمان]سرم گیج رفت
[ترجمه گوگل]من سرگردان شدم
6. I've been in a complete daze since hearing the news.
[ترجمه ترگمان]از شنیدن اخبار کاملا گیج شده ام
[ترجمه گوگل]من از شنیدن اخبار خسته شده ام
7. I've been in a complete daze since hearing the sad news.
[ترجمه ترگمان]از شنیدن خبره ای غم انگیز کاملا گیج شده ام
[ترجمه گوگل]من از شنیدن خبر غم انگیز، کاملا متزلزل هستم
8. She wandered round in a daze, not quite sure what to do.
[ترجمه ترگمان]او گیج و منگ به گردش رفته بود و نمی دانست چه باید کرد
[ترجمه گوگل]او به دور خیره شده است، کاملا مطمئن نیست که چه باید بکنید
9. She was wandering around in a daze this morning.
[ترجمه ترگمان]امروز صبح گیج و منگ مشغول پرسه زدن بود
[ترجمه گوگل]او امروز صبح سرگردان بود
10. Patrick walked down the stairs in a daze.
[ترجمه ترگمان]پاتریک با گیجی از پله ها پایین رفت
[ترجمه گوگل]پاتریک پله ها را به سمت پایین حرکت داد
11. The next few hours were spent in a daze while Lucy tried to disentangle the confusion in her bewildered mind.
[ترجمه ترگمان]چند ساعت بعد، وقتی لوسی سعی کرد گیج و سردرگم او را از هم جدا کند، چند ساعت دیگر را با گیجی سپری کرد
[ترجمه گوگل]چند ساعت بعد از ظهر در جایی سپری شد که لوسی سعی در تمیز کردن ذهنش داشت
12. Charles wandered the streets in a daze.
[ترجمه ترگمان]چارلز گیج و منگ در خیابان پرسه می زد
[ترجمه گوگل]چارلز در خیابان سرگردان شد
13. I moved as if in a daze through the emergency room.
[ترجمه ترگمان]طوری حرکت کردم که انگار با گیجی در اتاق اورژانس هستم
[ترجمه گوگل]انگار که از طریق اتاق اورژانس بیدار شدم
14. He lay in a dreamlike daze, utterly unable to distinguish between real and false memories.
[ترجمه ترگمان]او با خیرگی رویا گونه دراز کشیده بود و مطلقا قادر به تشخیص بین خاطرات واقعی و واقعی نبود
[ترجمه گوگل]او در یک فانتزی رویایی قرار می گیرد، کاملا قادر به تمایز بین خاطرات واقعی و دروغین نیست
15. Claudia followed him in a daze.
[ترجمه ترگمان]کلودیا با گیجی او را تعقیب کرد
[ترجمه گوگل]کلودیا به دنبال او بود
16. In a kind of distracted daze, she stood on the sidelines as the police arrived and started asking questions.
[ترجمه ترگمان]با گیجی ناشی از حواس پرتی، هنگامی که پلیس وارد شد و شروع به پرسیدن سوال کرد، در حاشیه ایستاده بود
[ترجمه گوگل]وقتی که پلیس وارد شد و از سوالاتی پرسید، او به نوعی متزلزل شد
17. The rest of us sat in a daze.
[ترجمه ترگمان]بقیه ما هاج و واج نشسته بودیم
[ترجمه گوگل]بقیه ما نشسته اند
18. Jenna lay in a daze, her whole being shaken.
[ترجمه ترگمان]جنا هاج و واج ماند و تمام بدنش لرزید
[ترجمه گوگل]جینا در حال غم و اندوه بود، کل او را لرزاند