1. defiance of the law
سرپیچی از قانون
2. his defiance of the party leaders
عرض اندام او در مقابل رهبران حزب
3. sturdy defiance
رودررویی مصممانه
4. in defiance of
به سرپیچی از
5. to bid defiance
علنا به مقابله پرداختن
6. Claim yourself in defiance, in hope, in love, in fury, in gratitude. Claim the Light. Claim the Dark. Claim it all. Nothing can stay.
[ترجمه ترگمان]به امید، به امید، به امید، به امید عشق، به پاس قدردانی، روشنایی رو روشن کن تاریکی رو روشن کن همه چی رو بگو هیچ چیز نمی تواند بماند
[ترجمه گوگل]به خودتان اطمینان کنید، در امید، در عشق، در خشم، در قدردانی ادعا کردن نور ادعای تیره همه را ادعا کن هیچ چیز نمی تواند بماند
7. She acted in defiance of my orders.
[ترجمه ترگمان]او با سرپیچی از دستورها من عمل می کرد
[ترجمه گوگل]او بر خلاف دستورات من عمل کرد
8. Running away was an act of defiance against his parents.
[ترجمه ترگمان]فرار کردن اقدامی از مخالفت با پدر و مادرش بود
[ترجمه گوگل]در حال فرار بود یک عمل نزاع علیه والدینش بود
9. She held up a clenched fist in defiance.
[ترجمه ترگمان]مشت گره کرده خود را بالا گرفت
[ترجمه گوگل]او یک مشت کلاسیک را در اختلاف نظر قرار داد
10. He climbed the ladder in defiance of the warning.
[ترجمه ترگمان]با بی اعتنایی از نردبان بالا رفت
[ترجمه گوگل]او در مقابل هشدار، صعود کرد
11. He struck an attitude of defiance with a typically hard-hitting speech.
[ترجمه ترگمان]او به یک طرز فکر مبارزه طلبی با یک سخنرانی معمولی برخورد کرد
[ترجمه گوگل]او با یک سخنرانی معمول و شدید روبرو شد
12. They organized a street demonstration in defiance of the government ban.
[ترجمه ترگمان]آن ها تظاهرات خیابانی را در مخالفت با ممنوعیت دولت سازماندهی کردند
[ترجمه گوگل]آنها بر خلاف ممنوعیت دولت یک تظاهرات خیابانی را سازمان دادند
13. Her eyes flashed anger and defiance .
[ترجمه ترگمان]چشمانش از خشم و خشم برق زد
[ترجمه گوگل]چشمهاش خشمگین و خجالت زده بود
14. He slammed the door in a spirit of defiance.
[ترجمه ترگمان]او در را با یک روحیه مبارزه به هم کوبید
[ترجمه گوگل]او در روحیه ای بی رحمانه افتاد