کلمه جو
صفحه اصلی

caravan


معنی : کاروان
معانی دیگر : قیراط (برابر با 200 میلی گرم - واحد وزن سنگ های بهادار و مروارید)، رجوع شود به: karat، (انگلیس) خانه ی متحرک، خانه ی چرخدار، خانه ی سیار، (از ریشه ی فارسی)، شماری اتومبیل که باهم حرکت کنند، قطار اتومبیل، قافله، خودرو بزرگ اتاقدار (برای حمل حیوانات سیرک و بار و غیره - van هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

کاروان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a band of people traveling together for safety, esp. across a desert.

- The travelers rejoiced as their caravan neared the oasis.
[ترجمه ترگمان] مسافران وقتی کاروان به آبادی نزدیک می شدند خوشحال می شدند
[ترجمه گوگل] مسافران خوشحال شدند به عنوان کاروان خود را نزدیک به وادی

(2) تعریف: a group of similar vehicles or riding animals traveling together single file.
مشابه: train

- The caravan of heavy trucks made slow progress.
[ترجمه ترگمان] کاروان ارابه ها سنگین پیش می رفت
[ترجمه گوگل] کاروان کامیون های سنگین پیشرفت کند

(3) تعریف: a large covered, wheeled vehicle; wagon.

(4) تعریف: (chiefly British) a furnished vehicle, pulled by another, in which people may live while traveling; trailer.

• convoy; (british)trailer home, mobile home
a caravan is a vehicle with no engine in which people live or spend their holidays. it is usually pulled by a car, but some caravans are parked in one place permanently.
a caravan is also a group of people and animals that travel together in deserts and other similar places.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] کاروان

مترادف و متضاد

کاروان (اسم)
caravan, convoy

group traveling together


Synonyms: band, camel train, campers, cavalcade, convoy, expedition, procession, safari, train, troop


Antonyms: individual


جملات نمونه

1. caravan roads were infested with bandits
راهزنان در راه های کاروان رو غوغا می کردند.

2. he lives in a caravan
او در خانه ی سیار زندگی می کند.

3. thieves were lying in wait for the caravan
دزدان سرراه کاروان کمین کرده بودند.

4. thieves were lying in wait for the caravan
دزدان در انتظار کاروان کمین کرده بودند.

5. The dogs bark, but the caravan goes on.
[ترجمه ترگمان]سگ ها پارس می کنند، اما کاروان ادامه می یابد
[ترجمه گوگل]سگ ها پوست می کنند، اما کاروان ادامه می یابد

6. The community advisor gave us a caravan to live in.
[ترجمه ترگمان]مشاور اجتماعی به ما یک کاروان داد تا در آن زندگی کنیم
[ترجمه گوگل]مشاور محلی به ما یک کاروان برای زندگی کرد

7. The storm wrecked the family's caravan home.
[ترجمه ترگمان]نزدیک شدن به خانه، طوفان به راه افتاد
[ترجمه گوگل]طوفان خانه کاروان خانواده را خراب کرد

8. The caravan is equipped with a sink and a flush toilet.
[ترجمه ترگمان]این کاروان مجهز به دستشویی و سیفون توالت است
[ترجمه گوگل]کاروان با یک سینک و یک توالت فلاشینگ مجهز شده است

9. With a caravan, you can stop at your own convenience; you're not dependent on hotels.
[ترجمه ترگمان]با یک کاروان، شما می توانید به راحتی خودتان را متوقف کنید؛ به هتل ها وابسته نیستید
[ترجمه گوگل]با کاروان، می توانید راحت خود را متوقف کنید؛ شما وابسته به هتل نیستید

10. For six months they camped out in a caravan in a meadow at the back of the house.
[ترجمه ترگمان]شش ماه بود که در یک کاروان در انتهای خانه اردو زده بودند
[ترجمه گوگل]برای شش ماه آنها در یک کاروان در کنار چمنزار در پشت خانه نشسته بودند

11. The community adviser gave us a caravan to live in.
[ترجمه ترگمان]مشاور اجتماعی به ما یک کاروان داد تا در آن زندگی کنیم
[ترجمه گوگل]مشاور محلی به ما یک کاروان برای زندگی کرد

12. The caravan was heavily camouflaged with netting and branches from trees.
[ترجمه ترگمان]کاروان با توری و شاخه های درختان سرگرم بود
[ترجمه گوگل]کاروان به شدت با شبکه و شاخه های درختان تعطیل شد

13. We couldn't get into our caravan until mid-day, so that was nearly four hours to wait.
[ترجمه ترگمان]تا اواسط روز نتونستیم به کاروان برسیم، پس نزدیک بود چهار ساعت صبر کنیم
[ترجمه گوگل]ما تا اواسط روز به کاروان ما نمی رسیدیم، بنابراین تقریبا چهار ساعت صبر کردیم

14. Buy a caravan with a horse, maybe, and try and make it into an adventure.
[ترجمه ترگمان]یک کاروان را با یک اسب بخر و سعی کن آن را به یک ماجراجویی تبدیل کنی
[ترجمه گوگل]شاید یک کاروان با یک اسب بخرید و سعی کنید آن را به یک ماجراجویی تبدیل کنید

15. The Q Scheme Covering holiday caravan, chalet and camping parks.
[ترجمه ترگمان]طرح سوال: پوشش های تعطیلات، کلبه و پارک های آبی را پوشش می دهم
[ترجمه گوگل]طرح Q پوشش پارک کاروان، گنجه و کمپینگ

He lives in a caravan.

او در خانه‌ی سیار زندگی می‌کند.


پیشنهاد کاربران

کاروان واژه ای فارسی است و caravan برگرفته شده از فارسی است!

caravan ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: کاروانک
تعریف: نوعی خودرو یا واگنی که به خودرو وصل می‏شود و دارای امکاناتی از قبیل تختخواب و مبلمان و وسایل شست‏وشو است


کلمات دیگر: