کلمه جو
صفحه اصلی

discriminative


معنی : وابسته به تبعیض یا تمیز
معانی دیگر : با شعورانه، با خوش سلیقگی و خبرگی، فرورگرانه، وابسته به تبعی­ یا تمیز

انگلیسی به فارسی

وابسته به تبعیض یا تمیز


متمایزکننده، وابسته به تبعیض یا تمیز


انگلیسی به انگلیسی

• capable of making fine distinctions

مترادف و متضاد

وابسته به تبعیض یا تمیز (صفت)
discriminative

جملات نمونه

1. The Discriminative Common Vector ( DCV ) successfully overcomes this problem for FLDA.
[ترجمه ترگمان]بردار معمولی discriminative (DCV)با موفقیت بر این مساله برای FLDA فایق می آید
[ترجمه گوگل]Vector Vector Discrimination (DCV) موفق به حل این مشکل برای FLDA می شود

2. The context, discriminative, or conditioned cues associated previously with heroin reinforcing are dissociable in a model of heroin relapse in rats.
[ترجمه ترگمان]زمینه، متمایز سازی و یا مشروط های شرطی که پیش از این با تقویت هروئین همراه بودند، در مدلی از بازگشت هروئین در موش های صحرایی به کار گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]اشکال متنوع، نشانه های تبعیض آمیز و یا شرطی که قبلا با تقویت هرویین مرتبط شده اند، در یک مدل از عود هروئین در موش صحرایی قابل تشخیص هستند

3. The measures are non - discriminative and not targeted at Mexican citizens.
[ترجمه ترگمان]این معیارها غیر متمایز هستند و در شهروندان مکزیکی مورد هدف قرار نمی گیرند
[ترجمه گوگل]این اقدامات غیر تبعیض آمیز است و به شهروندان مکزیک اهدا نمی شود

4. Methods Cluster analysis and discriminative analysis were adopted for their identification.
[ترجمه ترگمان]روش های آنالیز خوشه بندی و آنالیز تشخیصی برای شناسایی آن ها بکار گرفته شد
[ترجمه گوگل]روش ها: تجزیه و تحلیل خوشه ای و تجزیه و تحلیل های تشخیصی برای شناسایی آنها به کار گرفته شد

5. The discriminative power of the three scores was evaluated by the area under the receiver operating characteristic curve (AUROCC).
[ترجمه ترگمان]قدرت تشخیصی این سه امتیاز توسط ناحیه تحت منحنی مشخصه عملیاتی گیرنده ارزیابی شد (AUROCC)
[ترجمه گوگل]قدرت تشخیص سه نمره توسط منطقه تحت منحنی مشخصه عملیاتی گیرنده (AUROCC) مورد ارزیابی قرار گرفت

6. They do not require an appeal to effects specific to the discriminative stimuli.
[ترجمه ترگمان]آن ها نیاز به درخواست برای تاثیرات خاص به محرک متمایزکننده ندارند
[ترجمه گوگل]آنها درخواست تجدید نظر برای اثرات خاص بر محرک های تبعیض آمیز ندارند

7. Shaft frequency, blade rate and number of blades of underwater targets are well known intrinsical discriminative features, and are important clues for classification .
[ترجمه ترگمان]فرکانس شفت، نرخ تیغه و تعداد تیغه های اهداف زیر آب به خوبی شناخته شده و متمایز هستند و نشانه های مهمی برای طبقه بندی هستند
[ترجمه گوگل]فرکانس شفت، سطح تیغه و تعداد تیغه های اهداف زیر آب شناخته شده ویژگی های جدایی ذاتی شناخته شده هستند و سرچشمه های مهم برای طبقه بندی هستند

8. An efficient heuristic search algorithm is proposed to obtain discriminative high-order features.
[ترجمه ترگمان]یک الگوریتم جستجوی اکتشافی کارآمد برای به دست آوردن ویژگی های رده بالای تفکیک پذیری پیشنهاد شده است
[ترجمه گوگل]برای به دست آوردن ویژگی های مرتبه بالاتر اختیاری پیشنهاد شده است

9. It has been suggested that focal segmental glomerulosclerosis (FSGS) is a discriminative parameter with independent prognostic value.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد شده است که فاصله کانونی segmental (FSGS)یک پارامتر متمایز با ارزش تشخیصی مستقل است
[ترجمه گوگل]پیشنهاد شده است که گلومرول کلسترول قلبی فکری (FSGS) یک پارامتر تشخیصی با ارزش پیشگیری مستقل است

10. The results show that, for Chinese dependency parsing action - based parsers outperform generative and discriminative parsers.
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهند که برای تجزیه و تحلیل وابستگی براساس وابستگی چینی، parsers های مبتنی بر کنش بهتر از parsers تولیدی و متمایز ساخته می شوند
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می دهد که برای تقسیم بندی وابسته به چینی، تجزیه کننده های مبتنی بر عمل، نتایج تجزیه کننده های مولد و تبعیض را بهتر می کنند

11. Surrounding the controlling of the poor, there was a great change in Tudor poor laws: punishment gave the way to discriminative almsgiving, poor law gradually became rational.
[ترجمه ترگمان]در اطراف کنترل فقرا، تغییر بزرگی در قوانین poor تودور وجود داشت: تنبیه راه را به almsgiving discriminative سپرد، قانون بیچاره به تدریج منطقی شد
[ترجمه گوگل]در اطراف کنترل فقرا، تغییرات بزرگی در قوانین ضعیف تودور اتفاق افتاد: مجازات راه را برای زدگی تبعیض آمیز، قانون ضعیف به تدریج عقلانی شد

12. The Kernel method was briefly introduced and compared with linear discriminative method in this article.
[ترجمه ترگمان]روش هسته در این مقاله به طور خلاصه معرفی و مقایسه شده است
[ترجمه گوگل]روش کرنل به صورت خلاصه معرفی شده و با روش تشخیص خطی در این مقاله مقایسه شده است

13. Objective To analyse the TCM syndrome of chronic fatigue syndrome ( CFS ) patients by discriminative analysis.
[ترجمه ترگمان]هدف تجزیه و تحلیل علایم (TCM)بیماران مبتلا به سندرم خستگی مزمن (CFS)از طریق آنالیز تشخیصی
[ترجمه گوگل]هدف: برای تجزیه و تحلیل سندرم TCM سندرم خستگی مزمن (CFS) با تجزیه و تحلیل های تشخیصی

14. By making samyama on single moments and on their sequence in time, one gains discriminative knowledge.
[ترجمه ترگمان]با ایجاد samyama در لحظات مجرد و در توالی آن ها، یکی از دانش متمایز (متمایز)می شود
[ترجمه گوگل]با ایجاد سامیاما در لحظات تک و به ترتیب آنها در زمان، یک دانش تبعیض آمیز به دست می آید

پیشنهاد کاربران

متمایز سازی، تفکیک پذیری

تمایز ، تمیز دادن دو موقعیت
در روانشناسی محرک تمیزی
Discriminative Stimulus

متمایزگر

Discriminative models
مدل های تمیزدهنده و یا تفکیک کننده

متمایز


کلمات دیگر: