کلمه جو
صفحه اصلی

automotive


معنی : خود رو، مربوط به وسایل نقلیه خودرو
معانی دیگر : وابسته به خودروهای موتوری (مثل اتومبیل و کامیون)، جنبنده با نیروی خود، خودپیشران

انگلیسی به فارسی

خودرو، مربوط به وسایل نقلیه خودرو


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or pertaining to automobiles.

- an automotive magazine
[ترجمه ترگمان] یک مجله خودرو
[ترجمه گوگل] یک مجله خودرو

(2) تعریف: moving by power generated internally.

• concerning automobiles, concerning self-propelled vehicles; motorized

مترادف و متضاد

خود رو (صفت)
wild, automotive, powered, self-driven, self-moving, self-propelled, self-willed

مربوط به وسایل نقلیه خودرو (صفت)
automotive

جملات نمونه

1. automotive principles
اصول خودپیشرانی (تحرک خود به خود)

2. the automotive industry
صنعت اتومبیل سازی

3. the automation of the automotive industry
خودکار کردن صنعت اتومبیل سازی

4. They were automotive component suppliers to motor manufacturers.
[ترجمه ترگمان]آن ها تامین کننده قطعات خودرو برای تولید کنندگان موتور بودند
[ترجمه گوگل]آنها تامین کنندگان قطعات خودرو به تولید کنندگان موتور بودند

5. Up to now automotive aftermarket of China has been enlarging, but the level of Chinese automotive aftermarket still fall behind compared with the developed countries.
[ترجمه ترگمان]تا کنون بدنه خودرو سازی چین بزرگ شده است، اما سطح بدنه خودرو چین هنوز در مقایسه با کشورهای توسعه یافته در حال کاهش است
[ترجمه گوگل]تا به حال پس از بازار خودرو چین بزرگ شده است، اما سطح بازار خودروهای چینی هنوز هم در مقایسه با کشورهای توسعه یافته است

6. The automotive industry downsized its cars for improved fuel economy.
[ترجمه ترگمان]صنعت خودرو خودروهای خود را برای بهبود اقتصاد سوخت به کار می اندازد
[ترجمه گوگل]صنعت خودرو کاهش مصرف خودرو را برای بهبود اقتصاد سوخت کاهش داد

7. Carello Lighting manufactures and sells lamps for the automotive industry, such as headlamps, rear lamps and indicators.
[ترجمه ترگمان]* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
[ترجمه گوگل]کارلو لایتینگ تولید کننده و فروش لامپ برای صنعت خودرو، مانند چراغ جلو، چراغ عقب و شاخص

8. A man approached him at the automotive flea market, offering $ 000 in cash, no questions asked.
[ترجمه ترگمان]مردی در بازار کهنه فروشان به او نزدیک شد و هزار دلار پول در آورد و هیچ سوالی نپرسید
[ترجمه گوگل]یک مرد به او در بازار کک های خودرو نزدیک شد، مبلغ 000 دلار به صورت نقدی ارائه می دهد، هیچ سوالی پرسید

9. This was the greatest automotive invention of all time.
[ترجمه ترگمان]این بزرگ ترین اختراع اتومبیل در تمام زمان ها بود
[ترجمه گوگل]این بزرگترین اختراع خودرو تمام وقت بود

10. The entire automotive industry really started declining in the second half of last year.
[ترجمه ترگمان]کل صنعت خودرو در نیمه دوم سال گذشته شروع به کاهش کرده است
[ترجمه گوگل]کل صنعت خودرو در نیمه دوم سال گذشته کاهش یافته است

11. Emap's portfolio also includes Automotive Management, the leading trade magazine in the franchised dealer sector.
[ترجمه ترگمان]پورتفولیوی Emap همچنین شامل مدیریت خودرو، مجله تجارت پیشرو در بخش فروشنده franchised است
[ترجمه گوگل]نمونه کارهای Emap همچنین شامل Automotive Management، مجله پیشرو تجارت در بخش فروشندگان حق رای دادن است

12. So why is it acknowledged that the Geneva Motor Show is the most important event in the automotive calendar?
[ترجمه ترگمان]بنابراین چرا تصدیق می کنید که نمایش موتور ژنو مهم ترین رویداد در تقویم خودرو است؟
[ترجمه گوگل]پس چرا تصدیق می شود که موتور نمایش ژنو مهم ترین رویداد در تقویم خودرو است؟

13. Profits in GM's computer services were not enough to offset the huge losses in its automotive operations.
[ترجمه ترگمان]سود در خدمات کامپیوتر GM به اندازه کافی برای جبران خسارت های زیاد در عملیات خودرو سازی نبود
[ترجمه گوگل]سود در خدمات کامپیوتر GM به اندازه کافی برای جبران خسارات عظیمی در عملیات خودرو خود نبود

14. Mating such sublime styling to the most evocative engine of the era was nothing short of automotive gen us.
[ترجمه ترگمان]جفت گیری از این سبک عالی برای the موتوری دوران کوتاه، چیزی جز به چشم گیری ما نبود
[ترجمه گوگل]جابجایی چنین ظریف شبیه به موتور تحریک کننده ترین دوران، چیزی جز خودروی نسل ما نبود

15. Under the non-exclusive agreement, Ingenia will sell O2 to its clients in the defence, agro-chemical and automotive industries.
[ترجمه ترگمان]Ingenia تحت توافقنامه غیر انحصاری به مشتریان خود در صنایع دفاعی، صنایع شیمیایی و خودروسازی به مشتریان خود خواهد فروخت
[ترجمه گوگل]بر اساس قرارداد غیر انحصاری، Ingenia O2 را به مشتریانش در صنایع دفاع، صنایع کشاورزی و شیمیایی خودرو فروش خواهد داد

the automotive industry

صنعت اتومبیل سازی


automotive principles

اصول خودپیشرانی (تحرک خود به خود)


پیشنهاد کاربران

مستقل

خودرو
Automotive industry=صنعت خودرو


خودروسازی

اتومبیل سازی


خودران

ماشین سازی


کلمات دیگر: