کلمه جو
صفحه اصلی

whistle blower


(به ویژه در ادارات دولتی) کسی که خطاکاری یا خطاکاران را لو می دهد

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who informs authorities about someone else's wrongdoing, as in a government agency.

• one who reveals a wrongdoing or informs authorities about a misconduct, one who discloses the illegal or immoral acts of another person, informer
one who discloses the illegal or immoral acts of another person, informer

جملات نمونه

1. As Mr. A has been considered a whistle blower, his job will be in jeopardy.
[ترجمه ترگمان]همونطور که آقای \"ای\" یه جاسوس سوت در نظر گرفته شغلش در خطر خواهد بود
[ترجمه گوگل]همانطور که آقای آقای A یک سیلندر به حساب می آید، کار او در معرض خطر است

2. The Harman Centre should act as a whistle blower.
[ترجمه ترگمان]مرکز هارمن باید به عنوان دمنده سوت عمل کند
[ترجمه گوگل]مرکز هارمن باید به عنوان یک دمنده سوت عمل کند

3. Mary is the whistle blower, she prosecuted her boss for tax dodging.
[ترجمه ترگمان]مری صدای دمنده خود را اعلام کرد، و رئیسش را برای فرار از مالیات تحت تعقیب قرار داد
[ترجمه گوگل]مری دمنده سوت است، او رئیس خود را برای جبران مالیات تحت تعقیب قرار داد

4. In this view the whistle blower is the defender of the organization's true values and the management that punishes the behavior is the deviant.
[ترجمه ترگمان]در این دیدگاه the، مدافع ارزش های واقعی سازمان و مدیریت است که رفتار را مجازات می کند
[ترجمه گوگل]در این دیدگاه، دمنده سوتدار، مدافع ارزش های واقعی سازمان است و مدیریتی که رفتار را انکار می کند، منحرف می شود

5. Should the whistle blower have stayed silent?
[ترجمه ترگمان]اون blower سوت باید ساکت میموند؟
[ترجمه گوگل]آیا دمنده سوتش سکوت کرده است؟

6. Then there are those who watch this process take place against the likely whistle blower, and decide to keep their mouths shut so it does not happen to them.
[ترجمه ترگمان]سپس کسانی هستند که این فرآیند را در برابر دمنده احتمالا سوت می زنند و تصمیم می گیرند دهان خود را بسته نگه دارند تا این اتفاق برای آن ها بیفتد
[ترجمه گوگل]سپس افرادی هستند که این پروسه را علیه سیلندر احتمالا تماشا می کنند و تصمیم می گیرند که دهان خود را بسته نگه دارند تا این اتفاق برای آنها اتفاق نیفتد

7. If an employer has cheated the federal government, a whistle blower may receive between 15 and 30 percent of the money recovered by the government because of the company's wrongful conduct.
[ترجمه ترگمان]اگر یک کارفرما دولت فدرال را فریب دهد، یک دمنده سوت بین ۱۵ تا ۳۰ درصد از پول بدست آمده توسط دولت را به دلیل رفتار نادرست شرکت دریافت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]اگر یک کارفرمای دولت فدرال را فریب داده باشد، یک فاکتور سوت می تواند بین 15 تا 30 درصد از پول دریافت شده توسط دولت به دلیل رفتار غیر قانونی این شرکت را دریافت کند

8. He has been a prominent victim of alleged witch-hunts against whistle-blowers in the NHS.
[ترجمه ترگمان]او یکی از قربانیان برجسته شکار در مقابل blowers در NHS بوده است
[ترجمه گوگل]او یک قربانی برجسته ای از ادعاهای جادوگر در مقابل سوت زدن ها در NHS بوده است

9. Perhaps he was viewed less as a courageous whistle-blower than as an irritating gad-fly.
[ترجمه ترگمان]شاید او کم تر به عنوان یک سوت خطر - دمنده در نظر گرفته شود تا به عنوان یک پرواز gad کننده
[ترجمه گوگل]شاید او کمتر به عنوان یک سوزن شکننده شگفت انگیز به نظر می رسید، نه به عنوان یک هواپیمای جادویی مضر

10. Assuming the dossier is genuine, is he a lone whistle-blower or is he a messenger?
[ترجمه ترگمان]با فرض اینکه پرونده اصلی واقعی باشه، اون یه خبرچین تنها بوده یا یه پیغام رسان؟
[ترجمه گوگل]فرض بر این است که این پرونده واقعی است، آیا او یک فرد سوت زده است یا او پیامبر است؟

11. What is disturbing is that it is typical of a new intolerance against whistle-blowers that raises serious questions about free speech.
[ترجمه ترگمان]چیزی که نگران کننده است این است که نوعی عدم تحمل جدید علیه blowers که سوالات جدی درباره آزادی بیان را مطرح می کند، معمول است
[ترجمه گوگل]نگران کننده این است که این نوع از عدم تحمل جدیدی علیه سوتفورمرها است که سوالات جدی در مورد گفتار آزاد را مطرح می کند

12. One of the most moving stories, he says in an interview, is that of a young whistle-blower.
[ترجمه ترگمان]یکی از هیجان انگیزترین داستان هایی که او در یک مصاحبه می گوید، صدای سوت زنان جوان است
[ترجمه گوگل]او در مصاحبه ای می گوید یکی از داستان های پر جنب و جوش، یک سوت زن جوان است

13. The tendency of bureaucrats to take a dim view of whistle-blowers is particularly marked in the military.
[ترجمه ترگمان]تمایل کارمندان برای گرفتن دیدگاه مبهم از blowers به ویژه در ارتش مشخص می شود
[ترجمه گوگل]تمایل بوروکراتها به نگرانی در مورد سوتفورمرها به ویژه در ارتش مشخص است

14. A whistleblower said staff at his jobcentre were given targets of three people a week to refer for sanctions, where benefits are removed for up to six months.
[ترجمه ترگمان]یک جاسوس گفت که کارکنان در jobcentre سه نفر را در هفته به منظور اشاره به تحریم مورد هدف قرار دادند که در آن مزایا به مدت شش ماه حذف خواهد شد
[ترجمه گوگل]یک خبرنگار گفت که پرسنل در مرکز شغلی سه هفته در هفته هدف قرار گرفته اند تا اعمال تحریم ها را رد کنند، در حالیکه مزایا برای مدت شش ماه حذف می شوند

15. Whistleblower policy: This policy outlines procedures for handling employee complaints, as well as a confidential way for employees to report any financial mismanagement.
[ترجمه ترگمان]سیاست whistleblower: این سیاست، رویه هایی را برای رسیدگی به شکایات کارمندان، و همچنین یک روش محرمانه برای کارمندان برای گزارش هر سو مدیریت مالی، تعیین می کند
[ترجمه گوگل]سیاست سارقین این سیاست خط مشی را برای رسیدگی به شکایات کارمندان و همچنین روش محرمانه برای کارکنان برای گزارش سوء مدیریت مالی معرفی می کند

16. He turned to noted Lockheed whistleblower Mike DeKort, for help filing suit.
[ترجمه ترگمان]او برگشت تا به whistleblower Lockheed، مایک DeKort، برای کمک به پر کردن دادخواست کمک کند
[ترجمه گوگل]او برای کمک به ادعای کت و شلوار به مایک دکرت، خبرنگار لاکهید تبدیل شده است

17. The Liberals first raised the notion of whistleblower legislation in the fall of 200
[ترجمه ترگمان]لیبرال ها اولین بار ایده قانون اساسی را در سقوط ۲۰۰ قانون مطرح کردند
[ترجمه گوگل]لیبرالها ابتدا مفهوم قانون سارقین را در پاییز سال 200 مطرح کردند

18. The whistleblower was fired for exposing the conditions in mental hospitals.
[ترجمه ترگمان]این جاسوس به خاطر افشای شرایط در بیمارستان های روانی اخراج شد
[ترجمه گوگل]برای افشای شرایط در بیمارستان های روانی از سوزاننده اخراج شد

19. In the past day alone, a whistleblower in the saga was also found dead, although police said the cause wasn't suspicious.
[ترجمه ترگمان]تنها در روز گذشته یک جاسوس در این حماسه مرده پیدا شد، اگرچه پلیس گفته است که علت این حادثه مشکوک نبوده است
[ترجمه گوگل]در روز گذشته تنها یک خبرنگار در حماسه نیز یافت شد، اما پلیس اعلام کرد که این علت مشکوک نیست

20. What provides anonymity for the whistleblower?
[ترجمه ترگمان]چه چیزی گمنامی برای جاسوس را فاش می کند؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی برای ناشناس ناشناس است؟

21. Also on this year's list are Indian spiritual leader Sri Sri Ravi Shankar, Israeli nuclear whistleblower Mordechai Vanunu and Irish rock star Bono.
[ترجمه ترگمان]همچنین در این فهرست امسال رهبر معنوی هند، سری لانکا، Ravi شانکار، فعال هسته ای اسرائیل، Mordechai Vanunu و ستاره راک ایرلندی بونو هستند
[ترجمه گوگل]همچنین در سال جاری، سرسی ساری راوی شانکار رهبر معنوی هندی، مارشهای وانونو و ستاره سینمایی ایرلندی، بونو، است

پیشنهاد کاربران

افشاگر، مخبر

افشاگر

افشا کننده، لو دهنده

رسوا کننده

صوت زن

whistleblower. or whistle - blower. or whistle blower: این کلمه به معنای کسی است که خطا، خیانت و جرم انجام شده درون یک سازمان یا دولت را علنا افشا می کند.

whistleblower means:
a person who informs on a person or organization engaged in an illicit activity.
ویسِل بِلاوِه به معنای:
شخصی که اطلاعات مربوط به شخص یا سازمانی را درگیر فعالیت غیرقانونی می کند.
فاش کننده اصرار
افشاکننده
مخبر

فضول معرکه

افشاگر، آنتن

عموما کارمندی است که خطاها، فساد، . . . سازمان خود را برای عموم فاش میکند

جارچی

خبرچین


کلمات دیگر: