1. Billy is in the ninth grade.
[ترجمه ترگمان]بیلی کلاس نهم است
[ترجمه گوگل]بیلی در کلاس نهم است
2. Billy continued to stand there, mute and defiant.
[ترجمه ترگمان]بیلی همچنان در همان جا ایستاده بود، ساکت و جسور
[ترجمه گوگل]بیلی همچنان ایستاده بود، بی صدا و بی حوصله
3. Billy was kicking a ball around the yard.
[ترجمه ترگمان]بیلی توپ را دور حیاط می کوبید
[ترجمه گوگل]بیلی لگد زدن توپ در اطراف حیاط بود
4. Billy! Put your coat on, it's cold outside!
[ترجمه ترگمان]! بیلی! کتت رو بپوش، بیرون سرده
[ترجمه گوگل]بیلی! کت خود را روی آن قرار دهید، در خارج از سرما قرار دارد
5. He had asked around and learned that Billy was not yet here.
[ترجمه ترگمان]او به اطراف نگاه کرده بود و یاد گرفته بود که بیلی هنوز اینجا نیست
[ترجمه گوگل]او از اطرافیان پرسید و متوجه شد که بیلی هنوز در اینجا نیست
6. Billy stood up slowly, rubbed his jaw, and spat blood.
[ترجمه ترگمان]بیلی آهسته بلند شد، آرواره اش را مالید و خون تف کرد
[ترجمه گوگل]بیلی به آرامی برخاسته، فک می کند و خون می زند
7. He warned Billy to keep away from his daughter.
[ترجمه ترگمان]او به بیلی هشدار داد که از دخترش دور شود
[ترجمه گوگل]او بیلی را برای جلوگیری از دخترش هشدار داد
8. Billy started to snivel. His mother smacked his hand.
[ترجمه ترگمان]شروع به گریه کردن کرد مادر دستش را مشت کرد
[ترجمه گوگل]بیلی شروع به لگد زدن کرد مادرش دستش را لرزاند
9. Billy leaned forward and brushed a speck of dust off his shoes.
[ترجمه ترگمان]بیلی خم شد و یک ذره گرد و خاک را از کفش هایش پاک کرد
[ترجمه گوگل]بیلی به جلو حرکت کرد و کفش هایش را از گرد و غبار پاک کرد
10. It's curious Billy hasn't phoned when he promised he would.
[ترجمه ترگمان]عجیب است که بیلی وقتی قول می دهد، تماس نگرفته است
[ترجمه گوگل]کنجکاو بیلی تا به حال به او تلفن زنگ زد
11. Billy had rosy cheeks and blue eyes.
[ترجمه ترگمان]بیلی گونه های گلگون و چشمان آبی داشت
[ترجمه گوگل]بیلی تا به حال گونه های روغنی و چشم آبی داشت
12. Billy dawdled behind her all morning.
[ترجمه ترگمان]بیلی تمام صبح پشت سر او بود
[ترجمه گوگل]بیلی در تمام روز صبح از خواب بیدار شد
13. Stop jigging about, Billy, and just stand still for a moment!
[ترجمه ترگمان]مرگ را متوقف کن بیلی و فقط برای یک لحظه بی حرکت بایست!
[ترجمه گوگل]توقف کردن در مورد بیلی، و فقط برای یک لحظه ایستاده!
14. Billy can't count yet.
[ترجمه ترگمان]بیلی هنوز حساب نمی کنه
[ترجمه گوگل]بیلی هنوز نمیتواند حساب کند