کلمه جو
صفحه اصلی

well grounded


خبره، وارد، دارای تبحر، حاذق، دارای پایه محکم، بر پایه یااساس صحیح

انگلیسی به فارسی

دارای پایه محکم، بر پایه یااساس صحیح


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having a sound basic knowledge of a subject.

- She is well-grounded in particle physics.
[ترجمه ترگمان] او در فیزیک ذرات به خوبی پایه ریزی شده است
[ترجمه گوگل] او در فیزیک ذرات خوبی است

(2) تعریف: based on valid reasons, as an argument.
متضاد: groundless
مشابه: valid

• based, founded; skilled, knowledgeable, experienced
well-grounded means the same as well-founded.

پیشنهاد کاربران

منطقی. معقول. مناسب. به جا.

مستدل


کلمات دیگر: