کلمه جو
صفحه اصلی

a matter of life and death


موضوع حیاتی و مماتی، چیز بسیار مهم، مربوط به مرگ و زندگی، موضوع مرگ و زندگی، امر بسیار خطیر

جملات نمونه

1. They wouldn't ask for help unless it were a matter of life and death.
[ترجمه ترگمان]اگر مساله مرگ و زندگی بود، آن ها به من کمک نمی کردند
[ترجمه گوگل]آنها نمی خواهند از کمک بخواهند مگر اینکه موضوع زندگی و مرگ باشد

2. It's a matter of life and death.
[ترجمه ترگمان]مساله مرگ و زندگی است
[ترجمه گوگل]این موضوع زندگی و مرگ است

3. It was a matter of life and death for them.
[ترجمه ترگمان]این مساله مرگ و زندگی برای آن ها بود
[ترجمه گوگل]برای آنها موضوع مرگ و زندگی بود

4. These talks are a matter of life and death for the factory.
[ترجمه ترگمان]این مذاکرات مربوط به زندگی و زندگی برای این کارخانه است
[ترجمه گوگل]این مذاکرات موضوع کار و زندگی برای زندگی است

5. The quality of the ambulance service is a matter of life and death.
[ترجمه ترگمان]کیفیت خدمات آمبولانس مساله مرگ و زندگی است
[ترجمه گوگل]کیفیت خدمات آمبولانس موضوع زندگی و مرگ است

6. Fulfilling orders on time is a matter of life and death for a small company.
[ترجمه ترگمان]دستور اکید به زمان، موضوع زندگی و مرگ برای یک شرکت کوچک است
[ترجمه گوگل]اجرای سفارشات در زمان، یک موضوع برای زندگی یک شرکت کوچک است

7. Don't call me unless it's a matter of life and death .
[ترجمه ترگمان]به من زنگ نزن، مگر اینکه مساله مرگ و زندگی باشد
[ترجمه گوگل]تماس نگیرید مگر اینکه این موضوع زندگی و مرگ باشد

8. Well, never mind, John, it's not a matter of life and death.
[ترجمه ترگمان]خب، مهم نیست جان، مساله مرگ و زندگی نیست
[ترجمه گوگل]خوب، هرگز فکر نکن، جان، این موضوع از زندگی و مرگ نیست

9. Of course this must have priority it's a matter of life and death.
[ترجمه ترگمان]مسلما این اولویت با مرگ و مرگ است
[ترجمه گوگل]البته این باید اولویت داشته باشد، این موضوع از زندگی و مرگ است

10. In some cases this might be literally a matter of life and death.
[ترجمه ترگمان]در برخی موارد این ممکن است به معنای واقعی کلمه زندگی و مرگ باشد
[ترجمه گوگل]در برخی موارد این ممکن است به معنای واقعی کلمه یک مسئله از زندگی و مرگ باشد

11. It is a matter of life and death to me.
[ترجمه ترگمان]این مساله مرگ و زندگی برای من است
[ترجمه گوگل]این موضوع به من مربوط به زندگی و مرگ است

12. It is a matter of life and death.
[ترجمه ترگمان]مساله مرگ و زندگی است
[ترجمه گوگل]این موضوع زندگی و مرگ است

13. For traditional farmers, seed selection was a matter of life and death.
[ترجمه ترگمان]برای کشاورزان سنتی انتخاب بذر مساله مرگ و زندگی بود
[ترجمه گوگل]انتخاب کشاورز برای کشاورزان سنتی موضوع زندگی و مرگ بود

14. Some people believe football is a matter of life and death.
[ترجمه ترگمان]برخی از مردم بر این باورند که فوتبال مساله مرگ و زندگی است
[ترجمه گوگل]برخی معتقدند فوتبال موضوع زندگی و مرگ است

پیشنهاد کاربران

it's a matter of life and death = مساله مرگ و زندگی است

گاهی فقط مرگ درمان است


کلمات دیگر: