کلمه جو
صفحه اصلی

stole


معنی : خرقه
معانی دیگر : (روم باستان - زنانه) ردا، روپوش بلند، (در مراسم برخی کلیساها) شال، شانه پوش، زمان گذشته ی: steal، در کلیسا جامه سفید حمایل دار

انگلیسی به فارسی

(در کلیسا) جامه سفید حمایل دار، خرقه


زمان گذشته ساده فعل Steal


دزدیده شد، خرقه، جامه سفید حمایل دار


انگلیسی به انگلیسی

( verb )
• : تعریف: past tense of steal.
اسم ( noun )
(1) تعریف: a woman's long, scarflike garment of fur or cloth.

(2) تعریف: a narrow piece of fabric worn over one or both shoulders as part of the vestments of some clergy.

• long strip of cloth worn as part of an ecclesiastical vestment; long women's scarf of fur or cloth
stole is the past tense of steal.

Infinitive: steal, Past Participle: stolen


مترادف و متضاد

خرقه (اسم)
cloak, sackcloth, mantle, robe, gown, stole, hairshirt

جملات نمونه

1. he stole a glance at the pretty girls
یواشکی به دخترهای خوشگل نظر انداخت.

2. he stole his mother-in-law's gold coins
او سکه های طلای مادرزنش را دزدید.

3. he stole secret documents and sold them to the enemy
او اسناد سری را می دزدید و به دشمن می فروخت.

4. he stole the simple shepherd's cash
نقدینه ی شبان ساده لوح را دزدید.

5. he stole to his mistress' chamber under the cloak of night
او در تاریکی شب،دزدانه به اتاق معشوق رفت.

6. somebody stole ahmad's bicycle
یک نفر دوچرخه ی احمد را دزدید.

7. you stole my heart with one look . . .
با یک نگه دل از برم ربودی . . . .

8. the blighter stole my book
بی معرفت کتابم را بلند کرد.

9. the fairies stole her child
(جن و پری) پری ها بچه اش را دزدیدند.

10. a pair of thieves stole some gold . . . .
دو نفر دزد زری دزدیدند . . .

11. he was hungry and stole bread out of desperation
او گرسنه بود و از زور ناچاری نان دزدید.

12. ahmad picked the lock and stole the jewelry
احمد قفل را دزدانه باز کرد و جواهرات را سرقت کرد.

13. he is the one who stole the money all right!
مسلما او همان کسی است که پول ها را دزدیده است !

14. it is true that he stole the book
صحت دارد که کتاب را دزدید.

15. when the child fell asleep, i stole out of the room
وقتی که بچه به خواب رفت آهسته از اتاق بیرون رفتم.

16. the leader of a band of juveniles who stole
رهبر یک دسته نوجوانانی که دزدی می کردند.

17. this valentine is for the girl who stole my heart.
[ترجمه ترگمان]این عشق برای دختری که قلب منو دزدید
[ترجمه گوگل]این ولنتاین برای دخترانی است که قلب من را دزدیده اند

18. We stole on the enemy at midnight.
[ترجمه ترگمان]ما نیمه شب دشمن رو دزدیدیم
[ترجمه گوگل]ما در نیمه شب دشمن را دزدیدیم

19. She stole to keep her boyfriend in luxury.
[ترجمه ترگمان]اون دزدید تا دوست پسرش رو توی تجمل نگه داره
[ترجمه گوگل]او به سرقت رفت تا دوست پسر خود را در لوکس نگه دارد

20. Jacelin often picked and stole when he was at school.
[ترجمه ترگمان]اغلب اوقات که او در مدرسه بود غالبا picked و دزدیده می شد
[ترجمه گوگل]زمانی که او در مدرسه بود، اغلب جاکلین را برداشت و به سرقت برد

21. He stole away without anyone seeing him.
[ترجمه ترگمان]بی آن که کسی او را ببیند، از او دور شد
[ترجمه گوگل]او بدون اینکه کسی را ببیند او را سرقت کرد

پیشنهاد کاربران

دزدی کردن
دزدی

ربوده شده

دزدیدن، دزدی

دزدیزن
به سرقت بردن

دزدیده شدن چیزی


ربوده شدن چیزی مثال:
someone stole my wallet
یکی کیف منو دزدید

سرقت کردن دزدیدن


گذشته steal به معنای دزدیده شده - دزدیدن

شانه پوش تشریفاتی
چیزی به مانندِ شال دراز و باریک تشریفاتی عیسوی که برای کشیشان نشانه وقار و قدرتِ جایگاه و وظایف آ ن هاست

کش رفتن

دزدیدن
My key has been stolen
( Somebody has stolen it )


کلمات دیگر: