کلمه جو
صفحه اصلی

staging


معنی : نمایش، اسکلت، چوب بست، رانندگی کالسکه، برصحنه اوری
معانی دیگر : چفته بندی، سکوب بندی موقت، داربست، اداره ی امور کالسکه ها و دلیجان های پستی و مسافر بر، سفر با دلیجان، باکالسکه سفر ردن

انگلیسی به فارسی

چوب بست، اسکلت، رانندگی کالسکه، نمایش، بر صحنه اوری، باکالسکه سفر ردن


استقرار، چوب بست، اسکلت، نمایش، رانندگی کالسکه، برصحنه اوری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of preparing or putting on a theatrical production.
مشابه: production

(2) تعریف: scaffolding erected temporarily for support, as in construction.

• scaffolding; process of producing a play; in-flight detachment of a section from a multi-stage rocket

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] چوببست - سکوی کار - مرحله بندی
[زمین شناسی] چوب بست، سکوی کار، مرحله بندی

مترادف و متضاد

نمایش (اسم)
amusement, performance, play, display, show, appearance, demonstration, ostentation, histrionics, representation, presentation, exhibition, portrayal, parade, presentment, staging, showing, exposure, drama, flare, spectacle

اسکلت (اسم)
frame, skeleton, chassis, staging

چوب بست (اسم)
framework, scaffold, staging, scaffolding

رانندگی کالسکه (اسم)
staging

برصحنه اوری (اسم)
staging

جملات نمونه

1. The museum is staging an exhibition of Picasso's work.
[ترجمه رضا] موزه نمایشگاهی از آثار پیکاسو را برپامی کند
[ترجمه نیما ناصری مقدم] موزه در حال ارائه نمایشگاهی از کارهای پیکاسو است.
[ترجمه ترگمان]موزه نمایشگاهی از آثار پیکاسو است
[ترجمه گوگل]موزه نمایشگاه کار پیکاسو را برگزار می کند

2. Privatisation is a necessary staging post to an open market.
[ترجمه ترگمان]خصوصی سازی یک پست هوایی ضروری برای یک بازار آزاد است
[ترجمه گوگل]خصوصی سازی یک پست ضروری برای بازار آزاد است

3. We're staging a revival of a 1950s play.
[ترجمه ترگمان]ما شاهد احیای بازی ۱۹۵۰ هستیم
[ترجمه گوگل]ما در حال احیا یک بازی 1950 است

4. Many hotels are showing enterprise and imagination by staging special events.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از هتل ها با برگزاری رویداده ای خاص، شرکت و نیروی تخیل را نمایش می دهند
[ترجمه گوگل]بسیاری از هتل ها با تصویب رویدادهای خاص، شرکت و تخیل را نشان می دهند

5. Hong Kong is often used as a staging post on flights from Melbourne to London.
[ترجمه ترگمان]هنگ کنگ اغلب به عنوان یک پست هوایی برای پرواز از ملبورن به لندن استفاده می شود
[ترجمه گوگل]هنگ کنگ اغلب به عنوان مقدماتی در پرواز از ملبورن به لندن استفاده می شود

6. Members of an environmental group are staging a protest inside a chemical plant.
[ترجمه ترگمان]اعضای یک گروه محیط زیستی در حال اجرای اعتراضی در داخل یک کارخانه مواد شیمیایی هستند
[ترجمه گوگل]اعضای یک گروه زیست محیطی در اعتراض به یک کارخانه شیمیایی قرار دارند

7. The mechanics of staging a play are very complicated.
[ترجمه ترگمان]مکانیک صحنه نمایش خیلی پیچیده است
[ترجمه گوگل]مکانیک قرار دادن یک بازی بسیار پیچیده است

8. The Almeida theatre's recent staging of the opera had critics foaming at the mouth.
[ترجمه ترگمان]نمایش اخیر تئاتر آلمیدا در اپرا باعث کف زدن منتقدان شده بود
[ترجمه گوگل]تظاهرات اخیر اپرای المیرا تئاتر، منتقدان را در دهان پنهان کرده است

9. The local theatre group is staging a production of 'Hamlet'.
[ترجمه ترگمان]گروه تئاتر محلی تولید هملت را برگزار می کند
[ترجمه گوگل]گروه تئاتر محلی تولید 'هملت' را اجرا می کند

10. The gallery is staging a special exhibition of Monet's early works.
[ترجمه ترگمان]نگارخانه یک نمایشگاه ویژه از کاره ای اولیه مو نه است
[ترجمه گوگل]گالری نمایشگاه ویژه ای از آثار اولیه مونه را ارائه می دهد

11. The production is a modern staging of the fairy tale 'Cinderella'.
[ترجمه ترگمان]تولید یک مراسم مدرن برای سیندرلا است
[ترجمه گوگل]تولید یک نمایش مدرن از پری دریایی سیندرلا است

12. The local drama group is staging a production of the musical 'Grease'.
[ترجمه ترگمان]گروه نمایش محلی، تولید of های موسیقی را اجرا می کند
[ترجمه گوگل]گروه درام محلی تولید تولید موسیقی 'Grease' را اجرا می کند

13. The new charters were to be a staging post.
[ترجمه ترگمان]قرارداد جدید قرار بود یه قرارگاه نظامی باشه
[ترجمه گوگل]این منشورهای جدید یک پست پویا بود

14. Progress at the staging area has been slow.
[ترجمه ترگمان]پیشرفت در منطقه staging کند بوده است
[ترجمه گوگل]پیشرفت در منطقه استقرار آهسته است

15. The city is currently staging it's first ever lesbian and gay festival with events like plays,[sentence dictionary] cabaret and films.
[ترجمه ترگمان]این شهر در حال حاضر اولین جشنواره همجنس گرا و همجنس باز را با رویدادهایی مانند نمایشنامه های کمدی و کاباره و فیلم برگزار می کند
[ترجمه گوگل]این شهر در حال حاضر اولین جشنواره لزبین و همجنسگرا با رویدادهایی مانند نمایشنامه، [فرهنگ واژه] کاباره و فیلم است

پیشنهاد کاربران

روی هم انباشته شدن

ارائه

مرحله بندی

میزانسن ( تئاتر )

- صحنه پردازی کردن
- صحنه آرایی کردن

ناحیه بندی شده

در مهندسی عمران:
فیکس کردن قالب بندی تیرها ستونها دالها و . . . توسط پایه ها و شمع ها و یا جک هایی انجام میپذیرد که به آنها staging میگویند و اغلب به صورت عمود یا مایل قالب بندی را نگه میدارد.


کلمات دیگر: