کلمه جو
صفحه اصلی

closet


معنی : گنجه، پستو، صندوق خانه، مخفی، نهفتن، پنهان کردن
معانی دیگر : دولاب، کمد، دولابچه، اتاقک (برای قرار دادن ملافه و جامه و غیره)، محرمانه، پس پرده، پنهانی، نظری (در مقابل عملی)، خلوت کردن، اتاق مطالعه، خلوتگاه، (در کاخ های شاهی) اتاق خصوصی (برای دعا یا مذاکرات خصوصی)، مستراح، خصوصی، منزوی شدن

انگلیسی به فارسی

صندوق خانه، پستو، گنجه، خصوصی، مخفی، پنهان کردن، نهفتن، منزوی شدن


کمد لباس، گنجه، پستو، صندوق خانه، پنهان کردن، نهفتن، مخفی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a cabinet or small room for storage, as of clothing or household goods.
مشابه: wardrobe

- She hung up her coat in the closet.
[ترجمه کی کی] او کت خود را در اتاق مخفی خانه آویزان کرد
[ترجمه مبینا رضایی] او کت خود را در کمد آویزان کرد .
[ترجمه Sadaf] او کت خود را در کمد آویزان کرد
[ترجمه ترگمان] کتش را در کمد اویزان کرد
[ترجمه گوگل] او کت خود را در گنجه آویزان کرد
- The vacuum cleaner is in the hall closet.
[ترجمه ترگمان] جارو برقی توی کمد هال - ه
[ترجمه گوگل] جاروبرقی در قفسه سالن است
صفت ( adjective )
• : تعریف: not revealed; secluded; hidden.

- He doesn't drink much in public; he's more of a closet drinker.
[ترجمه ترگمان] در ملا عام زیاد مشروب نمی زند، بیشتر از یک انگشتانه نوش جان می کند
[ترجمه گوگل] او خیلی عمیق نوشیدنی نمی کند او بیشتر از یک نوشیدنی کابینت است
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: closets, closeting, closeted
• : تعریف: to take aside into a private area, as for confidential discussion.

- They closeted themselves to talk about strategy.
[ترجمه ترگمان] آن ها با هم صحبت می کردند تا درباره استراتژی صحبت کنند
[ترجمه گوگل] آنها خود را در مورد استراتژی صحبت کردند

• cabinet; small storage room, pantry
meet together privately in a room
private; secret, covert (slang)
a closet is a cupboard; used in american english.
if you are closeted with someone, you are talking privately to them.
you use closet to describe beliefs, habits, or feelings that people keep private and secret, often because they are embarrassed about them.

مترادف و متضاد

گنجه (اسم)
armoire, closet, cupboard, cuddy

پستو (اسم)
closet, back part of a shop

صندوق خانه (اسم)
closet, cuddy

مخفی (صفت)
hidden, invisible, secret, undercover, closet, furtive, clandestine, hush-hush, perdu, perdue

نهفتن (فعل)
hide, conceal, closet

پنهان کردن (فعل)
cloak, hide, shadow, cover, mask, conceal, closet, cache, wrap, disguise, dissemble, secrete, dissimulate

storage cupboard, usually tall


Synonyms: ambry, bin, buffet, cabinet, chest of drawers, clothes room, cold storage, container, depository, locker, receptacle, recess, repository, room, safe, sideboard, vault, walk-in, wardrobe


جملات نمونه

a closet drinker

عرق‌خور پس پرده


closet thinking

اندیشمندی یا تفکر نظری


1. closet information
اطلاعات محرمانه

2. closet thinking
اندیشمندی یا تفکر نظری

3. a closet drinker
عرق خور پس پرده

4. this closet can store a lot of books
این پستو برای انبار کردن کتاب خیلی جا دارد.

5. a walk-in closet
پستوی بزرگ و جادار

6. skeleton in the closet
اسرار مگو،رسوایی مستور

7. he hid in the closet
او در صندوق خانه قایم شد.

8. come out of the closet
(در مورد همجنس بازان) تمایل جنسی خود را آشکار کردن

9. all those things lumbered in the closet
تمام آن چیزهایی که در صندوق خانه انباشته شده اند

10. she hung my overcoat in the closet
او پالتو مرا در کمد آویخت.

11. they found a stiff in the closet
در پستو یک جسد پیدا کردند.

12. the chairs were all huddled into the tiny closet
همه ی صندلی ها را توی صندوق خانه ی کوچک چپانده بودند.

13. He went to the water closet.
[ترجمه ترگمان]به طرف گنجه آب رفت
[ترجمه گوگل]او به گنجه آب رفت

14. I emptied the closet and put my belongings into the black overnight case.
[ترجمه ترگمان]من کمد رو خالی کردم و وسایلم رو گذاشتم تو جعبه سیاه
[ترجمه گوگل]من گنجه را خالی کردم و اموالم را به پرونده مشکوک سیاه پوشانده ام

15. Mary slid back the closet door.
[ترجمه ترگمان]مری در کمد را باز کرد
[ترجمه گوگل]مریم به عقب درب گنجه کشید

16. She ensconced herself in the closet in order to eavesdrop.
[ترجمه ترگمان]او خودش را در کمد جا داد تا استراق سمع کنند
[ترجمه گوگل]او خود را در گنجه برای استراق سمع قرار داد

17. Don't let her closet herself away in her room.
[ترجمه ترگمان]نگذار از اتاقش بیرون برود
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید خود را در اتاق خود بگذارید

18. These boots belong in the closet.
[ترجمه ترگمان]این کفش ها متعلق به کمد است
[ترجمه گوگل]این چکمه ها در گنجه قرار دارند

19. We mustn't keep it locked away in the closet lest it turn to dust.
[ترجمه ترگمان]ما نباید آن را در کمد زندانی نگه داریم تا مبادا به خاک تبدیل شود
[ترجمه گوگل]ما نباید آن را در گنجه قفل نگه داریم تا به گرد و غبار تبدیل شود

20. Charles went into the water closet on tlie second floor and closed the door behind him.
[ترجمه ترگمان]شارل روی کف اتاق دوم رفت و در را پشت سرش بست
[ترجمه گوگل]چارلز در طبقه دوم در طبقه دوم قرار گرفت و درب پشت سرش را بست

She hung my overcoat in the closet.

او پالتو مرا در کمد آویخت.


closet information

اطلاعات محرمانه


He closeted himself with his advisers.

او با مشاوران خود خلوت کرد.


اصطلاحات

come out of the closet

(در مورد هم‌جنس‌بازان) تمایل جنسی خود را آشکار کردن


پیشنهاد کاربران

کمد، کمد لباس، کمد دیواری

water closet می شود:دستشویی که مخفف آن می شود:WC

کمد لباس دیواری یا توکار

کمد دیواری ، گنجه

کمد دیواری
جا لباسی

Dresser کمد کشویی هست ولی closet کمد دیواری هست و فضای اضافه ای رو نمیگیره

معنی =کمد، گنجه، پستو، پنهان کردن، مخفی، صندوق خانه

اشکاف یا کمد دیواری


We hang our clothes and suits in the closet


کلمات دیگر: