1. closet information
اطلاعات محرمانه
2. closet thinking
اندیشمندی یا تفکر نظری
3. a closet drinker
عرق خور پس پرده
4. this closet can store a lot of books
این پستو برای انبار کردن کتاب خیلی جا دارد.
5. a walk-in closet
پستوی بزرگ و جادار
6. skeleton in the closet
اسرار مگو،رسوایی مستور
7. he hid in the closet
او در صندوق خانه قایم شد.
8. come out of the closet
(در مورد همجنس بازان) تمایل جنسی خود را آشکار کردن
9. all those things lumbered in the closet
تمام آن چیزهایی که در صندوق خانه انباشته شده اند
10. she hung my overcoat in the closet
او پالتو مرا در کمد آویخت.
11. they found a stiff in the closet
در پستو یک جسد پیدا کردند.
12. the chairs were all huddled into the tiny closet
همه ی صندلی ها را توی صندوق خانه ی کوچک چپانده بودند.
13. He went to the water closet.
[ترجمه ترگمان]به طرف گنجه آب رفت
[ترجمه گوگل]او به گنجه آب رفت
14. I emptied the closet and put my belongings into the black overnight case.
[ترجمه ترگمان]من کمد رو خالی کردم و وسایلم رو گذاشتم تو جعبه سیاه
[ترجمه گوگل]من گنجه را خالی کردم و اموالم را به پرونده مشکوک سیاه پوشانده ام
15. Mary slid back the closet door.
[ترجمه ترگمان]مری در کمد را باز کرد
[ترجمه گوگل]مریم به عقب درب گنجه کشید
16. She ensconced herself in the closet in order to eavesdrop.
[ترجمه ترگمان]او خودش را در کمد جا داد تا استراق سمع کنند
[ترجمه گوگل]او خود را در گنجه برای استراق سمع قرار داد
17. Don't let her closet herself away in her room.
[ترجمه ترگمان]نگذار از اتاقش بیرون برود
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید خود را در اتاق خود بگذارید
18. These boots belong in the closet.
[ترجمه ترگمان]این کفش ها متعلق به کمد است
[ترجمه گوگل]این چکمه ها در گنجه قرار دارند
19. We mustn't keep it locked away in the closet lest it turn to dust.
[ترجمه ترگمان]ما نباید آن را در کمد زندانی نگه داریم تا مبادا به خاک تبدیل شود
[ترجمه گوگل]ما نباید آن را در گنجه قفل نگه داریم تا به گرد و غبار تبدیل شود
20. Charles went into the water closet on tlie second floor and closed the door behind him.
[ترجمه ترگمان]شارل روی کف اتاق دوم رفت و در را پشت سرش بست
[ترجمه گوگل]چارلز در طبقه دوم در طبقه دوم قرار گرفت و درب پشت سرش را بست