کلمه جو
صفحه اصلی

cuspidate


معنی : نوک دار، شاخدار، منتهی به نوک تیز
معانی دیگر : (گیاه شناسی) دارای نوک تیز و دندانه مانند (به ویژه در مورد برگ)، نوک منقاری، لته دار، تیزه دار، سرتیز (مانند دندان نیش)، کوهک دار، کوهه دار (مانند دندان آسیا)

انگلیسی به فارسی

نوک‌دار، شاخ‌دار، منتهی به نوک تیز


بستن، منتهی به نوک تیز، نوک دار، شاخدار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: cuspidated (adj.)
(1) تعریف: having a cusp or cusps.

(2) تعریف: having, or ending with, a sharp point.
مشابه: pointed

• pointed, having pointed ends

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] گوشه دار دانه های رسوی که شکل نامنظمی دارند و مسافت کمی را حمل شده اند

مترادف و متضاد

نوک دار (صفت)
picked, sharp, acuminate, pointed, pointy, rostral, cuspidate, headed, fastigiate

شاخدار (صفت)
horned, cuspidate, beamy

منتهی به نوک تیز (صفت)
cuspidate

جملات نمونه

cuspidate leaf

برگ نوک تیز


پیشنهاد کاربران

cuspidate ( کشاورزی - علوم باغبانی )
واژه مصوب: نوک‏نیش‏دار
تعریف: ویژگی برگی که در نوک آن زائدۀ کوتاه و ریزی وجود دارد


کلمات دیگر: