کلمه جو
صفحه اصلی

brew


معنی : اختلاط، امیختن، دم کردن
معانی دیگر : (آبجو) خیساندن و جوشاندن و تخمیر کردن، (آبجو) به عمل آوردن، سرشتن، (چای و غیره) دم کردن، مشروب دم کرده یا تخمیر شده، روش تخمیر، میزان تولید در هر تخمیر، توطئه کردن، نقشه کشیدن، تبانی کردن، در شرف تکوین بودن (توفان یا دردسر و غیره)، بوسیله جوشاندن وتخمیر ابجوساختن

انگلیسی به فارسی

به‌وسیله‌ی جوشاندن و تخمیر آبجوساختن، دم کردن، سرشتن، آمیختن، اختلاط


دم کردن، اختلاط، امیختن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: brews, brewing, brewed
(1) تعریف: to make (beer or ale) from malt and hops by a process of steeping, boiling, and fermenting.
مشابه: ferment

- Our company brews beer in an Old World process.
[ترجمه امیری] شرکت ما آبجو را به روش قدیمی آماده میکند.
[ترجمه ترگمان] شرکت ما آبجو را در یک فرآیند قدیمی جهانی کشت
[ترجمه گوگل] شرکت ما آبجو را در یک فرآیند قدیمی جهان بکار می برد

(2) تعریف: to make (a beverage) by boiling or steeping ingredients.
مشابه: boil, percolate, steep

- I'll brew another a pot of coffee.
[ترجمه ترگمان] یه قوری دیگه قهوه درست می کنم
[ترجمه گوگل] من یک قوری قهوه دیگر را دم می کنم

(3) تعریف: to develop or contrive (sometimes fol. by "up").
مترادف: concoct, contrive, cook up, devise, scheme
مشابه: arrange, hatch, plan, plot

- They brewed up a devious scheme.
[ترجمه ترگمان] نقشه devious رو عوض کردن
[ترجمه گوگل] آنها یک طرح غلطی تولید کردند
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to make beer or ale, esp. as an occupation.

- Our family has been brewing for over a hundred years.
[ترجمه ترگمان] خانواده ما بیش از ۱۰۰ ساله که داره آماده می شه
[ترجمه گوگل] خانواده ما بیش از یک صد سال طول کشید

(2) تعریف: to form or develop in an impending or ominous manner.
مشابه: develop, form, gather, grow, impend, threaten

- Mischief was brewing that Halloween night.
[ترجمه ترگمان] شیطنت در آن شب هالووین در حال رخ دادن بود
[ترجمه گوگل] فریب خورده بود که شب هالووین
- A storm seems to be brewing in the west.
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسد طوفانی در غرب برپا شده باشد
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد طوفان در غرب غوطه ور است
اسم ( noun )
مشتقات: brewer (n.)
(1) تعریف: a beverage made by brewing.
مشابه: ale, beer, beverage, coffee, concoction, drink, lager, tea

- The witches stirred their brew.
[ترجمه ترگمان] جادوگرها brew رو تکون دادن
[ترجمه گوگل] جادوگران آنها را دم کرده

(2) تعریف: a specific type or variety of beer or ale.
مشابه: ale, beer, lager, porter, stout

- It's a good liquor store, but they don't stock my favorite brew.
[ترجمه ترگمان] مغازه لیکور فروشی خوب است، اما کافه مورد علاقه من نیست
[ترجمه گوگل] این یک فروشگاه مشروب خوب است، اما آنها مورد علاقه من دمیدن نیست

(3) تعریف: (chiefly American: informal) a bottle or glass of beer or ale.
مشابه: ale, beer, lager

- We'd been out having a couple of brews.
[ترجمه ترگمان] ما دوتا \"brews\" داشتیم
[ترجمه گوگل] ما از داشتن چند زوج لذت می بریم

(4) تعریف: (chiefly British; informal) a quantity of tea for drinking.

- Why don't you go make us a brew?
[ترجمه ترگمان] چرا نمیری برامون آبجو درست کنی؟
[ترجمه گوگل] چرا شما به ما نوشیدن نمی دهید؟

• brewed beverage; cookery; type of strong drink
stew, prepare; boil and ferment; be stewed or prepared, be boiled and fermented
if an unpleasant situation is brewing, it is starting to develop.
when you brew tea or coffee or when it brews, it is made by letting hot water absorb the flavour of tea leaves or ground coffee.
a brew is a drink made by mixing something such as tea with hot water.
when people brew beer, they make it.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] تخمیر کردن - رقیق کردن - اختلاط

مترادف و متضاد

اختلاط (اسم)
integration, synthesis, mix, brew, mixture, melange, intermixture, medley, conglomerate, welter, commixture, macedoine

امیختن (فعل)
incorporate, amalgamate, admix, mingle, mix, brew, knead, compound, synthesize, meddle, fuse, fuze, inosculate, interlard

دم کردن (فعل)
infuse, brew, stew, steepen

concoction


Synonyms: beverage, blend, broth, compound, distillation, drink, fermentation, hash, hodgepodge, infusion, instillation, liquor, melange, miscellany, mishmash, mixture, potpourri, preparation


prepare by boiling


Synonyms: boil, concoct, cook, ferment, infuse, mull, seethe, soak, steep, stew


plan, devise


Synonyms: breed, compound, concoct, contrive, develop, excite, foment, form, gather, hatch, impend, loom, mull, plot, project, scheme, start, stir up, weave


جملات نمونه

1. last year's brew was better than this year's
آبجو تخمیر شده ی پارسالی از امسالی بهتر است.

2. As you brew, so must you drink.
[ترجمه امیری] همانطوری که آماده میکنید ( نوشیدنی را ) ، باید هم بنوشید
[ترجمه ترگمان] همونطور که آبجو می خوری، پس باید مشروب بخوری
[ترجمه گوگل]همانطور که دم می کنید، باید بنوشید

3. I'll get Venner to brew some tea.
[ترجمه ترگمان]میرم چای درست کنم
[ترجمه گوگل]من ونر را برای دمیدن چای آماده می کنم

4. Come into the kitchen while I brew up.
[ترجمه ترگمان] وقتی که دارم آبجو می خورم، بیا تو آشپزخونه
[ترجمه گوگل]در حالی که من دمش را به آشپزخانه می گردم

5. The brew tasted only remotely of beer.
[ترجمه ترگمان]کافه فقط از دور آبجو می خورد
[ترجمه گوگل]دم فقط از راه دور از آبجو لذت می برد

6. Most cities generate a complex brew of pollutants.
[ترجمه ترگمان]بیشتر شهرها ترکیبی پیچیده از آلاینده ها ایجاد می کنند
[ترجمه گوگل]اکثر شهرها آلاینده های پیچیده ای تولید می کنند

7. I'll just let the tea brew for a minute before I pour it.
[ترجمه ترگمان]پیش از آن که آن را بریزم، چای را برای یک دقیقه دیگر خالی می کنم
[ترجمه گوگل]من فقط یک دقیقه قبل از اینکه من بخورم چای را بگذارم

8. His music is a heady brew of heavy metal and punk.
[ترجمه ترگمان]موسیقی او یک ترکیب بی پروایی از فلز سنگین و پانک است
[ترجمه گوگل]موسیقی او سرآشپوش فلزات سنگین و پانک است

9. I thought I'd try the local brew.
[ترجمه ترگمان]فکر کردم باید کافه را امتحان کنم
[ترجمه گوگل]من فکر کردم من سعی می کنم آبجو محلی

10. The film is a rich brew of adventure, sex and comedy.
[ترجمه ترگمان]این فیلم ترکیبی غنی از ماجراجویی، سکس و کمدی است
[ترجمه گوگل]این فیلم غنی از ماجراجویی، جنس و کمدی است

11. You haven't let the tea brew long enough.
[ترجمه ترگمان]تو به اندازه کافی چای ندادی
[ترجمه گوگل]شما اجازه ندهید که چای به اندازه کافی طول بکشد

12. The boy just wants to brew mischief.
[ترجمه ترگمان]پسره فقط میخواد شعبده بازی کنه
[ترجمه گوگل]پسر فقط می خواهد بدرفتاری کند

13. What's that witches' brew you're concocting there - surely you don't expect me to drink it?
[ترجمه ترگمان]آن ساحر چه چیزی درست می کند - مطمئنا انتظار نداری که من آن را بخورم؟
[ترجمه گوگل]چطور جگر جادوئی را در آنجا می بینید - مطمئنا انتظار ندارید که من آن را بنوشم؟

14. Let's brew up some more tea.
[ترجمه ترگمان]بیا چای بیشتری تهیه کنیم
[ترجمه گوگل]بیایید چای بیشتری بخوریم

Last year's brew was better than this year's.

آبجو تخمیر‌شده‌ی پارسالی از امسالی بهتر است.


This beer has been specially brewed.

این آبجو به طریق ویژه‌ای به عمل آمده است.


The tea you have brewed is aromatic.

این چای که دم کرده‌اید خوشبو است.


freshly-brewed tea

چای تازه‌دم


Akbar has been brewing nothing but mischief.

اکبر نقشه‌ای جز شیطنت در سر نداشته است.


The storm that is brewing against the prime minister.

توفانی که علیه نخست‌وزیر درحال به‌وجود آمدن است.


کلمات اختصاری

عبارت کامل: Binary Run-time Environment for Wireless
موضوع: موبایل
BREW ( محیط زمان جریان دودویی برای بی سیم ) یک راه حل ایجادشده توسط Qualcomm برای دانلود کردن نرم افزارهای کوچک و محتوا به موبایل است. منحصرا در تلفن های CDMA یافت می شود. اجزای اصلی آن به کاربر امکان می دهد که نرم افزارهای کوچک را روی وسایل بی سیم مانند تلفن ها دانلود و اجرا کند. چنین نرم افزارهایی شامل بازی ها ، نرم افزار پی گیری هزینه یا ابزارهای نقشه برهم کنشی می باشد. این جزء BREW با J2ME رقابت می کند که یک تکنولوژی جاوا از Sun Microsystems است. بطور کلی ، BREW و جاوا سازگار نیستند.
زیر سیستم های BREW روی یک تلفن می توانند گرافیک و زنگ را نیز کنترل کنند. راه حل BREW همچنین شامل یک جزء سرور است که روی شبکه جا دارد. سرور BREW طرف شبکه دانلود های BREW را کنترل می کند که شامل صورتحساب است و همچنین می تواند برای محتوا و نرم افزارهای غیر BREW نیز بکار رفته و صورتحساب بدهد.

پیشنهاد کاربران

آبجو

در معنای اتنزاعی برای یک جریان اجتماعی یا چیزی مشابه، می تواند به معنای �جا افتادن� باشد.

دارودسته

دم کردن چایی

در موردطوفان : به پا شدن ( طوفانی که به پا شده )

دَم آوری

جوشونده


دم کردن مثلا چای

نوشیدنی دست ساز

در شرف وقوع بودن

دمنوش

ترکیبی ساختن

معجون
gaseous brew of creation


دم کردن. به عنوان مثال:
put the teapot on the kettle and allow the tea brewing for 15 - 20 minutes with gentle heat.

i have to brew tea. . دم کردن نوشیدنی

Slang:
زشت
Really ugly, unattractive
Brewtiful ; )

. That girl was brew

به وجود آمدن

به معنی Becomes stronger
در بحث و مشاجره بالاگرفتن و قوی شدن
معنی دم کردن
در شمال انگلستان به معنی قوی یا تقویت نیز استفاده می شود

noun :
British English :
دمنوش ، جوشانده
American English :
آبجو
verb :
British English :
دم کشیدن
American English :
ساختن/تهیه آبجو


کلمات دیگر: