کلمه جو
صفحه اصلی

yang


(فلسفه ی چینی - نیروی فعال و مذکر کاینات که با yin جفت است) یانگ

انگلیسی به فارسی

(فلسفهی چینی - نیروی فعال و مذکر کاینات که با yin جفت است) یانگ


یانگ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (sometimes cap.) in Chinese dualistic philosophy, the active, positive, bright, and masculine force in the universe and in individual beings. (Cf. yin.)

• masculine force or principle in the universe according to chinese philosophy that is said to represent light and initiative

جملات نمونه

1. Then they called on Xiao Yang to play the harmonica.
[ترجمه ترگمان]بعد بهش زنگ زدن و یانگ رو صدا کردن که ساز دهنی بزنه
[ترجمه گوگل]سپس آنها را به Xiao Yang دعوت کرد تا این هارمونیک را بازی کنند

2. Kha Yang looked into the south skies and listened for friendly air.
[ترجمه ترگمان]دکتر یانگ به آسمان جنوب نگاه کرد و به هوای دوستانه گوش داد
[ترجمه گوگل]خ یانگ به آسمان نگاه کرد و برای هوای دوستانه گوش کرد

3. Gao Yang screamed, too, and banged his head against the tree trunk.
[ترجمه ترگمان]دکتر یانگ هم جیغ کشید و سرش را به تنه درخت کوبید
[ترجمه گوگل]گائو یانگ فریاد زد و سرش را در برابر تنه درخت ضرب دیده بود

4. Lying in the speeding police van, Gao Yang felt vaguely motion. sick.
[ترجمه ترگمان]دروغ گفتن در ون پلیس، Gao، رو به طور مبهم حرکت می کرد sick
[ترجمه گوگل]دروغ گفتن در ون پلیس سرعت بخشیدن، گائو یانگ احساس حرکت مبهم بیمار

5. The following year, Lee and Yang received the Nobel prize for their idea.
[ترجمه ترگمان]سال بعد لی و یانگ جایزه نوبل را برای این ایده دریافت کردند
[ترجمه گوگل]سال بعد، لی و یانگ جایزه نوبل را برای ایده خود دریافت کردند

6. Gao Yang yearned to shout to her but his throat muscles were tied in knots, and no sound emerged.
[ترجمه ترگمان]Gao رو دیده بود که دلش می خواست به او فریاد بزند، اما عضلات گلویش گره شده بود و صدایی از آن بیرون نمی آمد
[ترجمه گوگل]گائو یانگ مشتاقانه به او فریاد زد، اما عضلات گلو او در گره ها گره خورده بود و هیچ صدایی ظاهر نشد

7. Gao Yang had an unobstructed view of the man extricating his foot from the pot.
[ترجمه ترگمان]Gao، دید خوبی از آن مرد که پایش را از دیگ بیرون می کشد، دیده بود
[ترجمه گوگل]گائو یانگ بدون هیچ مانعی از مردی که پای خود را از گلدان بیرون آورد، دید

8. Gao Yang noticed a frothy string of bloody sputum at the corner of his mouth and felt sorry for the sharp-tongued fellow.
[ترجمه ترگمان]Gao، او را دید که در گوشه دهانش یک خلط خونی خون آلود دیده می شود و احساس تاسف کرد که او آدم sharp است
[ترجمه گوگل]گائو یانگ متوجه یک رشته کتک زدن خلط خونخوار در گوشه ی دهانش شد و برای متفکر تیزهوش متاسف شد

9. With his bladder about ready to burst, Gao Yang could barely stand straight, let alone speak.
[ترجمه ترگمان]در حالی که bladder آماده منفجر شدن بود، Gao به سختی می توانست صاف بایستد و تنها صحبت کند
[ترجمه گوگل]گائو یانگ، با مثانه خود راجع به آماده شدن برای انفجار، به سختی می تواند مستقیما ایستاده، به سخره گرفتن

10. Gao Yang glared at the would-be murderer feeling morally superior to some one for the first time in his life.
[ترجمه ترگمان]Gao رو، که نسبت به یکی برای اولین بار در زندگیش احساس بهتری می کرد، خشمگین بود
[ترجمه گوگل]گائو یانگ از لحاظ اخلاقی قاتل فاسد به نظر می رسد که برای نخستین بار در زندگی خود از یک شخص برتر است

11. The lights went out as Gao Yang crumpled to the ground.
[ترجمه ترگمان]چراغ قرمز که دیده می شد، Gao را دید که مچاله شده روی زمین مچاله شده بود
[ترجمه گوگل]چراغ ها گوی یانگ به زمین فرو ریختند

12. Kha Yang clicked his tongue then.
[ترجمه ترگمان]دکتر یانگ در آن موقع زبانش را به صدا درآورد
[ترجمه گوگل]پس یک زبان کا یانگ روی آن کلیک کرد

13. The Yang brothers had previously been regarded as close allies of Deng.
[ترجمه ترگمان]دو برادر پیش تر به عنوان متحدان نزدیک دنگ در نظر گرفته شده بودند
[ترجمه گوگل]برادران یانگ قبلا به عنوان متحدان نزدیک دنگ شناخته شده بودند

14. Gao Yang turned to look at him.
[ترجمه ترگمان]Gao رو دید که به او نگاه می کند
[ترجمه گوگل]گائو یانگ به او نگاه کرد


کلمات دیگر: