کلمه جو
صفحه اصلی

bun


معنی : مستی، نان کماج، یکجور کلوچه یاکماج، دم خرگوش
معانی دیگر : نان گرد، گیسویی که در پس سر به صورت گره جمع شده باشد، (موی) گوجه ای، (خودمانی) هریک از دو لپ کپل، لمبر، (امریکا - خودمانی) بدمستی

انگلیسی به فارسی

یکجور کلوچه یاکماج (انگلیسی - ایرلند)، دم خرگوش


نوشابه، مستی، نان کماج، یکجور کلوچه یاکماج، دم خرگوش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a loaf of bread small enough for a single serving; roll.
مترادف: roll
مشابه: bread, cake, English muffin, muffin

(2) تعریف: a bun-shaped gathering of hair at the back or top of the head.
مترادف: topknot
مشابه: chignon, coil, knot

• (medicine) waste product created during the metabolic process and excreted into the blood (can be used as an indication of renal function)
sweet roll, any of various bread rolls; twist of hair worn at the back of the head
a bun is a small cake or bread roll, often containing currants or spices.
if a woman has her hair in a bun, it is fastened into a round shape at the back of her head.

مترادف و متضاد

مستی (اسم)
intoxication, bun, drunkenness, inebriation, drunken state, kaif, inebriety, tipsiness

نان کماج (اسم)
bun

یکجور کلوچه یاکماج (اسم)
bun

دم خرگوش (اسم)
bun

baked roll


Synonyms: bread, cruller, Danish, doughnut, eclair, muffin, pastry, scone, sweet roll


جملات نمونه

1. hamburger bun
نان (گرد) همبرگر

2. a raisin bun
نان گرد کشمش دار

3. get a bun on
(امریکا - خودمانی)مست کردن،سیاه مست شدن

4. she has got a bun in the oven
(انگلیس - خودمانی - توهین آمیز) او آبستن است

5. she wore her hair in a tight bun
مویش را سفت پشت سرش جمع کرده بود.

6. I had a cup of tea and a bun at four o'clock.
[ترجمه ترگمان]من یک فنجان چای و یک کلوچه هم در ساعت چهار داشتم
[ترجمه گوگل]چهار ساعته یک فنجان چای و یک طنز داشتم

7. John, I've something to tell you. I've a bun in the oven.
[ترجمه ترگمان]جان، یه چیزی هست که باید بهت بگم من یه کلوچه تو تنور دارم
[ترجمه گوگل]جان، من چیزی برای گفتن دارم من یک نان در اجاق گاز دارم

8. He stole a bun from the shop.
[ترجمه ترگمان] یه کلوچه از مغازه دزدیده
[ترجمه گوگل]او یک مغازه را از مغازه خارج کرد

9. She tied her hair in a bun.
[ترجمه ترگمان]موهایش را پشت سرش بست
[ترجمه گوگل]او موی خود را در یک طناب گره خورده است

10. She coiled her hair into a neat bun on top of her head.
[ترجمه ترگمان]موهایش را روی سرش جمع کرده بود
[ترجمه گوگل]او موهای خود را به یک سر و صدای مجانی در سرش بست

11. Her hair was tied severely in a bun.
[ترجمه ترگمان]موهایش را سیخ کرده بود
[ترجمه گوگل]موهایش به شدت در یک چاشنی گره خورده بودند

12. She wore her hair in a tight bun.
[ترجمه ترگمان]موهایش را پشت سرش گذاشته بود
[ترجمه گوگل]او موهای خود را در یک تنگ تنگ پوشید

13. She wore her hair in a bun.
[ترجمه ترگمان]موهایش را سیخ کرده بود
[ترجمه گوگل]او موی خود را در یک چاشنی پوشید

14. She swept her hair into a bun at the crown of her head.
[ترجمه ترگمان]موهایش را به صورت دم اسبی بالای سرش جمع کرد
[ترجمه گوگل]او موهای خود را به طناب در تاج سر او جابجا کرد

15. She did up her hair in a bun.
[ترجمه ترگمان]موهایش را سیخ کرده بود
[ترجمه گوگل]او موهای خود را در یک طناب بلند کرد

16. Her hair was neatly coiled into a bun.
[ترجمه ترگمان]موهایش را مرتب کرده بود
[ترجمه گوگل]موهایش به طرز محسوسی پیچیده شده بود

17. You cannot eat a bun in one bite.
[ترجمه ترگمان] تو نمی تونی یه تیکه نون بخوری
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید یک نان را در یک نیش بخورید

18. My hair was pulled back in a bun and I wore neither make-up nor jewelry.
[ترجمه sara] موهای من از پشت گوجه ای بسته شده بود و من نه آرایش داشتم و نه جواهر.
[ترجمه ترگمان]موهای من دوباره به سیخ کشیده شد و من نه جواهر درست کردم و نه جواهر
[ترجمه گوگل]موی من دوباره در یک طناب کشیده شد و من هیچ آرایش و جواهرات را نداشتم

19. She reminded him of a currant bun.
[ترجمه Samaa] او ( دختر ) با یک کلوچه کشمشی، او ( پسر ) را به یاد آورد.
[ترجمه ترگمان]او را به یاد یک کشمش currant انداخت
[ترجمه گوگل]او به یاد او یک طنابی کشمشی بود

hamburger bun

نان (گرد) همبرگر


a raisin bun

نان گرد کشمش‌دار


She wore her hair in a tight bun.

مویش را سفت پشت سرش جمع کرده بود.


اصطلاحات

she has got a bun in the oven

(انگلیس - عامیانه - توهین آمیز) او آبستن است


get a bun on

(امریکا - عامیانه)مست کردن، سیاه‌مست شدن


کلمات اختصاری

عبارت کامل: Blood Urea Nitrogen
موضوع: پزشکی
نیتروژن اوره ی خون

پیشنهاد کاربران

نان های گرد مخصوص برگر

انواع نان حجیم

مدل موی گوجه ای

بیوشیمی :
BUN مخفف
Blood urea nitrogen
نیتروژن اوره خون
بالا بودن نیتروژن اوره خون می تواند نشانه عدم کارکرد مناسب کلیه هاست
نرمال
مردان : ۸ تا ۲۴ میلی گرم / دسی لیتر
زنان : ۶ تا ۲۱ میلی گرم / دسی لیتر

Bun بستن مو ( به شکل دونات یا کروی پشت سر )

داشتن کلوچه در فر، متلک وار و به معنی حامله بودن هست.
she got a bun in the oven

کیک فنجانی، کلوچه

bun ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: نانک
تعریف: فراوردۀ نانوایی کوچک و گرد تخمیرشده ای که گاهی شیرین و طعم دار و حاوی میوۀ خشک است

نان

بی ریخت.
دوست پسر یا دوست دختر.
آدم جذاب.
برقراری رابطه جنسی از پشت.
مصرف کردن ماری جوانا یا حشیش.


کلمات دیگر: