کلمه جو
صفحه اصلی

zero in


1- (درجه ی صفر جنگ افزار را) تنظیم کردن، تیار کردن، قلق گیری کردن 2- هدف گیری کردن، نشانه رفتن (یا گرفتن)، واداشتن

انگلیسی به فارسی

صفر در


انگلیسی به انگلیسی

• nullify; direct; concentrate

جملات نمونه

1. zero in your target,and go for it.
[ترجمه ترگمان]صفر تو your و برو دنبالش
[ترجمه گوگل]صفر در هدف خود، و برای آن بروید

2. Modern military aircraft use computers to help them zero in on their targets.
[ترجمه ترگمان]هواپیماهای نظامی مدرن از کامپیوترها برای کمک به آن ها برای رسیدن به اهداف خود استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]هواپیماهای نظامی مدرن از رایانه ها استفاده می کنند تا به اهداف خود برسند

3. We must decide on our target market, then zero in on it.
[ترجمه ترگمان]ما باید در مورد بازار هدف خود تصمیم بگیریم، سپس صفر روی آن
[ترجمه گوگل]ما باید در بازار هدف خود تصمیم بگیریم و سپس آن را به صفر برسانیم

4. Now, men, zero in your guns at the ship.
[ترجمه ترگمان]حالا، افراد، صفر تو guns تو کشتی
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، مردان، صفر در اسلحه خود را در کشتی

5. Temperatures rarely rise above zero in winter.
[ترجمه ترگمان]دما در زمستان به ندرت از صفر بالاتر می رود
[ترجمه گوگل]در زمستان درجه حرارت به ندرت بالا می رود

6. It can be forty above zero in Eugene and ten below zero in Bend, a two-hour drive to the east.
[ترجمه ترگمان]در اوژن و ده کم تر از صفر در بند \"بند\"، می توان چهل و پنج ساعت رانندگی کرد
[ترجمه گوگل]این می تواند در عرض یوجین چهل و نه صفر باشد و در دهانه ی پایین پایین در بند، دو ساعت به سمت شرق حرکت کند

7. This will force x i j to be zero in any optimal solution.
[ترجمه ترگمان]این باعث می شود که x i j در هر راه حل بهینه صفر باشد
[ترجمه گوگل]این باعث خواهد شد که x i j صفر در هر راه حل مطلوب باشد

8. This compares with quantities close to zero in the outer city, for most speakers.
[ترجمه ترگمان]این مقایسه با مقادیر نزدیک به صفر در شهر بیرونی، برای بسیاری از گویندگان، مقایسه می شود
[ترجمه گوگل]این برای مقادیر بلندگو با مقادیر نزدیک به صفر در شهر بیرونی مقایسه می شود

9. They can zero in on this big wall map and pick any phone they want, and record the conversation.
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند روی این نقشه دیوار بزرگ صفر بایستند و هر تلفنی که می خواهند را بردارند و مکالمات را ثبت کنند
[ترجمه گوگل]آنها می توانند روی این نقشه دیوار بزرگ صفر کنند و هر تلفنی را که میخواهند انتخاب کنند و مکالمه را ضبط کنند

10. Or do they zero in on the contemporary paperbacks?
[ترجمه ترگمان]یا آیا آن ها در کتاب های کاغذی معاصر صفر هستند؟
[ترجمه گوگل]یا آیا آنها در کتابهای معاصر صفر هستند؟

11. Odors allow them to zero in on a wounded fish from a quarter of a mile away or more.
[ترجمه ترگمان]Odors به آن ها اجازه می دهد تا با یک ماهی زخمی از فاصله یک چهارم یا بیشتر به صفر برسند
[ترجمه گوگل]عادت به آنها اجازه می دهد تا از یک چهارم یک مایل یا بیشتر از یک ماهی زخمی نشوند

12. They zero in on dopamine while leaving other neurotransmitters untouched.
[ترجمه ترگمان]آن ها در دوپامین دست و پنجه نرم می کنند در حالی که انتقال دهنده های عصبی دیگری را دست نخورده باقی می گذارند
[ترجمه گوگل]آنها در حالی که دیگر انتقال دهنده های عصبی باقی مانده اند، در معرض دوپامین قرار دارند

13. If you wish to zero in on a particularly weak station, however, you must resort to a little math to alter the length of the crossbar.
[ترجمه ترگمان]اگر بخواهید در یک ایستگاه به خصوص ضعیف صفر میل کنید، باید به یک ریاضی کوچک متوسل شوید تا طول میله عرضی را تغییر دهید
[ترجمه گوگل]با این حال اگر شما مایل به صفر شدن در یک ایستگاه بسیار ضعیف هستید، باید به ریاضی کمی برای تغییر طول طول کراس بروید

14. You should zero in a machine gun at 500 yards.
[ترجمه ترگمان] تو باید تو ۵۰۰ متری تفنگ داشته باشی
[ترجمه گوگل]شما باید در یک مسلسل 500 متری با صفر باشد

پیشنهاد کاربران

نشانه رفتن/گرفتن، هدف رفتن/گرفتن، متمرکز شدن

کلید کردن، قُفلی زدن، توجه را روی چیزی گذاشتن

To fix on
To pinpoint
To centre on
To emphasize


To aim or direct one's line of vision at something

To get incrementally closer to something, such as a physical location



2.
If you zero in a weapon, you aim it directly at something you want to hit



کلمات دیگر: