دلسوز، بامحبت، مهربان، رئوف، خونگرم، دلسوز، با محبت، مهربانی، خونگرمی
warm hearted
دلسوز، بامحبت، مهربان، رئوف، خونگرم، دلسوز، با محبت، مهربانی، خونگرمی
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
مشتقات: warm-heartedly (adv.), warm-heartedness (n.)
مشتقات: warm-heartedly (adv.), warm-heartedness (n.)
• : تعریف: having or showing sympathy, compassion, kindness, or generosity.
• مترادف: compassionate, generous, kind, kindhearted, kindly, soft-hearted, sympathetic
• متضاد: cold-hearted
• مشابه: affectionate, considerate, cordial, friendly, good-hearted, hearty, loving, solicitous, tender, tender-hearted, warm
• مترادف: compassionate, generous, kind, kindhearted, kindly, soft-hearted, sympathetic
• متضاد: cold-hearted
• مشابه: affectionate, considerate, cordial, friendly, good-hearted, hearty, loving, solicitous, tender, tender-hearted, warm
• a warm-hearted person is friendly and affectionate.
having a kind heart and a warm nature
having a kind heart and a warm nature
جملات نمونه
1. She was a warmhearted, generous old lady.
[ترجمه ترگمان]اون یه پیرزن مهربون و جوانمرد بود
[ترجمه گوگل]او بانوی گرمساخته و سخاوتمند بود
[ترجمه گوگل]او بانوی گرمساخته و سخاوتمند بود
2. He thinks of himself as a warm-hearted and caring human being.
[ترجمه ترگمان]او خودش را به عنوان یک انسان گرم و دوست داشتنی تصور می کند
[ترجمه گوگل]او خود را به عنوان یک انسان گرم و دلسوز فکر می کند
[ترجمه گوگل]او خود را به عنوان یک انسان گرم و دلسوز فکر می کند
3. He was a warm-hearted friend and genial host.
[ترجمه ترگمان]او دوست صمیمی و صمیمی و صمیمی بود
[ترجمه گوگل]او یک دوست گرامی و میزبان عامیانه بود
[ترجمه گوگل]او یک دوست گرامی و میزبان عامیانه بود
4. Bishop Jon, a warm-hearted man, had been weeping, and even Eochaid, remembering, found himself moved near to tears.
[ترجمه ترگمان]اسقف جان، مردی گرم و خوش قلب، گریسته بود، و حتی Eochaid، که به یاد می آورد، خود را نزدیک گریستن یافت
[ترجمه گوگل]اسقف جان، مرد گرمی، گریه کرده بود و حتی اویچید، به یاد می آورد، پیدا کرد که نزدیک به اشکش حرکت می کرد
[ترجمه گوگل]اسقف جان، مرد گرمی، گریه کرده بود و حتی اویچید، به یاد می آورد، پیدا کرد که نزدیک به اشکش حرکت می کرد
5. She was also warm-hearted and pleasant and those qualities came over.
[ترجمه ترگمان]او همچنین گرم و مطبوع بود و این qualities به پایان رسیده بود
[ترجمه گوگل]او همچنین گرم و دلپذیر بود و این ویژگی ها به پایان رسید
[ترجمه گوگل]او همچنین گرم و دلپذیر بود و این ویژگی ها به پایان رسید
6. Edna, a warm-hearted middle-aged lady with a red rose and a walking stick.
[ترجمه ترگمان]ادنا، یک خانم خون گرم میان سال با یک گل سرخ و یک چوب متحرک
[ترجمه گوگل]ادنا، بانوی گرمسیری میانسال با گل رز قرمز و چوب پیاده روی
[ترجمه گوگل]ادنا، بانوی گرمسیری میانسال با گل رز قرمز و چوب پیاده روی
7. She's a good warm-hearted woman.
[ترجمه ترگمان]زن گرمی است
[ترجمه گوگل]او یک زن باهوش خوب است
[ترجمه گوگل]او یک زن باهوش خوب است
8. He felt elated, warm-hearted at the sight of the place where he'd been born.
[ترجمه ترگمان]او از دیدن جایی که به دنیا امده بود خوشحال بود
[ترجمه گوگل]او احساس آرامش و آرامش را در دیدگاه جایی که او متولد شده بود احساس کرد
[ترجمه گوگل]او احساس آرامش و آرامش را در دیدگاه جایی که او متولد شده بود احساس کرد
9. And yet, they are perhaps the most generous, the most warm-hearted people in the universe.
[ترجمه ترگمان]و با این حال، شاید the، the مردم دنیا هستند
[ترجمه گوگل]و با این حال، آنها شاید سخاوتمندترین، گرما ترین افراد در جهان هستند
[ترجمه گوگل]و با این حال، آنها شاید سخاوتمندترین، گرما ترین افراد در جهان هستند
10. So he thinks of himself as a warm-hearted, caring human being.
[ترجمه ترگمان]بنابراین او خودش را به عنوان یک انسان گرم و خوش قلب فکر می کند
[ترجمه گوگل]بنابراین او خود را به عنوان یک انسان گرم و دلسوز، فکر می کند
[ترجمه گوگل]بنابراین او خود را به عنوان یک انسان گرم و دلسوز، فکر می کند
11. At the same time, away from the competitive baize, she was a loyal and warm-hearted personality.
[ترجمه ترگمان]در عین حال، دور از ماهوت رقابتی، او یک شخصیت وفادار و خوش قلب بود
[ترجمه گوگل]در همان زمان، به دور از رقابت بیگانه، او شخصیت وفادار و گرمی بود
[ترجمه گوگل]در همان زمان، به دور از رقابت بیگانه، او شخصیت وفادار و گرمی بود
12. I found digs with a warm-hearted lady called Cissie Owen.
[ترجمه ترگمان]یه جایی پیدا کردم که با یه خانم مهربان به اسم \"Cissie اوون\" کار می کرد
[ترجمه گوگل]من با یک خانم گرمسار به نام سیسی اوون آشنا شدم
[ترجمه گوگل]من با یک خانم گرمسار به نام سیسی اوون آشنا شدم
13. It is neither a romantic comedy in the vein of Four Weddings nor a warm-hearted tale about Sheffield steel workers.
[ترجمه ترگمان]این نه یک کمدی رمانتیک در رگه چهار عروسی است و نه یک داستان گرم درباره کارگران فولاد شفیلد
[ترجمه گوگل]این نه کمدی رمانتیک در رگه چهارمین مراسم عروسی و نه یک داستان عاشقانه در مورد کارگران فولاد شفیلد است
[ترجمه گوگل]این نه کمدی رمانتیک در رگه چهارمین مراسم عروسی و نه یک داستان عاشقانه در مورد کارگران فولاد شفیلد است
14. It's gritty, tough, warm-hearted.
[ترجمه ترگمان]It، خشن و خوش قلب است
[ترجمه گوگل]این ریزه کاری، سخت و دلربا است
[ترجمه گوگل]این ریزه کاری، سخت و دلربا است
پیشنهاد کاربران
خونگرم، با محبت، مهربان، مهربانی، خونگرمیkindness
Uncle, with kindness always brought fruit to us
Uncle, with kindness always brought fruit to us
خونگرم
از صمیم دل، صمیمانه
کلمات دیگر: